پرسش و پاسخ
تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه پست های مختلف وبلاگ و یا ارسالی با ایمیل، پرسشها خلاصه شده، درود و سپاس، خوب و بد، و این قبیل را حذف کردم، و تا آنجا که شده اشتباه های املایی و انشایی آنها را اصلاح نموده ام. بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی، این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود، جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.
توجه: عزیزان، بمنظور تحقیقات بیشتر، و نیز با این سرعت و کار کرد اینترنت، گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد، لطفاً حوصله نمایید، مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف وبلاگ، هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند. در ضمن اگر پرسش تأیید شد، و پاسخ آن نبود، در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود، * همچنین اگر پرسشی از قلم افتاد، لطفاً یاد آوری نمایید.
توجه 2: نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است، و نظر وبلاگ نمی باشد، پاسخ ها دانش وبلاگ است.
عکس طرح کلی تقسیم بندی نژادی در اروپا، که بوضوح با تحقیق و تحلیل علمی نشان می دهد، همگی اصالت ایرانی دارند، عکس شماره 5749.
ادامه نظر 1642: در اروپا همواره نژادهای زیادی سکونت داشته اند از جمله مردمان
موسیاهی که شما به آنان اشاره کردید. مثلا اسکیمو ها در شمال یا در دوره ای سیاه
پوستان در جنوب اما سلت ها هیچ گاه جز این مردم نبوده اند آنها دارای پوست سفید موهای
روشن و چشمانی آبی یا سبز بودند (همچون کاس ها و سکاها) این موضوع با بررسی های
ژنتیکی روی بازماندگان آنان در مناطق مختلف اروپا ثابت شده است سلت ها همچنین
دارای روحیه سلحشوری بودند مانند قبایل سکایی و در داستان هایی چون شاه آرتور که یک پادشاه سلتی بوده به آن اشاره شده است در کل
سلت ها دسته ای از اقوام سکایی بودند که 700 سال قبل از میلاد به اروپا مهاجرت
کردند . این که چرا
غربی ها به ایران افتخار نمی کنند به این دلیل است که:
مفهوم ایرانی تغییر کرده است در گذشته
ایرانیان گروهی نژادی بودند اما حالا گروهی زبانی (کسانی که به یکی از زبان های
ایرانیک تکلم می کنند) و ملی (ساکنان کشور کنونی ایران) هستند . بنابراین
اگر ژرمن ها اسلاو ها و دیگر مردمان > بور <مانند فنلاندی ها و استونیایی ها و.... را به عنوان ایرانیان اصیل
قبول کنیم آن گاه اکثریت قاطع مردم کشور ایران دیگر ایرانی نژاد نخواهند بود!!!
اما از طرف دیگر آنها اگرچه نمی گویند که
ایرانی هستند اما می گویند قفقازی (قفقاز= کافکاس= کاف+
کاس) هستند و نیاکان آنها زمانی ساکن قفقاز و اطراف دریای سیاه و کاسپین بوده
اند!! یا مورخین بریتانیایی سکاها را نیای ساکسون ها (سکا> سکسار> ساکسون) و اسکاتلندی ها (سک > اسکا > اسکات) می دانند آیا این ها کافی نیست؟
پاسخ پرنیان حامد: با سلام خیر کافی نیست باید جمله هایی که در پاسخ پرسش 1692 شما نوشتم عینا بنویسند و
این جملات را هم به آن اضافه کنند: قبل از ورود کاسها و رومیان مدائن که خاستگاه
خودشان نیز از جیرفت و شهداد ایران بود ما در این منطقه یخ زده موجودات بی تمدن و
وحشی بودیم، که حتی خط و سواد هم نداشتیم و کل تمدن، آثار باستانی، معابد میترایی
و... و حتی نژاد مو بور چشم آبی مان را مدیون رومیان مدائن هستیم و غلط زیادی
کردیم که نوشتیم رومی ها از ایتالیا آمدند. همچنین غلط زیادی کردیم نوشتیم قدمت
استون هیج انگلستان بیش از اهرام مصر است چون 5000 سال پیش انگلستان زیر یخ بود ما
سنگ و خاک نداشتیم که همچین غلط های زیادی کرده باشیم نه به جای این جمله ها حالا
که بر خودشان هم واضح است حتی ژن از آن خودشان نیست برای آنکه حقیقت را نگویند می
گویند آریایی ها موجودات فرا زمینی بودند، خیر، اری ها (ایرها) مردم جیرفت و شهداد بودند، که به
علت آبگرفتگی این منطقه به شرق و غرب مهاجرت کردند، فرا زمینی هم نبودند.
شما اول از همه به من ثابت کنید که سلت ها قبل از ورود کاسها و رومیان به این منطقه موی بور و چشم آبی داشتند برای من بسیار جالب است ببینم از چه سندی می خواهید استفاده کنید، سواد که نداشتند همه جا مکتوب است همه افسانه های آنها هم که پس از میلاد نوشته شده است، همه کاسه و کوزه آنها را هم که نوشتند رومی – سلتی است، پس بدون روم کاسه هم نتوانستند بسازند. شما می گویید ژنتیک بفرمایید مگر پیوند ژنتیکی که صد دفعه در آثار آنها اشاره شده خدایان مرد رومی با خدای بانوان سلتی (یعنی ژن غالب صد در صد مرد) چشم آبی و موی بور را پدید نمی آورد؟
گرامی با هم شوخی نمی کنیم سخن دفاع از حقیقتی است، که می خواهند با فرا زمینی ماست مالی کنند، نه آنکه بخواهم اینجا نژاد پرستی راه اندازم تقصیر من نیست نام کشورشان ایرلند و اشکان دینا وی و.... به جای ایران حداقل بنویسند تمدنمان را مدیون بین النهرین هستیم، نژاد غالب مان هم همان نژاد کاس های کاشان است (قدمت آثارباستانی سیلک کاشان بیشتر است یا قفقاز؟ حواس تان را جمع کنید خود کاف کاسها مهاجرین کاسان هستند)
هر زمان این جمله ها را به جای فرازمینی و هند و اروپا و پرت و پلا های دیگر نوشتند، به ما هم اطلاع بدهید دست از این ستیزه با آنان دست برداریم.
پاسخ انوش راوید: بمنظور ادامه فعالیت وبلاگ و درک از موضوعات جدید پیش آمده، مشغول مطالعه دوره های زمین شناسی یکصد هزار سال اخیر هستم. متوجه شدم در دوران مابین دو یخبندان آخر، یعنی در حدود 13 هزار سال پیش، یک فرصت هزار ساله آب و هوایی پدید آمد، و قبایلی از همین نژاد انسان امروزی، که در ایران وجود داشته است، تا آلاسکا و گروئلند رفتند، و سپس با آمدن دوباره یخبندان از بین رفتند، که هر دو آن گروه ها، اثراتی از خود بجا گذاشته اند. درباره سرخپوستان کلوین آلاسکا این گروه ها قبلاً نوشته ام.
اما قبل از اینکه این گروه ها در شمال پخش شوند، انسانی های حدود 40 تا 50 هزار سال پیش از کوچ های اولیه قاره آفریقا، در اروپا بوجود آمدند، آنها بدلیل آمدن یخبندان، سینه ها و جمجمه های بزرگتری پیدا کرده بودند، که تقریباً اندک بازمانده آنها، در جنوب اروپا بدست سری انسان های ایرانی کوچ اول حدود 12 هزار سال پیش نابود شدند.
پس از سرما و یخبندان و از حدود 5 تا 6 هزار سال پیش، دوباره انسان هایی از ایران بسمت اروپا رفتند، آنها متمدن با توانایی نویسایی بودند، آثار زیادی از خود بجا گذاشتند مانند استون هنج. بزودی درباره این موضوع مشروح می نویسم، علاقمندان می توانند کتابها و فیلم های آخرین دوران یخبندان را تهیه کنند، و مستقل تحقیق و تحلیل نمایند.
نظر انوش راوید: انسان هایی که 65 هزار سال پیش از آفریقا بیرون شده، و در جهان پخش شدند، و از آنها در اینجا نوشته ام، نژاد های آنان کلاً منقرض شده است. این انسان هایی که بنام هموساپین امروزی و همین نژاد ما انسانها هستند، همگی بدلیل شرایط آب و هوایی در حوزه خلیج فارس، و باغ عدن، طی چند ده هزار سال تکامل یافته است و از 6 هزار سال پیش در تمام جهان پراکنده شدند.
نظر انوش راوید: دشمنان تاریخ ایران می خواهند با دروغ و دونگ، در رادیو و تلویزیون و نشریات بیگانه، حق دفاع از حقانیت تاریخ را از ما ملت ایران بگیرند، ولی کور خوانده اند. جوانان باهوش ایران، که بخش متخصص آنها گرد این وبلاگ هستند، با مطالعه و تحقیق، تحلیل و تعلیل، ضمن نظریه پردازی های تخصصی علمی، روز به روز به رشد و تکامل تاریخ تمدن ایران کمک می کنند. وبلاگ شاید به ظاهر یک کار ساده فرهنگی دیده شود، ولی در باطن آن موجی از خروش ایرانی نهفته است، که درک آن برای غیر ایرانی امکان ندارد.
پرسش 1679: درود، 1 ــ بنده هم قبول دارم چند زرتشت در تاریخ ایران وجود دارد ولى طبق فرمایش خانم پوران فرخ زاد در کتاب کارنامه اى به دروغ این زرتشت ها در واقع تنها امامان مزدکیان بوده اند. دلیل بنده براى این حرف این است که در هیچ نقطه از گات ها از مهر با نام اهورامیترا سخن به میان نمى أید.
