چند پرسش و پاسخ تاریخی
کلیک کنید: پرسش و پاسخ های تاریخی
پرسش: درباره جیرفت نوشته بودید اما ننوشته اید با چه زبانی حرف می زدند؟
پاسخ انوش راوید: تا آنجا که معلوم است به پارسی حرف می زدند، از نام اسامی شهر ها و روستا های تاریخی منطقه پیداست. برای وزنها از چارک و سیر و من استفاده می کردند، به مرکبات اورنگ و نارنگ بادرنگ و... می گفتند که بعدآ به شوش رفت و با ترکیب آرامی و غیره، بجای گ، ج گرفت، و مثلاً اورنگ شد اورنج، و به زبان های اروپایی رفت، و سپس در زمان ورود پرتقالیها به جنوب ایران، نام پرتقال گرفت، در این باره قبلاً توضیح نوشته ام، به خلیج فارس رجوع شود. از افعال مانند سی یعنی دیدن و می مال من، و کلاً همین زبان پارسی حرف می زدند، ریاضیات و عدد پی را شناخته بودند، و عدد 12 را با اهمیت نجومی آن شناخته بودند، و نشانه هایی از آنرا در ظروف بکار برده اند. حدود4500 سال پیش، بعد از سیل بزرگ و خراب شدن شهر جیرفت، مردم بسیاری به شمال خوزستان و شهر شوش مهاجرت کردند، زیرا آنجا از نظر آب و هوایی و کار کشاورزی و تولیدی، مانند جیرفت بود، که متعاقباً رونق بیشتری به ایلام بردند، و همچنین در ادامه مهاجرت، تمدن خودشان را به اروپا بردند، و بسیاری از آثار زبانی و عبادتی را از خود در اروپا بیادگار گذاشتند. البته تمدن جیرفت تنها در استان های کرمان و سیستان و بلوچستان کنونی ایران نبود، بلکه در تمام ایران مرکزی و اطراف کویرها پراکنده بود، اما کاوش نشده است، زیرا اکثر این تمدن در زیر لایه های باستانی شهر ها قرار گرفته است، امیدوارم جوانان باهوش علاقمند متخصص، نسبت به یافتن و کاوش بیشتر این تمدن اقدام کنند.
تصویر مقبره گذرگاهی نیوگرینچ در دهکده دره رودخانه کشور ایرلند، عکس شماره 5824، چند نمونه دیگر از این سازه پنج هزار ساله تاریخی در اروپا وجود دارد، ولی آنها فاقد تحلیل داده های باستان شناسی اروپایی هستند، بنابر این آنها را از کار های فرا زمینی می گویند. ولی نشانه هایی در آنها وجود دارد، که می توان آنها را به تمدن های ایرانی نسبت داد. مثلاً در میان سنگ های عظیم مقبره، دریچه ای رو به صورت فلکی قو است، که در روز انقلاب زمستانی، خورشید بدرون آن می تابد، بهنگام طلوع خورشید، گذرگاه 18 متری و مقبره مرکزی، بمدت 17 دقیقه روشن می شوند، و بقیه سال مقبره تاریک است. همچنین در کنده کاری سنگها نشانه های باستانی ایران دیده می شود.
پرسش: در جایی نوشته بودید ، خلفای ایرانی و یا خلفای بغداد، ممکن است دلیل آنرا بنویسید چرا؟
پاسخ انوش راوید: اول از همه اگر خلفای عباسی عرب بودند، نام پایتخت خود را عربی می کردند، و در شهر های ایرانی کازمین و سومرا کاخ و ویلا نمی ساختند، یا حداقل نام آنها را عوض می کردند. دوم اینکه عباس نام کاملاً فارسی است، اب + آس، (اب = بالا، مثال، ابر = بالا و رونده و در جهت، یا ابوی = اب + وی، که به اشتباه می گویند عربی است) + (آس = نمونه، تک خال)، البته تعدادی افراد، عباس را عبوس گفته اند، که اشتباه است. سوم اینکه چرا مرکز حکومتی خود را در شهر معابد ایرانی یعنی بغداد قرار دادند، که در یک فرسخی تیسفون داشت، که در واقع حومه دینی تیسفون بود، یعنی در آن زمان در میان توده دشمن، مانند این است که صدام بعد از اشغال موقت خرمشهر، یا گیلان غرب، بیاید پایتخت خود را در آنجا بگذارد، پس آنها از همان مردم بودند، نه غریبه، هیچ وقت مخصوصاً در گذشته ها هیچ اشغال گر، مرکز حکومتی خود را در نزدیکی دشمن قرار نمی داد، و همه مراکز حکومتی خود را در جغرافیا و مقر های طایفه ای خود قرار می دادند. چهارم اینکه هیچ سند و مدرک، که علوم امروزی آنرا تأیید کند، وجود ندارد، که خلفای عباسی غیر ایرانی بودند. پنجم اینکه ابوالعباس اولین خلیفه عباسی، در 750 میلادی بدست ایرانیان بخلافت رسید، و در تمام دوران عباسی ایرانیان وزیر و دانایان بودند، پس اصلاً با هیچ عقل جور در نمی آید، که اب آس ها غیر ایرانی بوده باشند.
پرسش: آیا در همه لهجه های ایرانی به آتش همان آتش را می گویند؟
پاسخ انوش راوید: همانگونه که گفتم هر دیار بدلایل دوری و نزدیکی، تغییرات قومی و طایفه ای، برای گفتن در طول تاریخ آوا های مختلف پیدا کرده اند، بعضی به آتش، آتیش می گویند، خود من هم آتیش می گویم، ولی نمیدانم از کجا بعضی از لهجه های مختلف ایرانی را پیدا کرده ام، زیرا همانگونه که در تولد در تاریخ نوشته ام، از ابتدای بچگی هر یکی دو سال، در شهری از ایران بودم و درس خوانده ام. در جای دیگر مردم تش می گویند، در هر صورت همه آنها از آتش آمده، و هیچ تغییر در کلیت آت و آتش نمی دهد.