پاسخ پرنیان حامد: آنچه در کتاب بانو بزرگوار خانم پوران فرخزاد آمده است و در کتاب این حقیر نیز با نام شریفشان عینا منعکس شده است این است، کتاب صفحه 92:
منطقی ترین تعبیری که تا به امروز درباره نام واژه زردشت دیده ام تجزیه و تحلیل خانم پوران فرخزاد در کتاب کارنامه به دروغ است، که لازم می دانم آن را عینا در اینجا باز نویسی کنم:
بسیاری از زرتشت شناسان بیشتر غربی و کمتر شرقی بر نام واژه "زرتشت = زرتوشتره" معانی گوناگونی نوشته اند. از یونانیان قدیم که زردشت را "زراوستر" خوانده و آن را بنا بر مانندگی اوایی "استر= بااستر= ایستار" به ستاره پرست معنا میکردند, تا خاورشناس آلمانی گایگر که آن را به معنای نیاز برنده به ستاره می داند تا یوستی و اشپیگل که برای این نام واژه معانی "کسی که شتر را می راند " و "آزار دهنده شتران" را یافته اند و ماکس مولر که معنای صاحب شتر جسور را بر آن گذاشته است و چندین و چند معنای گاه شگفت آور و حتی گاه اندکی مضحک, بوده اند و هستند پژوهندگانی هم که زرتشت را به دارنده شتر زرد تعبیر کرده اند, معنایی که موبد آذرگشسپ ایرانی به سختی با آن مخالفت کرده و درباره دلیل مخالفت خود گفته است: "این سخن نا معقولی است اگر بگوییم این پیامبر آریایی پس از رسیدن به مقام والای روحانیت به لقب دارنده شتر پیر و یا زرد رنگ مفتخر گردیده است .... "اما نویسنده را در این باره رایی دیگر است و این نام را که نه, بل, این فرا نام یا لقب را به "دارنده ردایی از پوست شتر زرد" معنا میکند, چرا که واژه نام زردشت را یک نام فردی ندانسته, بل آن را یک پیش نام برجسته اجتماعی می داند که از نخستین زردشت که اینک در کالبد اساطیری جای گرفته است تا آخرین زردشت که به زمان گشتاسپ شاه کیانی می زیست دورایی بسیار است و در فاصله زمانی آن زردشتهای دیگری که ردای زرد بر دوش در جایگاه داوران اجتماعی نقش بازی می کرده اند آمده و رفته اند .... (پوران فرخزاد)
و این همان ردا و نشانی است که اهوره اولین بار به جم داد: پس من به او سوورای زرین و اشترای زرنشان بخشیدم. .............................................................................
انتظار داشتید در بازنویسی اوستا در زمان مزدا
پرستی (مزدیسنا) ساسانیان میترا را که (دیویسنا) باشد به لقب اهورا مفتخر کنند؟ چه
انتظار بیهوده ای گرامی!
ادامه پرسش:
2 شما ماد ها را
سلسله اى مهرپرست معرفى نمودید ولى به نوشته ى اغلب مورخین تاریخ آنان طرفدار
اهورامزدا را به عنوان خداى اول ستایش مى نمودند. چنانچه به خاطر همین مغان کوروش
کبیر همسرى ادى (کاساندان) بر مى گزیند.
پاسخ پرنیان حامد: کوروش کبیر اصلا اهورا مزدا را نمی شناسد، کجا کوروش نوشته اهورا مزدا، که او را مجبور به مزداپرستی می کنید؟
به استناد متون یونانی و توضیح جشن تاجگذاری او در بابل خود او میترا آیین بوده است، و به استناد منشور او شخصی را که قربانی روزانه را بر مردم ممنوع کرده است (نبونید) را از میان برده است. کدام مورخ تاریخ چنین چیزی در باب سلسله مادها نوشته؟
خود هرودتی که قدیمترین آنها باشد در باب آیین های ایرانیان مهرگان و یلدا را نام میبرد بعد هم می گویید شاه آزاد بوده در این روزها مست کند، نوشته گاو قربانی می کردند این کارها در آیین مزدایی ممنوع است.
در اشتودگات از گاثاها یسنا 20-44 آمده است:
این را می خواهم از تو بپرسم آیا دیوها از شهریاران خوب بوده اند. آنان به چشم خود می بینند که چگونه کرپان و اوزیک برای خشنود ساختن آنان به گاو ظلم و بیداد می کنند و کاویها به جای آنکه آن را بپرورانند و به راهنمایی اشا به زراعت بیفزایند آن را همیشه به ناله در می آورند (اوستا)
مخالفان زردشت چنانکه در گاثاها می بینیم عبارت از پرستندگان دواهای (دیوها) آریایی بودند، که در تشکیلات دینی خود رفتار بدی با گاو داشتند و با عصاره گیاه هوم مست می شدند. آنان به اقامه شعائر ایرانیان قدیم و خیلی ابتدایی ادامه می داند و طرفدار ائینی بودند، که با نهایت وفاداری در سرزمینهای ایرانی موجود بودند. (کریستین سن)
کورش یک روز پیش از روز مراسم تاجگذاری در بابل, جامه های مادی در بین افسران عالیرتبه خود تقسیم کرد زیرا جامه های مادی جامه های زیبایی بودند که پادشاهان ماد, قبل از هخامنشیان برای افسران خود تهیه کرده بودند تا به آنان شکوه بیشتری داده شود و پارسها که لباس ساده ای داشتند، برای نخستین بار در آن روز لباس های فاخر مادی پوشیدند ......... این گاوها را می بردند تا برای خدای بزرگ و ایزدان دیگری که کاهنان معین کرده بودند قربانی کنند (آیین میترایی) ..... این اسبان را می بایستی برای خدای شمش (خدای خورشید بابلیان) و ایزد میترای ایرانی قربانی کنند ..... در پس گردونه مردوک (خدای بابلیان) گردونه میترا پیش می رفت که به اسپهای سفیدی بسته شده بود. ( کزنفون یونانی)
اینها رسما نوشتند کوروش به آیین مهر بود گاو قربانی می کرد که در مزدیسنا ممنوع است و مست می کردند که آن هم ممنوع است شما می گویید به استناد متون یونانی مزدیسنایی بودند؟
ممکنه اسناد شما را در این باب ببینم؟
ادامه پرسش: 3 ــ اگر بنده ثابت کنم روستایى با نام تهران در اطراف ایلام وجود دارد آیا شما باور مى کنید که این روستا پایتخت ایران باشد؟
پاسخ پرنیان حامد: خیر مگر آنکه ثابت کنید اول نام آن روستا تهران بود و
پایتخت بود و بعد بر اثر اتفاقی خاص گروهی
مهاجرت کرده نام این محل را تهران گذاشتند و پایتخت کردند شاید هم در آینده ای دور
به علت کمبود جا در این شهر آلوده پایتخت ایران را به محلی با صفاتر منتقل کنند
نام محل جدید را هم تهران بگذارند که در اسناد سازمان ملل اشکالی
پیش نیاید آنوقت دوست دارم شما می
بودید و 3000 سال دیگر ثابت می کردید که تهرانی که در زمان ما پایتخت بود در جنوب
کوههای البرز بود نه در اصفهان امروزی.
ادامه پرسش:
کان پسوندى براى شهر
ها و مناطق وسیع است. (مانند اتورپاتکان) اما دهى همانطور که نامش پیداست نامى
براى مناطق کوچک و دهکده هاست. آنگاه انتظار دارید ما قبول کنیم روستا یا شهر
کوچکى بانام هیردهى در واقع همان هیرکانى است که در اوستاست و در بسیارى نقاط
تاریخ به آن اشاره شده؟
پاسخ پرنیان حامد: خیر انتظار دارم به نقاطی که این نام در آنها باقی است توجه کنید و هیربدان را از طرفی به شرق ایران و از طرف دیگر با لقب هیرو به یونان نفرستید در ضمن به چنین باقی مانده های کتبی نیز توجه داشته باشید:
گزنفون می نویسد: هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند و به مکتوبات و کتیبه های کشورتان از جمله بیستون و بندهش ادر این باب عتماد کنید در غیر اینصورت پیشبینی اینجانب در کتاب را بی توجه الان دارید انجام می دهید، کتاب:
به روزگار خودمان توجه کنید. امروزه جابجایی اشیاء در دنیا در حدی است که سر ستون های تخت جمشید را از ایران کنده و به موزه لوور در پاریس منتقل کرده اند. در هزاره های آینده زمانی که باستان شناسان به جستجوی آثار تاریخی موزه لوور پاریس را از زیر خاک بیرون آورند دولت هخامنشی را دولتی فرانسوی خواهند نامید و به پادشاهان آن چون کورش و داریوش و خشایارشا .... ملیت فرانسوی خواهند داد. مذهب میترایی را مذهبی اروپایی تصور خواهند کرد چرا که بیشتر معابد میترایی در اروپاست و با دیدن مجسمه آزادی در نیویورک تولد بغ مهر را در امریکا رقم خواهند زد!
... مگر آنکه آنان برای اطلاعات بیشتر به تاریخ های مکتوب رجوع کنند ...
عکس راست مجسمه آزادی در نیویورک امریکا، عکس چپ میترا در معابد اروپا، عکس شماره 6200.
کلیک کنید: تاریخ مجسمه آزادی آمریکا
ادامه پرسش: شما گفتید که ناحیه اى به نام مرو در ماد وجود دارد. این ناحیه به قدرى کوچک است که به عنوان ناحیه اى در اطراف یک شهر به شمار آمده. یعنى حتى ممکن است روستا نیز باشد. مطمئنم نسایى که شما از آن حرف مى زنید نیز شهر کوچکى بیش نبوده. فرض شما براى دیگر شهرهاى شرقى ایران نیز نظر یک یونانى نابلد در جغرافیا و یک دلیل دیگر بیاورید. تاریخ به شما 1000 دلیل مى آورد که شهرهاى وسیعى با همین نام ها در شرق ایران در داشته اند.
پاسخ پرنیان حامد: ببخشید این تاریخی که شما می فرمایید برای من دلیل می آورد به پشتوانه کدام اسناد نوشته شده است؟ شما خواب هستید؟ این تاریخ ها به استناد همان یونانیان نابلد اینگونه پشت سر هم گذاشته شده است. شما کتیبه شاهان کشورتان را نمی پذیرید استناد می کنید به تاریخی که از روی سخنان یونانی نوشته شده، از خود یونانی سند می آورم آویزان مفسران کثیف انگلیسی و اروپایی بی فرهنگ و بی تمدنی می شوید، که می خواهند با این منجلاب دروغ برای خودشان تاریخ و تمدن بسازند؟
شهر بزرگ اکباتان و صد دروازه کدام یکی از دهات همدان است؟ شهر بزرگ شوش با آن عظمت الان به چه صورت است؟ حتی ده هم نیست.