توجه: عزیزی با نامه بلند بالایی نوشته که او باز نشسته نظامی می باشد، و می گویید این حملات به ایران را که شما دروغ می گویید قبول ندارم. ای عزیز و اینقبیل عزیزان، بارها نوشته ام این وبلاگ برای عموم نیست، وبلاگ برای عده ای از جوانان باهوش علاقمند متخصص این گرایش است، که تعریف علم را می دانند. ای عزیز، از نوشته شما پیداست که وبلاگ را نخوانده و نخواهید خواند، چون در تخصص شما نیست، بارها گفته و نوشته ام هر کسی وبلاگ مرا قبول ندارد، فوراً خارج شود، و نیازی نیست غیر تخصصی بنویسد قبول دارم یا ندارم، وبلاگ برای این نیست که کسی قبول داشته باشد یا نداشته باشد. وبلاگ برای بحث ها و گفته ها و تحقیق و تحلیل های تخصصی است، اگر حرف و مطلبی دارید، بصورت پرسش یا نظر تخصصی بیان کنید. ای عزیز که می نویسی به اندازه کافی سند و مدرک برای این حملات به ایران موجود است، گفتن ساده بدرد نمی خورد، تخصصی مطرح کن. عزیز کتاب و سند و مدرک و موزه و منطقه باستان بسیاری را رفته و دیدم و خوانده ام، بیش از سه هزار گیگ فیلم و عکس، ای بوک و چند هزار جلد کتاب دارم، این وبلاگ برای این است، که سند تخصصی بیاورید، و درباره آن تحقیق و تحلیل بنویسیم، و دانش و دانایی خود را افزایش دهیم، پس اگر نمی توانید، بی خیال این وبلاگ شوید.
بسادگی مثلاً نمی توانید بگویید مهاجرت آریایی ها، سند و مدرک امروزی می خواهد، قبر، سفال، ژن، پرتو، و.. می خواهد، بر اساس داستان و افسانه، که حتی موقعیت جغرافیایی آن را هم نمی دانید، نمی توانید در این زمان بگویید مهاجرت آریایی ها به ایران. اگر چیزی و زمانی از هر موضوع تاریخی را نمی دانیم، باید جای آنرا خالی بگذاریم، نه اینکه ادعا کنیم می دانیم، باید پرسش مطرح کرد تا در آن زمینه گردونه یاد گیری بچرخد، در آینده بینی نوشته ام، قرن 21 زمان تخصص و تخصصی تر بودن است، سادگی و از هر دری کلامی غلط و نادرست گفتن تمام شده است، زمین دارد با سرعت حرکت می کند و علم جلو می رود!!!
تصویر گاو گرد آب کش، عکس شماره 5793، در گذشته ها حتی تا 70 سال پیش، در این گاو گردها بوسیله گاو آب از قنات یا چاه می کشیدند. در طرح های دیگر، نیم پل هایی در رودخانه ایجاد می کردند، و یک یا دو گاو در آن نیم پل حرکت می کردند، و آب رودخانه را بمنظور مصرف کشاورزی بالا می کشیدند، آثار باستانی سنگ چین پایه تعدادی از آنها در رودخانه های جنوب ایران باقی مانده است.
نظر و پرسش: سلام اولا از بابت پاسخ های تان ممنونم و برایم تازگی دارد و باید آن ها را خوب و دقیق بخوانم و در ذهن مرور کنم. اما در یک مورد فکر کنم سوء تفاهم شد منظورم از اشاره به حمله ی مغول این بود که به طور مثال وقتی حمله ی مغول را بتوانیم باطل اعلام کنیم در این صورت ان کسی که می خواهد با استناد به وجود شخصی به نام تیمور که مدعی بود مغول است بخواهد بگوید که مغولان حمله کرده اند جوابش این است که اصل که باطل باشد فرعش هم باطل می شود. به عبارت بهتر در تاریخ ، مسایل قبلی که تغییر کنند مسایل بعدی هم تحت تاثیر آن قرار می گیرند نه این که با استناد به مراحل بعدی بخواهیم مراحل قبلی را که دگرگون شده اند هم چنان سر جایشان نگه داریم و منظورم از مثال مغول و تیمور این بود.
پاسخ انوش راوید: وقتی ازبک به معنی آز بغ باشد، و مغول هم به معنی مغ + پیرو باشد، و بغ هم همان مغ باشد، در نتیجه تیمور هم مثل بقیه افرادی که می خواهند خودی نشان دهند، خود را مغول می نامند، مانند بابری ها. حال باید ببینیم اصل این مغول ها که بودند، اندکی در دروغ حمله مغول به ایران، و پاسخ به شبهات آن نوشته ام. آیا مغ استان آخرین جای پاکوب دیوار چین در تاشکند (= اشک کند = سرزمین یا شهر اشک یا پاک) بوده است، آیا مغول های مانند راهبان بودایی بودند، آیا مغول های ترکیبی از مانوی و بودایی بودند، آیا مغول ها حمله مسلکی کردند یا نظامی، آیا مغدونی محل زندگی مغول بود، آیا مغ بچه ها طالبان مغ و مغول بودند، آیا ترکیبی از مانوی و اسلام با مغ های مغولی بخشی بزرگی از اسلام شد؟ آیا مغ از ماد و مد آمده است؟ آیا و آیا...
خاطر نشان نمایم، تاریخ را نباید به دروغ حمله مغول کشور مغولستان به ایران ببندیم، در صورتی که تا قبل از قرن 17 کشور یا سرزمینی بنام مغولستان وجود نداشت، و پس از آن هم با جمعیت نسبی کمتر از یک در ده کیلومتر پدید آمد، بدون اینکه هیچ اروپای آنرا تا آن زمان دیده باشد.
ادامه پرسش: در مورد سقراط که مثال زدم قصد جسارت نبود بلکه خواستم بگویم شما هم مانند سقراط هرچه را می دانید می گویید می دانم اما در آنچه نمی دانید صراحتا می گویید نمی دانم و به تحقیق و جست و جو موکول می کنید نه مثل بعضی که می خواهند خود را همه چیز دان معرفی کنند و سعی در توجیه بر می آیند.
ادامه پاسخ: علم یعنی همین، علم تمام شدنی نیست و ما همیشه اول علم هستیم، تقریباً تمام دانایان و عالمان قبول دارند، آنچه که از علم می دانند، یا اول و ذره ای است یا اشتباه است. من در دبیرستان خوارزمی تهران درس خوانده ام، روزی ما را برای دیدن بیماران روانی به تیمارستان بردند، در آنجا به ما گفتند هر که بیمارتر است، خود را دانا تر می داند، و اگر کسی حالش بهتر باشد، می فهمد کم و بیش می داند.
ادامه پرسش: اما نکته ی بعدی که فرمودید و جالب هم است اشاره به نام غزنویان است همان طور که شما به درستی فرمودید همه ی حکومت ها نام شان از یک طایفه و خانواده گرفته شده است الا غزنویان که به نظر شما اشکال دارد. الان که فکر می کنم همین طور است تا حالا به آن آن توجه نکرده بودم. از بین این همه سلسله تنها نام غزنویان است که از این قاعده پیروی نکرده و عجیب هم هست چون طبق آنچه می خوانیم و می دانیم، نامشان از یک شهر گرفته شده نه از شخص یا خانواده ای.
ادامه پاسخ: من در گردش های تاریخی خودم در 40 سال گذشته، از زبان پیرمردان و پیرزنان مدرسه نرفته چیز هایی آموختم، که کاملاً درست و بدون دروغ و خود خواهی بوده است، حیف که دیگر نیستند یا خیلی کم هستند.
ادامه پرسش: در مورد کلمه ی نبی و نوی هم اگر بیش تر توضیح دهید ممنون می شوم. دقیقا متوجه نشدم که از نظر واژگان چه معنایی مورد نظر شماست.
ادامه پاسخ: در بیش از 5 هزار سال پیش، یک درخت یک ستاره یک چیزی که برای بشر، در هر جغرافیا اهمیت حیاتی داشت، مقدس شمرده می شد. در ایران، ابتدا درخت گز، سپس آز بخاطر تولید داز از اهمیت مقدس برخوردار شدند، کسانی که ذات و دلالت وجود شان به یکی از آنها ختم می شد، با آن نام گفته می شدند، غزنوی یعنی کسی که بزرگ او غز است. در معنی نبی و نوی نوشته شده پیامبر، یا فرستاده، غزنوی می تواند بمعنی، فرستاده آنها غز است، یا از غز آمده هم باشد. اما بمرور بعد از گذشت تاریخ و از اهمیت افتادن مسائل طبیعی، طایفه به اهمیت رسید، و نام ها با طایفه ختم می شد، طایفه هایی که بیشترشان ریشه در تاریخ، و نام های گرفته شده از طبیعت داشتند.
دروغ بزرگتر مفیدتر
از قدیم دروغگوها می گفتند دروغ هر چه بزرگتر باشد بهتر تأثیر می گذارد، و سادگان راحت تر باور می کنند. تا آخر قرن گذشته امکانات کم بود، افرادی که علاقمند بودند در بخشی از تاریخ متخصص شوند، دسترسی راحت و فراوان به داده های علمی نداشتند، چه برسد به چیره امروزی آن. از این بابت استعمار و امپریالیسم هم سوء استفاده می کرد، و بمنظور اهداف خودش، دروغ ها و ترفند های بسیاری در سیستم آموزشی هر مملکت قرار می داد. آنها با گفتن و نوشتن دروغ های بی پایه اساس در تاریخ ایران و قاره کهن، باعث شدند، این ملتها از یکدیگر دوری جویند، و خود را دشمن هم بدانند. مانند همین ازبک ها که در بالا به آن اشاره شد، آنها ایرانی هستند، یعنی از اقوام ایر یا گز یا غز یا آز یا هر نام دیگر، که در دوره های تاریخی گفته شده است. بمنظور آگاهی بیشتر مطالعه و پیگیری وبلاگ را پیشنهاد می کنم.
عکس شتر های برف خور کشور مغولستان، در حال برف خوردن، عکس شماره 5794، آیا مردم آن سرزمین با این شترها و اسب های مناطق سردسیر، می خواستند به مناطق گرمسیر حمله کنند. عزیزان بروید کمی هم اطلاعات جانبی جغرافیایی و نظامی، که امروزه بفراوانی وجود دارد کسب کنید، این قدر به دروغ های تاریخی پس افتاده از سلول های مخفی تاریخی کلیسا و کنیسا، و سپس استعمار و امپریالیسم تکیه نکنید.
تصویر نامه جوابیه از سازمان پژوهش آموزش و پرورش، عکس شماره 4048، در قرن گذشته چند نامه به آموزش و پرورش نوشتم، و در آنها خواستم اینقدر درباره دروغ های تاریخ در کتاب های درسی ننویسید، که دشمنان آمدند و ایرانیان را کشتند و شکست دادند، این باعث بیزاری تاریخی، و شکست روحیه برای بچه های ایران می شود. آنها نامه های مرا پاسخ ندادند، فقط یکبار چنین با شلختگی بدون شماره و نام، پاسخ سربالا دادند، خود قضاوت کنید، از کجا آب می خورده است.