شما گویا توجه ندارید خود ساسانیان مکتوب کردند گرفتار یک نام برای دو جا هستیم، هزار جای مدارک مذهبی زردشتی نوشته زردشت زمان گشتاسپ در آذربایجان بود، باز برداشتید فرستادیش افغانستان!؟
اگر تصور کردید که من آذری هستم و دارم اینگونه می نویسم اشتباه کردید، من اصلا آذری نیستم اما از حقیقت تاریخ کشورم و اقوام کشورم دفاع می کنم، هیر و هیربد مال آذربایجان امروزی است، و هیر+ کان که به تفسیر شما نشان مکان است مشخص کننده محل هیرهای آذری است، تا صبح هم با من بحث کنید فایده ندارد نمی توانید هیربد های آذربایجان را بفرستید افغانستان که الکساندر کذایی فاتح کشور ایران و هندوستان باشد.
ادامه پرسش: تنها شهرى که به نظر این جانب شما به آن درست اشاره کردید همان باختریش است (البته به شرطى که معناى باختریش در آن زمان غرب بوده باشد.)
پاسخ پرنیان حامد: آقای من پس چرا بحث می کنید باختریش اگر غرب باشد همه
این شهرهای دیگر به علت پیوند مکانی می روند غرب ایران امروزی! سوگود تا نقش
باختریش 400 کیلومتر است (نقش رستم) با 400 کیلومتر از عرب ایران به سغد امروزی
نمی رسید و دیگر اسناد پیوسته ....
ادامه پرسش:
4 ــ شما اسمردیس را به معناى شاه ماد معنا نمودید. بنده
بارها در اوستا مشاهده نموده ام که حرف ر از یک نام حذف شود ولى تاکنون اضافه شدنش
را ندیده ام. (این اتفاق حتى در زمان هخامنشیان نیز وجود داشته مانند ارشک که به
اشتباه اشک هم خوانده مى شد. یا پاتى زى تس (نام برادر گئوماته مغ در نوشته هاى
یونانى) که با اضافه شدن یک ر تبدیل به پارتى زى تس مى شود.) به گواه مورخین یونانى که نمى دانم شما آیا
آنان را قبول دارید یا خیر اسمردیس در زمان کوروش امیر ناحیه ى هیرکان و پارت ها
بود.
پاسخ پرنیان حامد: اسک یا اشک ما تبدیل به ارشک شده ر به آن اضافه شده یا کم شده؟ اشکانیان ما تبدیل به ارشکانیان بشود که نگوییم نژاد همان اسکانیوس یا اشکانیوس تراوا است یا نگوییم اسکانی های مهاجر به اسکاندیناوی همان اشکانیان ما هستند. بردیا به استناد همان متونی که می فرمایید، والی باختریش است خود دانید.
ادامه پرسش:
5 ــ آیین مهر در میان پارت ها و هیرکانیان به حدى
فراوان بود که داریوش اول مورد اعتمادترین فرد خویش یعنى پدرش را براى سر
پاسخ پرنیان حامد: قسمت 5 نظر شما اینگونه به دست ما رسیده است کامل
بفرمایید.
ادامه پرسش:
6 ــ شما با تفسیر نام اسکندر به ما مى گویید که او
مادیست.من هم قبول دارم اسکندر هم وطن ماست ولى همین نامى که شما تفسیر مى کنید را
نوع دیگرى نیز مى توان تفسیر کرد. اس (شاه)+ کندر (منطقه. در زبان انگلیسى= کانترى)+
روس (بالا )یا اس+ کندر، یا اسک (= اشک= عشق)+ کندر+ روس، یا اسک+ کندر، یا اس گنتار به معناى شجاع یا شاید هم همان طور که یونانیان گفته اند
جزو اسکیت ها باشد و نام اسکندر برگرفته از اسکیت باشد. (مانند اسکاتلند که
برگرفته از نام اسکیت هاست.) اما دلیل دیگر شهر عشق آباد و وجود شهرهایى
مانند اشکلک در کنار رودسر و اشکنوتیه در نزدیکى جیرفت که در شمال و شرق کشور وجود
دارند.
پاسخ پرنیان حامد: مکانهای شرقی چون عشق آباد را اشکانیان پس از اسکندر فتح
کردند به دنبال مزداییانی بودند که به آن سو فرار کرده بودند.
ادامه پرسش:
مورد دیگر تازى بودن
اشکانیان از نظر ساسانیان است. طبق یافته هاى سکاشناسان داهه ها اجداد تازیک هاى کنونى
اند. (داهى= تاهى= تازى= تازیک )حتى در عادات ایشان نیز شباهاتى وجود دارد همینطور تمام موخین یونانى از پارت بودن اشکانیان اعتقاد دارند.
پاسخ پرنیان حامد: هرکس سوی ایران آمده است از دید دولت وقت تازی و تازنده
است داهه در غرب ایران بوده است.
ادامه
پرسش: 7 ــ به نظر بنده شما با
نوشته هاى خود شرق ایران را از نظر تمدن زیر سوال مى برید. طبق یافته هاى
اوستاشناسان در میان 16 سرزمین اوستا 15 سرزمین متعلق به شرق و تنها یک سرزمین به
غرب ایران تعلق دارد. در حالى که شما به خاطر وجود برخى روستاها با همین نام هاى
شهرهاى بزرگ شرق کشور مى فرمایید که خواستگاه ایرانیان غرب ایران کنونیست.
پاسخ پرنیان حامد: خیر چنین نیست خاستگاه نه تنها ایرانیان که اولین تمدن بشری و اصطلاحات بامزه هند و اروپایی, هند و کرمانی و کوچ آریایی ها منطقه جیرفت, شهداد و شهر سوخته در شرق ایران است اما هزاره ها تا اسکندر فاصله دارد بر اثر اتفاقی ناگهانی این تمدن به کلی نابود و مردم آن مهاجر از شمال به سوی کاشان و قفقاز از شرق به سوی هند امروزی و از غرب به سوی اور شدند (سومریان) لذا رستم و اسکندر و .... که هزاره ها با این خاستگاه فاصله زمانی دارند دیگر در جیرفت و سیستان نبودند مهاجران کردستانند سومریان و سیلک کاشان کجا اسکندر کجا؟ این چه برداشتی بود از سخنان من؟!
ادامه پرسش:
8 ــ نکته اى که از یادم رفته شهر خورآزمیاست. این
شهر به معناى سرزمین خورشید مى باشد در حالى که خوزستان به معناى سرزمین اقوام خوز
است. به کدام دلیل شما این دو را یکى مى دانید؟
پاسخ پرنیان حامد: چین استان را خوزستان دانستم به
دلیل تفسیر و ترجمه بندهش چه ارتباطی به خور از میا دارد؟
خور از میا یعنی خورشید از آن می آید خور اسان یا خور ازان نیز عینا همان است، هر جا خوارزم و خراسان نوشته منظور خارزم و خراسان امروزی نیست، منظور شرق است شما برای خودتان بر می دارید همه را می نویسید استان خراسان!؟ خراسان کجا؟ خراسان بابل ایلام است خراسان یونان ترکیه است خراسان کدام مورخ؟ خوربران که تبدیل به خاور شده است نیز محل غروب خورشید است یعنی غرب باختر یا اباختر یعنی شمال و نیمروز یعنی جنوب این هزارمین بار است که بر این وبلاگ می نویسم، چرا قبل از سخن درست نمی خوانید؟ کجا نوشتم خوارزم خوزستان است؟
پاسخ انوش راوید: از هزاره اول تا سوم خورشیدی ایرانی، تمدن نویسایی ایرانی از تمدن کهن جیرفت به تمام نقاط ایران و قاره کهن و جهان رفت، ابتدا شهر های غربی ایران و بین النهرین بدلیل شرایط آب و هوایی و جغرافیایی آن زمان ایجاد گردید، تازه یکی دو هزاره بود سرمای کوچک بسمت قطب عقب نشینی کرده بود، و... مشروح در اینجا.
عکس نقشه های خلیج فارس در هزارهای آخر دوران یخبندان کوچک، بالا A در 10 هزار سال پیش، وسط B در 8 هزار سال پیش، پائین C در 6 هزار سال پیش، عکس شماره 2115 منبع فیلم های زمین شناسی. پایان این یخبندان باعث آب شدن یخ های یخچال های ارتفاعات کم و سیل های متعدد می شد، مشروح در تاریخ یخبندان کوچک.
پرسش 1662: من شنیده ام که نشان فروهر ایرانی نیست بعضی می گویند بابلی یا آشوری یا مصری است آیا درست است؟
پاسخ پرنیان حامد: خیر گرامی، فروهر یک نماد صد در صد ایرانی است که به استناد آثار باستانشناسی ایران سالها قبل از داریوش در ایران موجود بوده و آشوریان و مصریان آن را از ایران تقلید کردند نمونه این اسناد مهر میتانی، جام حسنلو، پرچم شهداد، عقاب پر گشوده ایلام و ......
پاسخ انوش راوید: پاسخ در:
کلیک کنید: تاریخ آرم و نشانه در ایران
پرسش 1663: درود. مطالب وبلاگ شما را با دقت مطالعه نمودم و به این نتیجه رسیدم که طبق فرمایشات شما 16 ایالت وندیداد در غرب است. قبول دارم که آن 4 یا 5 شهرى که فرموده اید ممکن است براى غرب ایران کنونى باشد ولى شما اصلا از گو نشیمن گاه اقوام سغده که حتى از نامشان مشخص است که منظور سغدى ها هستند حرفى نزدید. به علاوه شما حتى اگر شما ثابت کنید شهرهایى با همان نام ها 16 در غرب ایران بوده باز هم این یک نظریه خواهد بود و در کنار نظریه ى شرقى بودن خواستگاه اریایى ها قرار خواهد گرفت.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما، مطلب را اینگونه با بی میلی نخوانید! نترسید خواستگاه آریایی ها که تاریخ آن 5000 سال فبل از این سخن ما است، جیرفت و شهداد ایران است، و این را به شما ثابت می کنم اما 2300 - 2500 ق.م نام شهرهای غربی به این صورت بوده است که با مهاجرت مزداییان به شرق این نامها را به شرق آوردند این ارتباطی با خاستگاه نه تنها آریایی ها بل تمدن کل جهان از و جیرفت، شهداد و شهر سوخته ندارد 5000 سال فاصله زمانی دارد خود اینها در غرب همه مهاجرین شهداد و جیرفتند. خیر این نظریه در مقابل نظریه "خاستگاه تمدن جهان از جنوب شرقی ایران" قرار نخواهد گرفت این نظریه تایید و تکمیل همان است با بردن این اسمها به شرق تاریخ و مکتوبات ایران را تبدیل به افسانه و پرت و پلا نکنید از روی همان تاریخها و مکتوبات به شما ثابت می کنم خاستگاه کل اینها شهداد و جیرفت است.
این سغد در دو قسمت که بر کتاب هم حک است، چطور صحبت نکردم !
نسایه: در میان مرو و باختریش است (اوستا)، داریوش شاه گوید: من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم، ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.
مرو: چون نسایه در ماد است مرو هم همانجا در شمال غربی ایران بوده.
باختریش: (baktris) حال که نسایه در سرزمین مادها بوده پس باختریش نیز در همان منطقه است همچنین سوگود در سنگ نوشته های نقش رستم از باکتریا بیش از 400 کیلومتر دور است. سوگود نزدیک سکایان است و با 400 کیلومتر به مرزهای شرقی ایران نمی رسیم باختریش در شمال غربی ایران است.
جلگه سوگود: (suguda) آفرینش اهرمن خرفستری به نام سکیتیه بیافرید= مرگ در گله گاوان، داریوش شاه گوید: این شهریاری که من دارم از سکا ها که آنها آنطرف سغد هستند .... سکا ها شمال غربی ایران بودند پس سغد هم در همان نواحی است.
ارنگ رود: آن است که گفته شد که از هارا کوه بتازد. آید به سغد بوم (دشت سوری مانشن آمده که با بین النهرین یکی است) که گام نیز خوانند اید و به گیپتوس بوم که مصر نیز خوانند بگذرد او را انجا نیوگیپتوس خوانند. (بندهش).
چنانچه بیش از این پافشاری کنید باید نتیجه بگیریم: ارنگ رود رودی است که از افغانستان به مصر می رود، نه مصر (به معنی شهرهای مرزی) آن مصر امروزی است نه سوگود آن سغد امروزی است.
پرسش 1664: سلام ایا ایین مهرپرستی وزروانی یکی است لطفا توضیح دهید؟
پاسخ پرنیان حامد: با سلام خیر گرامی یکی به نظر نمی آید، البته این آیین ها چون همه از روی هم برداشته شدند موارد مشترک دارند اما یکی نیستند.
پرسش 1665:
نام پودیک که برای
دریای پارس گفته می شده به چه چم و ریشه است؟ و چگونه می توان انرا با قوم پوکودو
اسناد اشوری مطابق دانست؟ خسته نباشید
پاسخ پرنیان حامد: اسناد آشوری آدرس خلیج فارس را داده این نام را برای آن نوشتند.
در بندهش هم نام آن دریای پودیک آمده است
چم آن را نمی دانم اما آدرس هر دو منطبق با خلیج فارس است استاد مهرداد بهار تایید
کردند در زمان ساسانی پودیک با خلیج فارس منطبق شد.
سیدوس منطق دارد شید اوش همان دریای
امانیانی است که لیمو امانی هم از همانجا می آید پودیک را باید خود جستجو کنم نمی
دانم.
پرسش 1666: درود .... لطفا در
مورد اشو زرتشت نیز چیزی بنویسید .... در مورد زمان و مکان تولد او، چرا که بسیار
بحث ها شده و هنوز به یقین معلوم نشد که او دقیقاً از کجا بوده و متولد کجا بوده ؟
آیا شرق ایران - خراسان یا سیستان؟ آیا غرب و مرکز ایران - ری؟ آیا آذربایجان و
تالش در شمال غربی در جنوب غربی دریای کاسپین ؟ کدام ؟! و معنای نام او = زرتشت - زراتشت -
زرادشت - زردهشت -زرته اوشتره - ؟؟؟ و .... سپاس ....
پاسخ پرنیان حامد: کدام زردشت؟ زردشت زمان گشتاسپ در آذربایجان بود چون
گشتاسپ آنجا بود و اسناد پهلوی به وضوح نوشتند در آذربایجان بود البته تولد او را
نمی دانیم کجاست به نوشته این متون او مهاجری از غرب به دربار زردشت که در آذربایجان
است بوده است سال این زردشت حدود 36 سال
قبل از کوروش کبیر است،
اما
قبل از او 6-7 زردشت دیگر با سند قابل
اثبات هستند که سال آنها تا 7000 ق.م کشیده می شود، و در آذربایجان هم نبودند. کدام زردشت؟
پرسش 1667:
لطفاً درباره شاه خدایی بیشتر توضیح دهید؟
پاسخ انوش راوید: در تمدن شاه خدایی از ساختار های تاریخی اجتماع، با ایجاد اندیشه ای، که شاه یا حاکم قدرت خود را از خدا می گیرد، بوجود می آمد. در این گونه تمدن حاکمان با کمک موبدان و با ترفند های مخصوص به مردم حکومت می کردند، و تمام گفته های خود را در حوزه الهی و امر الهی و دشمنی با شیطان می گفتند. همچنین جامعه را به گروه های خودی و دوست و دشمن تقسیم می کردند و ناخود آگاه بخش بزرگی از جامعه را در گروه دشمن قرار می دادند و همین امر باعث سرنگونی اینگونه حکومتها می شد، نمونه آن در حکومت های متعدد قرون 35 تا 45 خورشیدی ایرانی بین النهرین دیده می شود. در تاریخ ثبت شده ایران، بخشی از سلسله هخامنشیان و شاهنشاهی ساسانیان در این تمدن قرار داشتند، و به ناچار این سیستم دائم در جنگ های متعدد در اطراف و داخل کشور بودند.
عکس سنگ نگاره هایی از گرفتن قدرت خدایی شاهان باستانی ایران، اینگونه سنگ نگاره ها در ایران زیاد است، عکس شماره 4411.
پرسش 1668: با سلام، من هم با غیر واقعی بودن جنگ اسکندر موافقم، زیرا اگر اسکندر طبق گفته یونانیان شاگرد برجسته ارسطو بوده و به ایران حمله کرده طبق گفته مورخان برای از دست دادن دوستش مردم شهری را قتل عام نمی کرد، البته این دلیل فرعی بود، و اما دلایل دیگر، اگر این حمله واقعی بوده باشد می بایست آثاری از جنگ افزار های دو جبهه در محل جنگ ها از جمله گوگامل یافت می شد، و با برپایی حکومت سلوکیه با توجه به غروری که یونانیان داشتند می بایست تمامی آثار هخامنشیان از جمله قسمتی از کتیبه داریوش که به ظاهر تصرف مناطقی از یونان را نشان می دهد را نابود می کردند، یا این که کاخی برای حکومتشان با سبک کاملا یونانی داشته بودند، با تشکر
پاسخ پرنیان حامد: با سپاس از شما اینها هم دلایل ارزنده ای دیگر با سپاس
از شما.
نظر و پرسش 1669: من نمیدانم چه سودی گیر افرادی مثل شما می آید که میخواهید واقعیت های
تاریخی را کتمان کنیدو پاک کنید . یکی میگوید حمله چنگیز دروغ است یکی میگوید مسکندر
تخت جمشید را اتش نزده یکی میگوید دکتر حسابی با انشتین ملاقات ننودده است!!!!؟؟؟ شاید
شما ها می خواهید با در گیری با بزرگان مشهور شوید!!!؟؟؟ شاید شما ضد ایرانی هستید
.وقت خود را بیهوده صرف این اراجیف می کنید و می خواهید بگوئید همه چیز دروغ است .
اگر شما از فرزندان تیمور و یا چنگیز هم باشید اشکالی ندارد و باید افتخار هم بکنید
!؟بعد هم آنها کار خوب یا بدی انجام داده اند چه ربطی به شما دارد. چگونه میگوئید دروغ
است در حالیکه اینهمه اآثارشان در ایران هست و میتوانید ببینید.نمی دانم در وجود شما
چه انگیزه ای هست که این کار هارا می کنید حیف اینترنت از شما !
پاسخ پرنیان حامد: با سلام الکساندر در حالیکه داریوش سوم را دنبال می کرد یک ماهه مصر را فتح کرد سند است؟ الکساندر یک ماهه افغانستان را فتح کرد تا هندوستان رفت! چطور؟ این وسط دو بار هم ازدواج کرده 10-12 تا شهر را هم خراب کرده دوباره ساخته! لوخ بابلی نوشته الساندر پسر الیکسا در زمان داریوش اول بود برداشتند تحریف کردند به داریوش سوم تو سری خورتان کنند، سند است؟ یا اون سکه ها و مجسمه هایی که صورت 4-5 شخص مختلف همه شده الکساندر یونانی سند است؟
ــ پسر بهادر که خود را از بازماندگان بهرام گور می دانند، و از مغ استان (ازبکستان) وارد شدند مغول چینی هستند، آغا محمد خان ایرانی؟
شما بفرمایید چه سودی می برید که ایرانیان را اینگونه تو سری خور شرق و غرب وانمود کنید، اینها همه اقوام ایران بزرگ هستند، اینجا در کشور خودمان انقلاب شده به شرق و غرب چه ربطی دارد که سرسلسه اشکانی شده الکساندر یونانی این یکی پسر بهادر شده چینی چشم بادامی.
ــ در مورد دکتر حسابی هم سند بیاورید بنده کلی از ایشان در
مقابل شاگردان خود ایشان دفاع کردم سند می خواهند از این ملاقات تصور می کنم برای
این افراد که فیزیک دانان کشورمان هستند و شاگردان ایشان بودند بزرگترین افتخار
شاگرد شخصی بودن است که با انیشتین ملاقات خصوصی کرده باشد وقتی سند می خواهند
یعنی اشکالی در کار است آیا شما سندی در
باب این ملاقات خصوصی دارید، که من
در ادامه دفاعی که از ایشان کردم بتوانم ارائه دهم؟ با سپاس.
پاسخ انوش راوید: وبلاگ ما برای افراد علاقمند و متخصص تاریخ و تاریخ
اجتماعی می باشد، و هزاران جوان باهوش
پیگیر آن هستند، افرادی چون شما اشتباه
وارد وبلاگ می شوند. تولید و تغییر و رشد
و تکامل علم جدید یعنی اختلاف و برخورد عقاید علمی، و آیا شما می دانید جامعه دمکرات و درک دمکراسی
و آزادی قلم و اندیشه یعنی چه؟
پرسش 1670: درود بر خانم حامد و جناب راوید . همدان همان ماد است؟ و نام یک شهر
مطلقا نیست؟ در متون اسلامی درباره ی ایران به 2 قبیله بزرگ ایرانیان اشاره کرده؟ به مردمان همدانی ها و پارسی ها اشاره داشته .