متن نامه با خط کج و کوله:
وزارت آموزش و پرورش بسمه تعالی شماره ندارد تاریخ 6 / 9 / 73
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی
دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی
جناب آقای راوید
نوشته جنابعالی در خصوص برخی مطالب مندرج در کتاب تعلیمات اجتماعی چهارم ابتدایی واصل شد، پیش از این به قلم آقای مهندس احمد حامی، نوشته ای در خصوص حمله اسکندر به ایران به چاپ رسیده که چندان مورد توجه صاحبنظران تاریخ ایران باستان واقع نگردیده است.
شایسته است حضرتعالی مطالب مورد نظر خود را بطور مستند و با اتکا به اسناد و دلایل کافی بنویسید در آن صورت کتاب مذکور را با توجه به مطالب شما اصلاح خواهیم کرد.
گروه تاریخ، امضای بدون نام
آنها انگار با سند و مدرک دروغ ها را نوشته بودند، که حال برای ننوشتن دروغ سند و مدرک می خواهند، و انگار خیلی مشخص و با سلیقه بودند، که اصلاح کنند. در صورتیکه من نوشته بودم، هیچ سند و مدرک و دلیل برای حمله الکساندر یونانی به ایران وجود ندارد، که شما در کتب درسی مفصل نوشته اید، و باعث صدمه روحی و ملی به نوجوانان می شوید، ما اینهمه تاریخ داریم، این یکی را فعلاً بردارید. ولی در قرن 20 آنها در همین یکی پافشاری داشتند، که بکوبند آنچه را که ترفند می خواهد، مشروح در سیستم آموزشی قرن گذشته.
عکس دو تن آخرین نمد مال های زحمت کش چلاسر و جل و غرب مازندران، که دیگر نیستند، حدود 1360 خورشیدی، عکس شماره 5714. امروزه جوانان بسیاری با مدرک تحصیلی ولی بیکار وجود دارند، اما متأسفانه این صنعت تاریخی ایرانی دیگر وجود ندارد.
کلیک کنید: تاریخ کوچ نشینی در ایران
چند پرسش و پاسخ متفاوت
تعدادی از پرسش های چند روز گذشته:
نظر و پرسش: جریان خشک سالی در ایران حقیقتی است غیر قابل انکار . بنده صحنه هایی مستند از این قحطی ها از شبکه 1 دیده ام . سربازان انگلیسی و هندی بهشون گفته میشد که نان و ابشان را از روستا های ایران بگیرند و مردم ایران را بیچاره کردند و در این فیلم مستند دیدم که چه صف های طویلی از روستاییان ایران برای اذوقه درست شده بود! در مورد اشور بانی پال و نابودی ایلام دروغی در کار نیست. همانطور که در تاریخ کوروش اول را سازنده شهر انسان میدانند و در تاریخ ایران از جانشین شدن کیانیان به جای پیشدادیان سخن رفته به خاطر حمله اشور بانی پال است.
انوش راوید: با درود و سپاس از توجه شما، تفاوت من با شما و تقریباً بیشتر جوانها در دیدگاه از وجود نوع داده های تاریخی می باشد. مثلاً در مورد جنگ اول و دوم جهانی، و حوادث آن دوران، در حافظه تاریخی خانواده و فامیل ما، که در سیاست و نظام سطح بالا بودند، و بخشی از آن را در راه راستی ایرانی نوشته ام، موضوعات و جریان های متفاوت از آنچه که در داده های رسمی موجود است را می گوید. بهمین ترتیب این وضع می تواند در تمام تاریخ و برای تمام تاریخ اجتماعی مستتر باشد، یعنی آنچه که واقعیت بوده با داده های رسمی متفاوت است. بسیاری از این تاریخ های آکادمیک و آثاری که برایمان گذاشته اند، و بطور دقیق چیده شده و متشکل از چند کتاب معلوم، عمومی و معروف و چند طرح باستانی است، همراه با انواع فیلم های مستند و سینمایی، و کتاب های رنگین امروزی، بخوبی و موفقیت بخورد ملتها داده اند. ولی آیا نباید اندیشه شکاکی به موضوعات تاریخی و تاریخ اجتماعی داشت، و نیز فرایند شکل گیری های جامعه را به میان جوانان باهوش فرستاد، و یا اینکه همه را بسنده به همان چیز های مورد نظر موجود محدود نمود.
وبلاگ انوش راوید وسیله و ابزاری شده، که جوانان باهوش ایران بتوانند متوجه شوند مسیر دیگری در تاریخ بوده، و در نتیجه با این دانسته نوین، آینده ای متفاوت شکل خواهد گرفت. بعد از مدتها تلاش، ما نباید مأیوس شویم، که جوان پیگیری کننده این وبلاگ، همچنان به موارد تعیین شده قانونی و رسمی و آکادمیک و هالیودی دلیل و مهر درستی تمام بزند. تا وقتی که با تمام وجود متوجه نفوذ بی چون و چرای استعمار و امپریالیسم و عوامل تاریخی آنها در ایران و تاریخ ایران نشوید، نمی توانید از تاریخ و سیاست و اقتصاد تاریخی و امروز ایران بدرستی بدانید، از ابتدای حکومت صفویه با وجود پیدایش بورژوازی استعماری، و ورود شرلی ها و همراهان به ایران، اولین مرز های جغرافیای سیاسی در قاره کهن کشیده شد، و ما ملتها را وارد چارچوب مشخص کردند. از همان تاریخ خطوط مختلف سیم خارداری برای ملتها تعیین شد، تا کسی نتواند از تمام آنچه که تعیین کرده اند پا فراتر نهد، در آموزش های سنتی قرن گذشته که همچنان ادامه دارد، این سیم خاردار را بدور تک تک افراد می پیچند، بدون اینکه کسی متوجه باشد، و آنها را کاملاً آنکادر می کنند، که باید با نزاکت کامل به دمکراسی و سرمایه داری لیبرال آنها احترام گذاشت، و غیر از آن چیزی ندانست.