پاسخ پرنیان حامد: همدان اگر اکباتان باشد پایتخت
ماد هاست شاید منظور این متن این است.
پرسش و نظر 1671: سلام بر شما بزرگوار، ایا در قرن هفت بعد از میلاد پادشاهی عرب و ترک با هم در تنگ سفیدک
واقع 30 کیلومتری غرب نیک, مرکز یکاولنگ, وجود داشته؟ شاید لغت تازی= تاجیک را عرب
نوشته باشند؟ متن کتیبه:
"در این سال پادشاه گزن= غزن (گازان)
الخیس پسر خراس، این استوپه را همچون یک آبدهی مذهبی در دشت «زمگان» (راغ زمنگان)
برپا داشت... در آن زمان پادشاهی ترک و پادشاهی عرب (تاجیک) بود، پیشکش های شایسته
ی من مورد قبول افتاد.... نام این
استوپه «زینالاکا» است.
پاسخ پرنیان حامد: محل کتیبه را دقیقا متوجه نشدم این آدرسی که دادید کجاست
دقیقا در کدام منطقه است؟
ادامه نظر:
ایرانی بودن حاتم
طاعی (= تازی= تاجیک) که برخی مدعی عرب بودن وی هستند. تازی در این زمانها
که بعد از ساسانی بوده بدون شک عرب است, اما ایرانی بودن وی و فرزندانش نیاز به
تحقیق بیشتر دارد .
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما تا پایان اشکانی بیش پاسخی ندارم.
پاسخ انوش راوید: اصالت عرب و تاریخ پیدایش عرب متفاوت با عرب بودن دوره های بعد است، دوره های مختلف تاریخ را نباید با یکدیگر ادغام کرد یا یکی دانست.
نظر شهروندی 1672: یک شهروند از دیار سلیمان آباد هستم، هرچند که دورم ولی با خواندن مطالب و دیدن عکسهای وبلاگ شما حال میکنم، اما چه خوب بود تهران هم جایی بنام سلیمان آباد و کوهی بنام لیمرا، و... داشت، با تشکر –
پاسخ انوش راوید: تقاضای و آرزوی تعدادی از اهالی چلاسر و جل و سلیمان آباد و حومه ــ امید است خیابانها و کوچه هایی در تهران بنام روستا های مختلف ایران نامگذاری شوند، و امید است بدین منظور اهالی روستاهای مختلف مقیم پایتخت، بدین منظور کار و تلاش کنند، و بگویند و بنویسند، تا این مهم انجام شود. همچنین امید است اهالی روستاهای مختلف در پایتخت، ان جی او (NGO) یا انجمن های دیار خودشان را تشکیل دهند، و بمنظور شناساندن، جلب توریست، حفظ محیط زیست و غیره روستا های خودشان کار و تلاش کنند.
پرسش 1673: درباره جنگ شیعه و سنی که در پست قبلی نوشته بودید ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
پاسخ انوش راوید: البته این وبلاگ برای تحلیل های سیاسی نیست، ولی گاهی بمنظور تفهیم شدن دلیل دروغ گفتن و نوشتن در تاریخ، مجبور می شوم کمی بنویسم. با مقاومت های مردم مصر و ترکیه و سوریه در برابر اسلام انحرافی و یا تند و برکناری چند روز پیش امیر قطر و جانشینی پسرش، بازی های استعماری برای ایجاد جنگ شیعه و سنی بطور کلی تغییر اساسی کرده است، تا چند روز دیگر در ایران و ایرانیان پاسخ شما را مشروح می نویسم، فعلاً به تاریخ بریگاد قزاق ایران مراجعه نمایید.
پرسش 1674: با درود فراوان، آیا شخصیتی به نام خالدبن ولید وجود داشته؟ چون روایاتی که از این شخصیت هست بیشتر به سوپرمن شباهت داره تا واقعیت!! با سپاس فراوان.
پاسخ انوش راوید: دروغ و پرت و پلا در تاریخ زیاد است، وظیفه جوانان باهوش متخصص است، که دروغ ها را شناسایی کنند، نسبت به برداشت آنها اقدام و در اینترنت منتشر نمایند، این وبلاگ کمک بزرگی به آنهاست.
پرسش 1675: چرا قاره کهن مورد توجه قرار نگرفته است؟
پاسخ انوش راوید: در جستجوها مانند گوگل بنویسید "قاره کهن"، متوجه می شوید که چقدر زیاد مورد توجه قرار گرفته است. آنهایی که هنوز نظریه قاره کهن را متوجه نشده اند، و یا از آن واژه استفاده نمی کنند، متوجه اهمیت جغرافیایی جدید امروز جهان نگردیده اند. شخصی که بنام ارد بزرگ نامید می شود، در وبلاگش ادعا می کند، که نظریه قاره کهن را، او برای اولین بار مطرح کرده است، ولی نظریه قاره کهن من با نظریه ایشان خیلی متفاوت است، جهت اطلاع بیشتر به نقد نظریه قاره کهن ارد، مراجعه نمایند. تاریخ و جغرافیا به تمام معنی آن، از گذشته و تا امروز مردم قاره کهن در پیوستگی کامل بوده و می باشد، و نباید آنرا با اندونزی و چین و... در یک قاره و راستا قرار داد، قاره آسیای امروزی، بزرگترین دروغ جغرافیایی تاریخ است.
پرسش 1676: درود . چنگیز منگول (تموچین)
از شمال چین مگر نبوده است؟
پاسخ انوش راوید: از شمال چین استان ایران بود، نه شمال کشور چین امروزی، به پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول به ایران مراجعه شود.
نظر و پرسش 1677: درود .... تالشان
تنها قوم ایران هستند که صدا و سیمای مخصوص خود را ندارند، ... و برای همین زبان
تالشی در حال نابودی است . ... ما تالشان برای پاسداری از فرهنگ و زبان اصیل خود
به طور نمادی "وبلاگ صدا و سیمای تالش" را راه اندازی کردیم تا مسئولین
صدای ما را بشنود، و به نیازها و خواسته های تالشان پاسخ دهند .....
ــ آیا عادلانه است که یکی از زبانهای کهن بشری نابود شود؟
از همه تقاضای کمک و همیاری داریم ..... وبلاگ صدا
و سیمای تالش ......... به طور نمادین ....
http://www.sedavasimaytalesh.blogfa.com/ سپاس بی کران ....
پاسخ پرنیان حامد: متاسفم گرامی جدی متاسفم که تعدادی از پان آذری های و پان فارسها و...
کشورمان به جای احیای فرهنگ و تمدن و زبان
خودشان، دائما به جان دیگر اقوام کشور می
افتند، و خود را از ما ملت که همه ایرانی
و از یک نژاد و فرهنگ و زبان هستیم، نمی دانند.
ــ اصلا
عادلانه نیست که یک گویش کهن کشورم از
میان برود لذا از همه دوستان تقاضا دارم از هر قومی که هستید به این گروه برای
نجات یکی از گویش های باستانی کشورتان کمک کنید.
با سپاس.
پاسخ انوش راوید: عزیزان و جوانان با هوش ایران، خواسته های خود را با حفظ محیط دمکرات بطور پیوسته
بنویسید و بگویید، و دائم با مسئولین مربوطه درمیان بگذارید و گوشزد کنید، تا شاید از توی آن چیزی درآید.
ادامه نظر:
درود ..... سپاس از شما که در تاریخ ایران
پژوهش و تحقیق می کنید ...همانطور که می دانید " زبان تالشی " یکی از زبانهای کهن و
باستانی ایران است ... متاسفانه زبان منطقه تالش به دلیل قرار گرفتن
در غرب استان گیلان یعنی هم مرز بودن با کشور جمهوری آذربایجان در حال نابودی
است.... زبان تالشی بیشترین شباهت را با زبان اوستایی دارد ... اگر
زبانهای کهنی چون تالشی از بین بروند ، آیا می توان ریشه لغات را پیدا کرد ؟؟؟؟ بنابراین
از شما و تمامی دوستان خواهشمندیم ما تالشان را در پاسداری از زبان تالشی حمایت و
همیاری کنید ... تعدای لغات
تالشی:
http://www.talesh-iran.blogfa.com/cat-39.aspx
پاسخ انوش راوید: تا آنجا که بتوانیم، با همه ایرانی های عزیز در رابطه با فرهنگ و تاریخ ایران همکاری می کنیم.
پرسش 1678: سلام آقای راوید . سوالی داشتم . ببخشید شغل اصلی شما چیست؟
پاسخ انوش راوید: بارها به این پرسش پاسخ داده ام، به اینجا مراجعه شود. پرسش و پاسخ های تخصصی نیاز به این موضوع ندارد، در هر صورت، مدت شش سال است که وبلاگ نویسی می کنم.
عکس آخرین کشاورزان سنتی استان گیلان، از فیس بوک، عکس شماره 5710 .
عکس آتشگاه زیارتگاه چکچک زرتشیان در استان یزد، عکس شماره 4539.
پرسش 1656: درود، اگر اسکندر مادى و میترایى باشد و آیین مهرپرستى نیز در میان مادها طرفداران
بسیارى داشته خواهشمندم به چند سوال زیر جواب دهید:
1 ــ گیوماته
مغ یک ماد زرتشتى بود و چند آتش کده نیز از خود برجاى گزاشته است.
2 ــ از
میان قیام کنندگان مادى بر علیه داریوش اول و نام یکى از شاهان ماد بوده. (فرورتش
طبق ویکى پدیا برابر با فره وشى و نامى زرتشتى است).
3 ــ آقاى
امیرحسین خنجى اثبات نموده اند که در زمان هوخشتره اوستا دوباره گردآورى شده است.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر
شما، آیین اصلی ایران قبل از گشتاسپ (36
سال قبل از کوروش کبیر) از زمان جمشید زردشتی است.
....................................................
کدامین کس بود که تو دین اهوره و زردشت را بدو فرا نمودی، جم خوب چهر خوب رمه نخستین کسی از مردمان بود که پیش از تو زردشت من اهوره مزدا با او همپرسگی کرد م و انگاه دین اهوره و زردشت را بدو فرا نمودم . پس من به او سوورای زرین و اشترای زرنشان بخشیدم. (اوستا)
جمشید اولین زردشت (پیغمبر) اهوره (خدا) و مهر دومین زردشت (پیغمبر) اهوره (خدا) بوده است چرا که این فره از جمشید به شخصی با نام یا عنوان مهر می رسد این هر دو قبل از ظهور زردشت زمان گشتاسب می باشند و زردشت های دیگری هم در این میان بوده اند. اوستا کتابی که اکنون در دست ماست مجموعی از گفته های همه این زردشتان است و نه گفته های یک شخص به همین علت است که شرق شناسان نمی توانند زمان خاصی را برای تولد زردشت مشخص کنند.
.......................................................
در زمان گشتاسپ شخصی خود را زردشت معرفی کرده و بر این آیین کهن زدشتی قوانین تازه گذاشته و این آیین را به دو فرقه مزدیسنا و دیو یسنا تقسیم کرده است.
.......................................................
مخالفان زردشت چنانکه در گاثاها می بینیم عبارت از پرستندگان دواهای (دیوها) آریایی بودند که در تشکیلات دینی خود رفتار بدی با گاو داشتند و با عصاره گیاه هوم مست می شدند. آنان به اقامه ی شعائر ایرانیان قدیم و خیلی ابتدایی ادامه می داند و طرفدار ائینی بودند که با نهایت وفاداری در سرزمینهای ایرانی موجود بودند. (کریستین سن)
.......................................................
زردشتیان باستان (اهورا میترا ) آتش می پرستیدند و قدمت نامها از آنان می باشد. (برای اطلاع بیشتر به اسناد کتاب رجوع کنید)
1. کئومات خود بردیا پسر کوروش است (به اسناد کتاب رجوع کنید) که آیین مهر را در ایران رواج می داد. آتشکده آذر برزین مهر مال مهریان است آتشکده سند رد مهری بودن آنان نیست. گویند بردیا در مدت کوتاه سلطنت خود در قوانین اجتماعی تعدیل هایی بوجود آورد مالیات را به مدت 3 سال به تمامی مردم بخشید, عوارض را لغو کرد, مدت خدمت سربازان را در سپاه به آنان بخشید. شیوه عقیدتی او بر پایه عدل و داد مهری بوده است. بردیا را پایه گذار مسلک مزدک می دانند، "همانطور که آب و آتش و زمین از آن همه است پس همه چیز باید مساوی باشد برای همه" (به اسناد کتاب رجوع کنید چنانچه کتاب در دسترس شما نیست این قسمت کتاب در پست های اول همین وبلاگ عینا منعکس شده است بالا سمت راست ارشیو وبلاگ).
2. فراورتیش Fravartish " در ماد می گفت من خشتریه از دودمان هوخشتره هستم سپاه ماد به سوی او رفتند (فر= بزرگ, (مقام ایزدی) اور= شهر اتیش یا اتیس) و یا (فروت= فرود شاهنامه) تبدیل شده است به فره و شی؟= (فر= بزرگ مقام ایزدی , هو= خوب, اشی= اشا مقدسان) در اصل بحث تفاوتی ندارد این القاب از زمان جمشید هستند از روی این نامها نمی توانید نتیجه بگیرید متاسفانه قدمت آنان بیش از گشتاسپ است، و به اهورا میترا باز می گردند. اما ویکی پدیا جدی شاهکار کرده است با این اطلاعات عجیبی که به مردم می دهد!
3. اوستا بارها و بار ها گرداوری شد خود زردشت زمان گشتاسپ هم فقط یک گرداورنده است.
هو خشتریه (هوخشتره) یا کیا کی سر (کیاکسار) همان هو سروه است که در زبان پهلوی تبدیل به (ه =خ) خوسروه و خسرو شده است، او همان کی خسرو تاریخ ایران است. او نوه یکی از زردشت هاست قبل از زردشت زمان گشتاسپ و آیین او دیویسنا (مهری بوده است)
بروسوس پیشوای معروف کلده زردشت را سر سلسله پادشاهان ماد نژاد می داند.
در تاریخ ایران کی خسرو قبل از گشتاسپ است، پس آنچه هوخشتره جمع آوری کرده است اوستای اصلی است که قبل از مزدیسنا رایج بوده است، به آن دیویسنا می گویند و آیین مهر است.
جم خوب چهر خوب رمه نخستین کسی از مردمان بود که پیش از تو زردشت من اهوره مزدا با او همپرسگی کرد م و آنگاه دین اهوره و زردشت را بدو فرا نمودم. پس من به او سوورای زرین و اشترای زرنشان بخشیدم.
هرکس که این سورای زرین و اشترای زرنشان را داشته زردشت (پیامبر) اهورا (خدا) بوده است اولی جمشید دومی مهر و ..... سرسلسله ماد و .... زردشت زمان گشتاسپ (که متاسفانه فرقه سازی کرد)
به خشنودی اهورامزدا اشم و هو .... (3بار) من اقرار دارم که زردشتی و مزدا کیش هستم دین من آیین اهورا است و دشمن دیوها می باشم.
کیش مشخص کرده است در میان مردم تفرقه انداخته است آیین زردشتی اصلی ایران را به هم زده است و در بازنویسی اوستا در زمان خودش مزدا را به اهورای اوستا اضافه کرده است مردم را قسم می دهد که دشمن آیین جمشید و فریدون باشند.
آقای امیرحسین خنجی درست نوشتند مشکل همانگونه که می بینید جای دیگر است بازنویسی اوستای کدام کیش در این زمان انجام شده است مزدیسنا یا دیو یسنا؟ پاینده باشید.
پرسش 1657: شما نوشته بودید که هخامنشیان دو گروه بودند ممکن است بیشتر توضیح دهید؟ اقای راوید لطفاً شما هم پاسخ دهید؟
پاسخ انوش راوید: درباره کرنولوژی دوران هخامنشیان و اشکانیان، بانوی گرامی پرنیان حامد بیشترین و بهترین مطالعه را دارند، بنظر من بهتر از هر شخصی در این قرن می توانند در این زمینه پاسخگو باشند. تحقیقات ایشان، بیشتر مطالعات سنتی تاریخی ایرانی است که خیلی عالی است، درصورتیکه دیگر عزیزان تاریخ نویس، مطالعات کلاسیک و متدیک قرن 20 را دارند، که کپی شده ترکیبی از نوشته های نویسندگان خارجی بویژه اروپایی و انگلیسی است، و اشتباه غلط و دروغ زیاد دارند.
نوشته های من نظرات شخصی است، که بر اساس بازدید های تاریخی، گفتگو با پیران روستایی طی نیم قرن، مطالعه کتابها، دیدن فیلمها و مستندها، و در نهایت تحلیل های شخصی است، که سعی می کنم در آنها تمام زمینه های و فرمول های علمی و فاکتور های تاریخی و تاریخ اجتماعی را در نظر بگیرم.
درباره
پاسخ شما قبلاً در تعریف
نام پارس نوشته ام، که حدود 3000 سال پیش
عده ای پرس یا پرسر، که بعدها پارس و
پارسا هم گفته شدند، با دلایل تغییر
دیدگاه مذهبی آنها، از سی استان که به
اشتباه سکستان گفته شده است، به سرزمین
انشان مهاجرت کردند، انشان همان انسان
است، ان به معنی خلق و سان به معنی سین و
چین و خورشید است، که در جمع می شود خلق
شده از خورشید و انرژی. انسان یا انشان، آدم هم گفته شده است، آ حرف اول الفبا بعلاوه دم، درباره دم در دام مغان یا دامغان توضیح
نوشتم، دم، دم یا دام است، که سر جمع آدم می شود بمعنی اولین دم دار. این عده از پرسرها تپه ای در سرزمین انسان یا
انشان، را بعاریت گرفتند، و معبدی ساخته و شروع به تبلیغ درباره مذهب خود
کردند، و بعد از چندی مورد قبول اهالی
انسان یا انشان قرار گرفتند. در طول تاریخ
که بنام هخامنشیان، یا دین برادری و برابری
می دانیم، عده ای از پادشاهان و سران از
اصالت انشانی بودند، و عده ای از اصالت
پرسی مهاجر بودند.
پاسخ پرنیان حامد:
با سلام آنچه در تاریخ ها مکتوب است و به آنها استناد می
کنند:
چش پش قلمرو خود را میان دو پسرش کوروش اول و آریارمن تقسیم کرد. به استناد این تاریخها کوروش کبیر پسر کمبوجیه اول پسرکوروش اول پسرچش پش و داریوش اول پسر هیستاسپ پسر ارشام, پسر آریارمن پسر چش پش است.
شخصا به کلیه این تاریخها شک دارم چرا که مدارکی که به آن استناد می کنند دچار تناقض های زیادی می باشد. قدر مسلم آنچه از کتیبه های این پادشاهان به وضوح مشخص است داریوش اول هخامنشی و جانشینانش با کوروش کبیر ارتباط خانوادگی مستقیم ندارند، نه جایی مکتوب است که داریوش پسر اوست و نه جایی نوشته شده است برادر او و نه حتی پسر برادر اوست و نه ......
نمونه های کوتاهی از مدارکی که تناقض دارند برای شما می آورم:
1. بیستون ستون اول سطر 4 : داریوش شاه گوید هشت شاه از تخمه ام پیشتر شاهی را در اختیار داشتند من نهمین شاه هستم ......
1. هخامنش 2. چش پش 3. کوروش اول (آریارمن) 4. کمبوجیه اول (ارشام ) 5. کوروش کبیر (هیستاسپ) 6. کمبوجیه 7. داریوش اولی که خود را نهمین شاه دانسته است؟!
2. لوحهای طلا در همدان که آنها را به آریارمن و ارشام اجداد داریوش نسبت می دهند:
در مورد دو لوح آریارمن و ارشام در ایران نیز جای شک فراوان است. از نظر زمانی (640-615 ق.م) این 25 سال حکومت هردوی آنان می باشد. اینکه در لوح خود را شاه شاهان معرفی کرده اند غیر منطقی است چون چش پش حکومت اصلی را به پسر بزرگ خود کورش اول واگذار کرده است و او می توانسته شاه شاهان باشد که او را هم کورش کبیر پادشاه انشان معرفی کرده است و از لقب شاه شاهان در این خاندان خبری نیست. پیدا شدن این دو لوح در همدان از عجایب است، همدان در زمان این دو شاه پایتخت مادها بوده است.
به تضاد در دو کتیبه زیر دقت کنید:
لوح ارشام پسر آریارمن همدان لوح زرین: ارشام شاه بزرگ شاهشاهان شاه در پارس و ماد پسر اریارمنه
شاه هخامنش, .......