نباید با سادگی گفت که اینهمه دین های مختلف، مرام ها و مسلک های متفاوت پس چیست، با کمی دقت متوجه خواهید شد، همه آنها در همان چهارچوب تعیین شده با سیم خاردار است که کشیده اند، و هیچ تفاوتی ندارند، بجز در بازی های کم اهمیت سرگرم کنند. آنها حتی از ابتدا برای کودکان کارتون های مختلف می سازند، مثلاً با کمی دقت نظر براحتی در تام و جری متوجه می شوید، گربه ای دائم از موش شکست می خورد، گربه ای که نقش ایران است، و موشی که نقش فراماسیون انجمن سری یهود است. نمونه زیاد است، دقت نظر می خواهد، و این وبلاگ می گوید سادگی بس است. اینک ما در دوران سرنوشت ساز هستیم، با وجود انبوه تهاجم های مختلف به ایران و قاره تاریخی ما، که هر روزه شاهد آن هستیم، با وجود سرمایه داری بی پروای جهانی، که می خواهد همه چیز را ببلعد، جای شوخی و رفتار آنکادری تعیین شده نیست. باید روحیه ای دیگر داشت، درک متفاوت ایجاد نمود، و هر آنچه از دشمنان تاریخی و نوکران آنها نوشته و گفته شده است را زیر سئوال برد و کوبید.
تصویر اولین نقشه های سیاسی ایران، قبل از این نقشه سیاسی با مرز های مشخص شده، هرگز در تمام تاریخ مرزی بین تمام مردم قاره کهن وجود نداشت. عکس شماره 2122.
نظر و پرسش: دو چند پیشنهاد:
نخستین سخن اینکه از آن روی که شما تنها خواهان بالش و فرزانگی ایران و ایرانی هستید همه ی نگاشته های پراکنده ی خود را گردآوری نموده و همه را در کالب ) =قالب ( نسکی بآهنگ ) =منظم ( و استوار دستکم در تارنمای خود و بگونه ی رایانه ای در دسترس بگذارید. این کار نباید برای شما که آنها را آماده در دست دارید کاری سخت باشد. دوم آنکه زبان نگارشی نگاشته هایتان اندکی دارای کژی و کاستی دستوریست. گاهی کنش ) =فعل ( تکی ) =مفرد ( است، اما کُ نا ) =فاعل ( گروهی است و یا وارون آن. یا گاهی کنش و کنا در پیمانه های هماهنگی نیامده اند و ... . این خواندن نگاشته هایتان را با دشواری همراه می سازد.
انوش راوید: بنظرم فعلاً با اینگونه وبلاگ نویسی و ایجاد لینک های مختلف توانسته ام جمع زیادی خواننده برای وبلاگ گرد آورم، جمع بازدید های تمام وبلاگها آمار بسیار بالا را نشان می دهد، آنالیز آنها بروی همگان باز است. چون تمام مطالب برای چنین وبلاگی نوشته شده، دیگر امکان آنکه آنها را کتاب یا یکجا نمایم وجود ندارد. البته من وظیفه خود را برای چنین کاری نمی دانم، و می دانم عزیزان و جوانان با هوش متخصص ادامه راه را با دانش های بیشتری پیگیری خواهند نمود.
در رابطه با نظر دوم شما، در چند سال پیش که وبلاگ را شروع به نوشتن کردم، خوب در انشاء و نگارش ضعف هایی داشتم، بمرور تا توانستم درست کردم. البته سالها قبل برای نشریات مختلف می نوشتم، و تقاضای آنها برای خبرها و نوشته هایم زیاد بود. لطفاً موارد مورد نظرتان را کپی پیس نمایید، تا متوجه شوم و کارم را بهتر نمایم، در ضمن شما نیز در صورتیکه تمایل دارید، مقالات و نوشته هایی برای پست در وبلاگ ارسال نمایید. همچنین یاد آوری نمایم، جملات را کوتاه می نویسم و با (،) می بندم، تا موتور های ترجمه راحتر بتوانند آنها را به زبان های دیگر ترجمه نمایند، به کارگاه فکر سازی مراجعه شود. تاکنون چند روس و هندی یا پاکستانی و اسپانیش بخش هایی را از این طریق ترجمه کرده اند، با گشتی در اینترنت و نوشتن دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران، به آن زبانها لینک های را می یابید.
ادامه نظر: سوم آنکه من هرچه کوشیدم نتوانستم اندازه ی دانش اندوزی (میزان تحصیلات (تان را در تارنمایتان بیابم. شاید این نکته بسیار مهین نباشد اما دست کم گمان و درنگ را درباره ی درستی سخنانتان کم تر خواهد نمود. شما ناصر پورپیرار را باید بشناسید، استاد و پیر پان ترک های دُ ژآگاه. او بسادگی آب خوردن بنچه ها و چک های ( =سندهای) آشکار و هویدای پیشینه ی ایران را زیر پرسش می برد. اهورامزدا را اورَمزدا به چم "او که زمین را در برابر مُ زد به پیروانش می دهد" و آنان را به کشتن مردم بومی ایران واداشته است می شناساند و از هخامنشیان خونخوارانی بی مانند می سازد. خونخوارانی دست نشانده ی یهود. اینگونه نگاه ها بسیار فراوان شده است. او و دیگر پان ترک ها نیز دیگران را به درنیافتن دروغ های نسک های گذشتگان انگ می زنند. من بسیار خواندم تا در بیابم کجای سخن او راست و کجای سخنش کژرویست. این چهره ی بدنام بیشتر از پایه ی دبیرستان دانش نیاندوخته است اما درباره ی زبانشناسی اوستا داد سخن می دهد. بس آشکار خواهد بود اگر من از روز نخست پایه ی اندوزش (= میزان تحصیلات) ایشان را می دانستم کمتر برای آن نگاشته ها زمان سپری می کردم. خواهشمندم خود را در تارنمایتان بیشتر بشناسانید و پایه ی اندوزش خود را نیز برای آگاهی خوانندگان بنویسید.