لوح ارشیر سوم:
thiya \ puça \ Artaxšaçâ \ Darayavau š \ xšâyathiya \ puça \ Dârayavauš \ A rtaxšaçâ \ xšâyathiya \ puça \ Artaxša çâ \ Xšayâršâ \ xšâyathiya \ puça \ X šayâršâ \ Dârayavauš \ xšâyath iya \ puça \ Dârayavauš \ Vištâspa hyâ \ nâma \ puça \ Vištâspahyâ \ Aršâma \ nâma \ puça \ Haxâmaniši
I am the son of king Artaxerxes [II Mnemon]. Artaxerxes was the son of king Darius [II Nothus]. Darius was the son of king Artaxerxes [I]. Artaxerxes was the son king Xerxes. Xerxes was the son of king Darius [the Great]. Darius was the son of a man named Hystaspes. Hystaspes was a son of a man named Arsames, the Achaemenid
داریوش شاه پسر مردی بود به نام هیستاسپ او پسر مردی بود به نام ارسام با جمله لوح ارشام من شاهشاهان خیلی تفاوت دارد!
در کتیبه اردشیر دوم نیز عینا همین است:
I am the son of king Artaxerxes [II Mnemon]. Artaxerxes was the son of king Darius [II Nothus]. Darius was the son of king Artaxerxes [I]. Artaxerxes was the son king Xerxes. Xerxes was the son of king Darius [the Great]. Darius was the son of a man named Hystaspes. Hystaspes was a son of a man named Arsames, the Achaemenid.
........................................................
همانگونه که مشاهده می
فرمایید تاریخی که برای ما نوشتند دارای تناقض های فراوانی است که در حال حاضر در
ایران از این تناقض ها سوء استفاده و وجود کل خاندان هخامنشی را زیر سوال برده و
بدین ترتیبب منکر افتخارات ملی کشورمان و شاهانی چون کوروش کبیر بنیانگزار حقوق
بشر در جهان و ... می شوند لذا تصور می کنم با عنوان ایرانیان وطن دوست موظف هستیم
بدون تعصب های بی جا هرچه سریع تر این تناقض ها را در تاریخ کشورمان مشخص و حقیقت آن
را بیابیم. پاینده باشید
پرسش 1658:
میشه بگید شما ایرانیا چجوری مسلمان شدید؟
پاسخ پرنیان حامد:
ممکنه بفرمایید نژاد عرب در عربستان امروزی قبل از زمان
صفویه در ایران و دخالت دولت انگلیس کدام قبرستانی بودند و وسط اون بیابانها به چه
زبانی حرف میزدند؟ مکه و عراق در زمان ساسانی جزو ایران محسوب می شده! حضرت
ابراهیم هم متولد کردستان ایران است نه دین و نه نژاد این واقعه هیچ ارتباطی به
عرب امروزی ندارد. ایرانیان از دولت
ساسانی عاجز بودند انقلاب بین خودشان بود که با دخالت یهود بمسیر متفاوت کشیده شد،
برای همین ما شیعه هستیم، یهود زدگان سنی هیچکدام هم از نژاد عرب امروزی
نبودند ارابی, عرب امروزی نیست و نبوده است. خودتان را با این جملات بی سرو ته
خسته نکنید که به ما بگویید چهارتا عرب قبایلی عقب در تمدن دوران آمدند ایران را
گرفتند که توی سر ایرانیان بزنید حرف بی منطق حد دارد بدون کمک قدرتمندانه خود ایرانیان هیچ نیرویی
نمی توانست دولت ساسانی را سرنگون کند.
پاسخ انوش راوید: عزیزان بارها نوشته ام اگر علاقه و تخصص شما تاریخ و
تاریخ اجتماعی است، این وبلاگ را پیگیری
نمایید، در قرن 21 زمان به هر دری زدن
نیست، و نباید وقت گرانبها را از بین
برد. هر پرسش و نظر بخوبی نشان دهند سواد
و درک گوینده آن از علم و دانش است، سیستم
آموزشی سنتی قرن 20 ایران، که همچنان
ادامه دارد، کاری کرده که دانش آموزان و
طی گران آن سیستم، فقط بمنظور نمره و
قبولی کار کنند، نه بخاطر تحصیل علم و
دانش، و در نهایت تعداد زیادی از یک تا دو
درصد ظرفیت مغز خود استفاده می کنند.
درباره پرسش شما بارها در وبلاگ و در موضوعات مختلف توضیح نوشته ام، بخاطر وجود اختلاف طبقاتی و ظلم و بی عدالتی که توسط موبدان دین های قبلی ایران شده بود، ایرانیان با کمک روشنفکران شان، که طی دو قرن قبل و بعد از اسلام صورت پذیرفت، دین جدید اسلام به معنی پاک مقدس را پذیرفتند. طی یکهزار سال این دین گاهی بزور، و گاهی با ترفند و یا توسط سردمداری (تکیه و تعزیه)، که قبلآ درباره آن توضیح در اینجا نوشته ام مسلمان شدند.
توجه : از بدو پیدایش استعمار، استعمارگران با درس از شگردهای تاریخی، همیشه با انواع ترفندها تلاش می کردند اختلاف و جنگ بین مسلمانان ایجاد کنند، و شیعه و سنی و علوی و حنفی و غیره راه اندازند، تا مسلمانان را ضعیف و درهم کنند، و از این شرایط منافع و منابع ببرند، جوانان باهوش ایران باید هوشیار باشند، و دست و شگرد دشمنان، مانند بی بی سی و رادیو فردا و غیره و نبرد نوپدید را بشناسند و افشا کنند.
پرسش 1659:
درود برشما، می خواستم بپرسم که ایا شخصیت الکساندر گجستک وجود خارجی دارد؟ یا یک اسم ساختگی است؟ بعد اگر میشود تاریخ ایران را از هخامنشیات تا
پایان اشکانیان را مختصر بنویسید این همه توضیحاتی که دادین کمی باعث پیچیدگی برای
من شد!
پاسخ پرنیان حامد:
درود بر شما، خیر گرامی هیچکدام ساختگی نیست یک ایونی از سوریه
به سال 320 ق.م به طرف ایران آمد (قصر سوزاند دختر شاه اسیر کرد) تا هندیجان ایران
(خلیج فارس) هم پیش رفت گرفتند او را کشتند نام او در تاریخ ما کهرم پسر ارجاسپ
است و شخصی است که یونانی ها به او الکساندر می گویند. شخص دیگری است نام او در
تاریخ ما اسکندر است رفت اروپا را فتح کرد این دو نفر یکی نیستند، اسکندر به سال
73 ق.م بود برداشتند در جهان این دو سرگذشت را محلوط کردند برای خودشان قهرمان
خیالی ساختند. هخامنشی 222 سال شاه بودند پشت سرش
اشکانی 260 سال حکومت کرده است. این تاریخی است که در ایران مکتوب است و
حساب آن بسار دقیق تر از پرت و پلا هایی است که اروپایی برایمان تفسیر کرده است با
پوزش از شما برای پیچیدگی متاسفانه برای یکی کردن اسکندر و الکساندر که 266 سال
بین آنها اختلاف زمانی است برداشتند تاریخ را چنان پیچانده اند که همه در حال پیچ
خوردن هستیم یا به اسناد کتاب رجوع کنید یا تاریخهای مکتوب ایران (آثارالباقیه,
تاریخ بلعمی و ....) را بخوانید متاسفانه نمی توانم این پیچیدگی را در یک یا دو
جمله برای شما خلاصه کنم. پاینده باشید.
پرسش 1660:
ببخشید یک سوال دیگر هم داشتم. یسنا از واژه ى یز به معناى پرستش مى آید. پس
مى توان گفت دیویسنا به معناى خدایان باطلى است که پرستش مى شود؟ حتى خودتان هم گفته بودید دیو در زبان فرانسوى
به معناى خداست و دیوهاى ایرانى در هند پرستش مى شوند.
پاسخ پرنیان حامد:
درود بر شما در باب لغت "خدایان باطلى" که شما
نوشتید قضاوت نمی کنم شاید خدایان اصلی اینها باشند و مزدیسنا باطل. اما در باب
تفسیر یسنا درست است دیو یسنا یعنی پرستش دیو dieu و مزد یسنا
یعنی پرستش مزد یا مزدا mazda کدام حق است کدام باطل را هر خواننده خود باید
قضاوت کند.
ادامه پرسش: نکته ى جالب درباره ى هلیوس این است که او فرزند پرسئوس مى باشد. آیا این خود مى تواند نشان دهنده ى دین ایرانیان باستان باشد؟
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما. این هم می تواند دلیل دیگر علاوه بر دلایل
ذکر شده باشد.
ادامه پرسش:
نکته ى دیگرى که مى توان گفت این است که
افسانه هاى یونانى به نطر بنده داستان تاریخ ایرانند. زیرا هم تروآ این گونه است و
هم این که بنده نیز در برخى اساطیر یونانى اشخاصى یافته ام که به رستم شباهت هایى
دارد. آن هم در حالى که بسیارى از بزرگان تاریخ شناس ایرانى به افسانه هاى یونانى
توجه نمى کنند.
پاسخ پرنیان حامد: هرکول ترکیبی از
ایزد بهرام و رستم و گرشاسپ است و آس (به
معنی تکخال یا سردسته) آس ایل ها = آسیل
یا آشیل اخایی Achae یکی از قهرمانان خاندان Achaemenid ایران است و حال از بیچارگی چند مزدور فرستادند که
ایرانی بودن خاندان هخامنشی را زیر سوال ببرند. خدایان افسانه ها تمدن, فرهنگ, علم,
ریاضی, نجوم, تاریخ و .... و بود و نبودشان دزدی زیرکانه مفسرین شان از ایران,
بابل, و مصر است.
ادامه پرسش:
اما 2 پرسش نیز دارم. طبق گفته ى یکى از اساتید بنده داستان حمله ى
افراسیاب به ایران در زمان
منوچهر و تیر آرش کمانگیر در واقع یک خشکسالى
در شمال و شمال شرقى ایران کنونى و سرزمین هاى ترکمنستان و ازبکستان و اتمام رسیدم
آن بیش نیست و براى این سخن خود دلایلى نیز آورده است آیا شما این موضوع را قبول
دارید؟
پاسخ پرنیان حامد: به صورتی بسیار شیرین در تاریخ ما مکتوب است که افراسیاب رود را لگدمال کرد و آب را بر ایرانشهر بست. تفسیر آن بسیار ساده این است که یک شد روی یکی از رودخانه ها بسته آب به اینطرف نرسیده باعث خشکسالی شده است.