انوش راوید: یک نفر که می خواهد از یک علم بداند، باید درباره آن بسیار بخواند و تحقیق و تحلیل کند، وقتی وارد وبلاگ من یا هر کس دیگری می شوید، برای تحقیق های جدید و تحلیل های متفاوت از آنچه که برای علم مورد نظرتان است، می خوانید یا پیگریی می کنید، و آنچه که مطالب وبلاگ یا هر نوشته ای می گوید، مورد نظر است، نه خود شخص، علتی که من از میزان تحصیلات هیچ ننوشته ام، برای این است که من مخ تحقیقاتی و تحلیل جوانان باهوش را می خواهم، نه پیرو و وابسته. ما در ایران محقق متخصص واقعی نیازمندیم، نه هواداران بی چون چرا این و آن، و یا این و آن دانش نوشته شده. وبلاگ آقای ناصر پورپیرار برای ساده اندیشی نسبت به سواد ایشان نیست، او برای آن عواملی نوشته، که در اولین پرسش این صفحه توضیح داده ام، و او در کارش برای آنها موفق بوده است. برای مقابله با اینقبیل نباید از خواندن آن بدلایلی، مانند کم سوادی یا چندش شدن، طفره رفت، بلکه باید دید متفاوت داشت، و سیم خاردار های ذکر شده در بالا را پاره نمود. بارها در وبلاگ نوشته ام، ایران آینده، جوانان حرفه ای محقق مستقل می خواهد، شما باید مرزی برای اندوختن دانشها و اطلاعات عمومی خود تعیین کنید، و اگر گرایش و رشته شما در زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ نیست، وقت گرانبهای خود را در برای این وبلاگ و امثال آن، مشخص شده کنید، و زیاد دربند تاریخ و احساسات تاریخی نباشید، باز نویسی تاریخ ایران را به حرفه ای ها بسپارید، بدانید که ما کارمان را انجام خواهیم داد. توجه توجه ایران آینده جوانان حرفه ای تر می خواهد، که بتوانند در رشته خودشان در جهان حرف داشته باشند، به سازمان آینده بینی مراجعه شود.
ادامه نظر: با پوزش فراوان از شما چشمداشت آنرا دارم که با ادبی فرهیخته تر و بدون بکار بردن دشنام هایی همچون "احمق" برای دشمنان و ناآگاهان نگاشته هایتان را به انجام برید. راستش خود من یکی از کسانی بودم که بسیاری از این دروغ ها را باور می کردم، زیرا نه با بوم شناسی (= جغرافی) آن کرانه ها و بوم و مرزهایی که برای نمونه در داستان تازش اسکندر مغدونی به ایران سخن از آنها به میان آمده بود آشنا بودم و نه اینکه از راه و آیین ساز و جنگ چیزی آموخته بودم. از اینرو در سراسر نگاشته های شما هنگامی که واژه های ناسزا و ناشایست را درباره ی زود باوران می خواندم دچار پس زنی می شدم، اما چون در پی پاسخ خویشتن بودم نگاشته ها را دنبال می کردم. به هر روی باید به برنام یکدوست ایرانی بگویم که من اینگونه آداب نوشتن را آنچنان که باید فرهیخته نیافتم. سپاسگزار می شوم در پی زدایش این آسیب برآیید. یادآوری کنم که تا آنجاییکه من دریافتم شما خود سخن فردوسی را می پسندید. آیا اگر فردوسی با ناسزا و دوری از فرهیختایی و گفتار نیک می نگاشت بازهم سخن او جاودان می ماند؟ آیا سخنان زرتشت در گاتها ریزه ای دور از ادب و فرهیختایی است؟ شاید این خرده ورزی من اندکی برنجاندتان اما بپذیرید به کار شما یاری می رساند.
انوش راوید: عزیزم هیچ رنجشی در کار نیست، فقط اینگونه مطالب غیر حرفه ای را، بارها و بارها پاسخ و توضیح داده ام، کسل و خسته کننده می شود، که می بینم قبل از مطالعه و تحقیق و تحلیل دقیق و زمان بر، عزیزان سریع وارد احساسات می شوند. آیا من به یک ایرانی نوشتم احمق، هرگز در هیچ نوشته ای از من نمی یابید، که به یک ایرانی نوشته باشم احمق، پس خواهشاً بخود نگیرید. بارها درباره موضوع نظر و پرسش های شما پاسخ نوشته ام، شش سال است مشغولم، و ده ها هزار پرسش را پاسخ گفتم، و هر چند وقت تعداد مهمی از آنها را از نظرات، به پست هایی از وبلاگ منتقل می کنم، تا بلکه عزیزانی که تازه به وبلاگ می آیند، اینقدر پرسش تکراری، و همه در یک آهنگ و تم و موضوع نپرسند، ولی باز هر یک از عزیزان به انبوه مطالب وبلاگ کم لطفی می کند، و گویا باید برای هر فرد جداگانه پاسخ بدهم، همیشه گفته ام این پرسش و پاسخ ها برای همگان تنظیم شده، نه برای یک نفر و یک سئوال.
عزیزان بارها نوشته ام ما در دورانی زندگی می کنیم، که ما ایرانیان و تمام مردم قاره کهن، بشدت مورد تهاجم نظامی و اقتصادی و فرهنگی و غیره هستیم، دشمن با ما شوخی ندارد، و نمی توانیم کامل با آنکادری که برایمان تعیین کرده اند، با آنها مقابله کنیم. من در این شرایط با کلمات بازی نمی کنم، حرف راست و سریع و صریح خود را می زنم، ده ها و صدها و هزاران صفحه را به شعر و داستان نمی گذرانم، تا آخر کسی نفهمد لیلی مرد بود یا زن، رستم ایرانی بود یا تورانی. عزیزان فردوسی در دوران خودش بود، دورانی که در ساختار های تاریخی اجتماع تعریف کرده ام، و کاملاً متفاوت با امروز، یعنی چندین دوره تاریخی عقب تر از ما. در همین وبلاگ و در نظرات بارها بمن نوشته اند، خائن یا وطن فروش، ولی آیا تعدادی آدم با ادب و بازی کننده با کلمات، باید بتوانند جلوی مرا بگیرند، که حداقل به آن دشمنان تاریخ ایران احمق نگویم.
اگر کسی به دادگاه مراجعه کند، و بگوید بمن احمق گفته اند، دادگاه نمی پذیرد، و می گوید احمق نشر اکاذیب و اهانت نیست، ولی اگر کسی برود و بگوید بمن گفته اند، وطن فروش بلافاصله پرونده نشر اکاذیب تشکیل می شود. من حداقل دفاعی که در مقابل این انبوه تهاجم و دشمنی، که در همه جا با ما ایرانی ها می شود، غیر از تحقیق و تحلیل های نوین، فقط یک احمق می گویم، ولی آیا باید آنرا هم با کلمات بازی کنم و مثلاً ناآگاه بگویم. عزیزان چرا ما ایرانی ها، هر بار باید چرخ را از اول اختراع کنیم، بارها پاسخ و توضیح نوشته ام، ترا بخدا قبل از نظر دادن و پرسش کردن، وبلاگ را بخوانید. موضوع این نیست که بگویم چشم بجان دل دوباره پاسخ می دهم، موضوع نگرانی از درک و تدبیر و تحقیق جوانان باهوش ایرانی، یعنی امید های ماست. همه عزیزان توجه کنند، خواهشاً وبلاگ را بخاطر من نخوانید، من کسی نیستم، فقط درصورتیکه صلاح می دانید، برای تحقیق و تحلیل مستقل مطالعه نمایید.
جالب: قطعه زیر پائین عکس باغچه گل، در فیس ++ بوک از همسایه و دست من است، در زیر پاسخی به او نوشتم، در مورد عکس و نظر او بیش از 40 نفر نوشته اند: بله، به به چه خوب آری زندگی زیباست...، ولی من به یکباره با پاسخ تند به همه آنها که بیشترشان از دوستان و همشهریانم هستند پاسخ گفتم. من نمی خواهم با ادب کلاسیک که محافظ سیم خاردار دور ماست، مانند آنها، به به و چه چه بگویم، میخواهم آنها را وادار به تفکر واژگون نمایم، میخواهم حداقل انگشت شماری از جوانان باهوش ایران، بلکه بتوانند در موضوعات متفاوت تخصص خود، اندیشه و کار و تحقیق کنند، اگر قرار باشد همه همان باشیم که می خواهند، خوب مطمئنن بزودی فیزیکی نخواهیم بود. یکبار دیگر می گویم این موارد ذکر شده در این پست، توهم و گمان و داستان سرایی نیست، واقعیت است، با نگاه ساده به اخبارها متوجه خواهید شد.
اصل کپی قطعه مورد نظر از فیس ++ بوک:
زندگی زیباست زشتیهای آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست، زندگی آب روانی است روان میگذرد، آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد.
پاسخ من به آن قطعه: درود، با وجود اختلاف فاحش طبقاتی در جهان، که عده ای از زیادی دارایی نمی دانند چکار کنند، و عده بسیاری از نداشتن بشدت گرفتارند، فقط آدم های سرخوش می گویند زندگی چه زیباست. با وجود سرمایه داری لجام گسیخته که در حال نابود کردن منابع طبیعی و جنگلها و دریاها و تمام کره زمین می باشد، فقط آدم های شیرین خواهند گفت زندگی زیباست. با این سیستم آموزشی مادی که بر جهان حاکم است و با ..... فقط آدم های ..... می گویند زیباست. با یک پارک و باغ و چند متر گل کاری زندگی زیبا نمی شود، زندگی با دانایی و توانایی توده ها زیبا می شود، نباید اغفال امپریالیسم و سرمایه داری شد و گفت هرچه نازیباست تدبیر ماست، خواهشاً هوشیار باشید و ترفند های دشمنان بشریت را بشناسید، تقصیر ما نداشتن درک از تقدیر واقعی است.... مشروح در وبلاگ.
تصویر باغچه گل برگرفته از فیس ++ بوک، عکس شماره 4650. بحث در آنجا خیلی خوب پیش رفت، شما نیز بروید و نظر خود را بنویسید.
اگر کار و طرح و برنامه من، با اینهمه توضیحات مختلف در وبلاگ، نتواند باعث پاره کردن زنجیره پیوسته باز مانده از قرن های گذشته، و دروغ های تاریخی و تاریخ اجتماعی، و تدوین های ایجاد شده در ذهنها شود، و نتواند ناپیوسته دگرگون ایجاد نماید، آنوقت دشمنان تاریخی ایران متوجه توانایی یا عدم توانایی درکی و تدبیری هم میهنان جوانم خواهند شد.
ادامه پرسش: بسیاری از دروغ نامه هایی که به دیگران باز می شناسانید بدست نیاکانمان در آن سده های آشوبناک هفتم و هشتم مسیحی نگاهداری و نگاشته شده اند، همچون تاریخ های تبری، بلعمی، مسعودی، ابن خلدون و ... . تا آنجاییکه من می دانم بسیاری از دروغ ها به یاری و به میانجی همین نسک ها آشکار شده اند. همچنین کمابیش همه ی آنان با بررسی و پژوهش هرچه را یافته اند و در اندازه ی توانشان بوده است نگاشته اند تا من و شما از سرنخی برای یافتن اشا و راستی بهره مند شویم. آیا درست است اگر در کنار همه ی رنجش ها، ناسزابینی ها و پژوهش های ارزشمند شما نکته های نادرستی نیز فروزش یابند آیندگان نبشته های شما را دروغ نامه بدانند؟ خواهشمندم به این نکته اندکی دادورزانه تر بنگرید. سوم آنکه در آغاز هر نگاشته یتان نوشته اید که هرگز در پژوهش هایتان از دروغ نامه ها بهره نخواهید برد. اما به نگاشته هایتان بازگردید و خودتان داوری کنید که در این یافته ها همان دروغ نامه ها نیز یاور شما بوده اند یا نه؟ و آیا اینکه شما نیز همچون دیگران بسیار وامدار آن نامه ها هستید یا نه؟
انوش راوید: گویا شما کمی اشتباه کردید، به دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ، مراجعه نمایید، درضمن همیشه باید اصل کتاب های تاریخی را در نظر داشت، بارها دیده شده کتاب های جعلی و یا بازنویسی شده ای هستند، که اشتباه یا دروغ در آنها بسیار است، در این باره هم بارها در وبلاگ توضیح نوشته ام، از اینگونه کتابها هرگز استفاده نمی کنم. منابع تاریخی ما در کتاب های تاریخی ایرانی است، همانگونه که بارها نوشته ام و شما ندیده و نخوانده اید، بسیاری از مطالب هر کتاب حتی آنکه دروغ است مطالب قابل بهره برداری زیاد دارد. درضمن ما در قرن 21 هستیم، بارها نوشته و گفته ام، این وبلاگ و یا نوشته من یا هر کس دیگر را نباید صرفاً تمام دانش دانست، بلکه باید حرفه ای تر و حرفه تر بود، و حرفه رفتار و کردار و پندار داشت. دقت کنید: جوانان باهوش هم میهنم، ایرانیان!، خواهشاً نگذارید برای تخصصی تر بودن دیر شود.
پرسش: آیا می توانم بعنوان تاکتیک برای مقابله با دشمنان تاریخ ایران، از نام و یا ترفند هایی که بنوعی دروغگویی است استفاده کنم؟
پاسخ: خیر به هیچ عنوان، اگر می خواهید بدنبال واقعیت بروید و حقیقت را پیدا کنید، پس نمی توانید و نباید به هیچ شکل دروغ بگوید، و یا ساده لوحانه حقه بازی نمایید. شما اگر می خواهید یک ایرانی واقعی باشید، باید در تمام مراحل زندگی خودتان واقعی و بدور از دروغ زندگی کنید که هیچ، بلکه باید با دروغگویی هم مبارزه نمایید. آموزش و پروش سنتی قرن گذشته باعث شده، بسیاری توانایی های خودشان را کم ببینند، و نتوانند با تحقیق و تحلیل های مستقل قوی علمی سازش داشته باشند. همان سیم خاردار نامرئی را که در بالا نوشتم بشناسید و بیابید و پاره کنید، و همیشه بیاد دعای داریوش بزرگ باشید.
پرسش: چرا شما در جایی از دریای خزر بعنوان مازندران و یا کاسپین نام برده اید؟
پاسخ: بمنظور موتور های جستجو گاهی در جملات از نام های متفاوتی استفاده می کنم، اما در مطالب توضیح داده ام، مثلاً در دریای مازندران نوشته ام، که این دریا در زمانی مازندران و کاسپین گفته می شد، و امروزه خزر است. من شخصاً از زبان مردمان سن و سال دار محلی مدرسه نرفته، که امروزه خیلی کم هستند، مانند پیران گیلک، گالش، طالش، در 30 تا 40 سال گذشته شنیدم، که می گویند دریای خزر، و هیچ کدام از مازندران یا کاسپین نمی گویند، و در زبان تاریخی آنها نام های دیگر برای این دریا غیر از خزر وجود ندارد. ولی در زبان تاریخی مردم ترکمن نمی دانم که چه می گفتند، یاد آور شوم مهمترین منبع اطلاعاتی ما پیران مدرسه نرفته محلی بودند، که متأسفانه امروزه تقریباً وجود ندارند.
تصویر تصویر کتیبه دعای داریوش بزرگ، اهورامزدا این کشور را بپاید از سپاه دشمن، از خشکسالی و از دروغ. به این کشور نیاید، نه سپاه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغ. مشروح در کتیبه های ایران، عکس شماره 2857.
انوش راوید: داریوش جان، دعایت بعد از 25 قرن نگرفته، دروغ بیداد می کنه، دشمن هم دور ایران را پر از اسلحه مدرن کرده و نقشه های بدی در سر داره، بخاطر قطع درختان و از بین بردن طبیعت خشکسالی هم اومده، تو هم مثل کوروش آسوده بخواب، بی خیال!!!!
کلیک کنید: تاریخ سفالگری ایران
کلیک کنید: تاریخ زیبا سازی در ایران
آبی= روشنفکری و فروتنی، زرد= خرد و هوشیاری، قرمز= عشق و پایداری، مشروح اینجا
توجه: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
ارگ http://arq.ir