با احترام
به استاد شما تصور می کنم ایشان نیز اگر قسمت مکانهای کتاب و مدارک و اسناد ارائه شده در آن را مطالعه
کنند ایشان نیز از جمله در شرق ایران کنونی صرف نظر خواهند کرد. واقعه در غرب
ایران کنونی بوده است.
ادامه پرسش:
سوال دیگر بنده نیز درباره ى اسکندر ایرانى
است که شما مى فرمایید. من به شخصه این موضوع را قبول مى نمایم ولى متوجه نمى شوم
که هخامنشیان آیا به دست اسکندر منقرض مى شوند یا به دست اجداد اسکندر؟ همچنین نمى
فهمم که چگونه از میان شاهانى که جزو داهه هاى پرنى اند فردى مادى شاهنشاه مى شود؟
پاسخ پرنیان حامد:
دارا , داریوش سوم هخامنشی نیست. منقرض نمی شوند، ایران ملوک الطوایفی یعنی جمهوری می شود فردوسی
هم دقیقا همین را نوشته دیگر مورخین نیز در متون پهلوی هم عینا همین است مقام شاه شاهان از خاندان هخامنشی به خاندان
اشکانی – رومی واگذار می شود. توسط خود
اسکندر بود داهه های پرنی در غرب ایران بودند،
قسمت زیادی ازاسناد مکانهای کتاب بر وبلاگ پس از مقدمه آقای راوید توسط
ایشان عینا برگردان شده است چنانچه به کتاب دسترسی ندارید محبت بفرمایید این قسمت
را مطالعه بفرمایید با استاد بزرگوارتان نیز در این باب مشورت کنید شاید بدین
ترتیب مشکل شما در این مورد حل شود برای پاسخ به سوالاتی که مشکل گشای آنها در این
قسمت مکتوب نیست در خدمت شما هستم:
نام های جغرافیایی
تاریخی 1 - شنبه هشتم بهمن 1390 http://www.cae.blogfa.com/post/24
نام های جغرافیایی
تاریخی 2 - شنبه هشتم بهمن 1390 http://www.cae.blogfa.com/post/23
نام های جغرافیایی تاریخی 3 - شنبه هشتم بهمن 1390 http://www.cae.blogfa.com/post/22
نام های جغرافیایی
تاریخی - شنبه هشتم بهمن 1390 http://www.cae.blogfa.com/post/21
پاینده باشید.
عکس یک رستوران صحرایی خوراک اورگانیک در کشور عربستان، در این قرن اینگونه غذا های ارگانیک در کشور های غربی طرفداران زیادی پیدا کرده است، عکس شماره 4232.
کلیک کنید: غذاهای ارگانیک شمالی
عکس تاریخی حفاری تخت جمشید، در اوایل قرن 20 ، عکس شماره 1112.
پرسش و نظر 1652: با سلام و خسته نباشید، سوالی دارم: در قسمت تخت جمشید شاهکار تاریخی نوشته اید: بعد از هخامنشی هرگز ما ساخت بنای آنچنانی را در هیچ جا ندیدم چون مردم دیگر آدمهای سابق نبودند که برده وار در خدمت شاه باشند و کاخها بسازند و با بد بختی در کوخها زندگی کنند، آیا واقعا در زمان هخامنشی اینگونه بوده زندگی مردم؟!! آیا این تحلیل ثبت پرداخت حقوق به کارگران را زیر سوال نمیبرد؟ با تشکر از آقای راوید، نحوه دریافت جواب را هم لطف بفرمایید. در ضمن آقای راوید بنده با توجه به علاقه زیادی که به مباحث تاریخی دارم و حل مشکل را در شناخت مشکل میدانم و شما نیز تحقیقات با ارزشی در این زمینه دارید، ....
پاسخ انوش راوید: جهت پاسخ مراجعه نمایید به: کتیبه بیستون پایان شاه خدایی.
نظر 1653 : با سلام آقای راوید اول اینکه همه مردم ایران فارس نیستند مخلف بودن فرهنگ باعث بزرگی و جلب بودن تاریخ و فرهنگ ایران است به دنبال تاریخی بی قصد و غرض باشید اگر با خاصته شما تاریخ رقم می خورد دیگر جای بحث نیست نمی دانم فلان کس نبود آن شاه نبود پس اسم آنها چطور به تاریخ افتاده در تاریخ تحول زیاد است از تئوری مسخره ایرج افشار یا نویسنده هایی از این قبیل سالها می گذرد اگر واقعادلتان برای تاریخ می سوزد دنبال تاریخ واقعی باشید منطق و مطالعه خود را گسترش دهید با ترجمه های درغین از کتابهای نویسندگان خارجی آنها را هم بد نام نکنید آقای ورجاوند همان شخصی است که با خیال بافیوسوء استفاده از نویسندگان خارجی کتابی 100 صحه ی 500 صفحه می کند تعصب خشک خالی باعث عقب ماندگی و ضعف درتاریخ و فرهنگ می شود در همه کتابهای مرجع از آمدن آرییایها به مناطق خبر می دهد شما به دنبال تاریخ خود باشید همه دنیا چنگیز خان و تیمور را می شناسند شما مواظب خود باشید و تاریخ دیگران را تحریف نکنید.....
پاسخ پرنیان حامد: با سلام دنیا چنگیز خان می شناسد ما هم می شناسیم دنیا آغا محمد خان قاجار هم می شناسد آیا او را می شناسید؟ یک کلام سوال کردیم عقل سلیم دارید جواب بدهید نیازی به هگر معلومات و منابع نداریم پاسخ بدهید:
1. شخصی به نام چنگیز پسر بهادر از مغ استان کشور ایران (حدود ازبکستان امروزی) قیام کرده است و حکومت زمان را بر انداخته است. شخص دیگری به نام آغا محمد خان قاجار از همین ناحیه قرنها بعد قیام کرد و حکومت زمان را بر انداخته است بفرمایید چگونه است که قیام پسر بهادر یک حمله خارجی و اجنبی است ولی قیام آغا محمد خان یک قیام خودی است؟
2. با توجه به اینکه مرزهای ایران در زمان مغول خیلی وسیع تر از مرزهای ایران در زمان قاجار است چگونه چنین مزخرفی را باور دارید که بیگانه به ایران حمله کرده است؟ کرمانی به اصفهانی حمله کند حکومت وقت را بر اندازد حمله بیگانه است؟
3. چنگیز و اسکندر حمله کردند ایران را ویران کردند آنوقت نام فرزندان ایران را چنگیز و اسکندر می گذارند؟ آیا شما چیزی از اختلاف سلیقه افراد و گروهای مختلف در یک کشور واحد درک می کنید؟ وقایع نگاری که از دولت ساسانی پول گرفته هیچوقت نمی نویسد اسکندر یا اشکانیان خوب بودند اما شما چه قضاوت می کنید مهم است. در هیچ انقلاب و کودتایی هم شیرینی پخش نمی کنند خون است و کشتار و وحشیگری و آتش سوزی اما انقلاب و کودتا نشان از بی لیاقتی حکومت وقت است چرا بی مورد و بدون تفکر دفاع می کنید؟ اگر اسکندر و چنگیز به تصور ایرانیان ناجی نبودند نام فرزندانشان را اسکندر و چنگیز نمی گذاشتند کمی فکر کنید.
متاسفانه بقیه سخنان مطرح شده از سوی شما قابل پاسخ نیست چرا که شما پرسش ها و نظرات خوانندگان را که نظر شخصی آنان است و برای ما قابل احترام با پاسخ های ما که نظر ماست درهم کرده اید همچنین برای شما احترام قائل هستم چرا که شما با نام و نشان و حتی شماره تلفن با ما تماس گرفته اید.
اما گرامی توهین به اساتید کشورمان چه موافق نظرات شما چه مخالف نظرات شما بر این وبلاگ جایز نیست.
لذا از شما تقاضا دارم در ارسال بعدی حرمت اساتیدی چون مرحوم ایرج افشار را نگه دارید با سپاس.
پرسش 1654: با درود خدمت شما چند تا سوال داشتم ....
1. اگر کسی به نام اسکندر به ایران حمله نکرده پس سلوکیان کیستند؟ و تمام مورخین در هلنی بودن فرهنگ سلوکیان اتفاق نظر دارند... یعنی ممکن است که یک سلسله اسرانی بوده که گرایشات هلنی داشته اند مانند پونتس؟؟.. آنگاه سلوکوس اول و آنتیوکوس کیستند؟؟ بطلمیوس چه میشود؟؟. البته بعضی افراد در ایران هستند که دارای نژاد یونانی هستند وجود این افراد را چگونه توجیه میکنید....
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما سوالات شما در دو سال گذشته بارها و بارها بر این وبلاگ به صورت جامع با سند و توضیح تجزیه و تحلیل و بررسی شده است (رجوع کنید به بالا سمت راست ارشیو وبلاگ) لذا با اجازه پاسخی می نویسم برای اطلاع و اسناد بیشتر به وبلاگ و یا کتاب رجوع بفرمایید:
1. حمله شخصی از شمال کشور سوریه امروزی به سال 320 ق.م که به او الکساندر می گویند در تاریخ ما به نام کهرم (کی هروم) پسر ارجاسپ خیونی، ایونی، هیونی (خ،ه ، اَ در زبان پهلوی با یک صورت نوشته می شود لذا لغت ایونی خوانده می شود که همان قوم مشهور ایونی بین النهرین هستند) یک چشم مکتوب است و کی هروم پادشاه سوریه معنی می دهد. الکساندر نیز لقب است و نام نیست همچنین صورت سکه هایی که به او نسبت می دهد وجود چند شخص را ثابت می کند لذا شخصی از سلسله الکساندر های سوریه به سال 320 ق.م (به زمان گشتاسپ در تاریخ ایران) به ایران حمله کرده قصر شاه را می سوزاند دختران او را به اسارت می گیرد شاه را تا اسطخر دنبال می کند بابل را فتح می کند تا هندیجان ایران (خلیج فارس) پیش می رود و سپس کشته می شود 16 سال بعد خاندان الکساندر ها در سوریه توسط سلوکیان از میان می رود. سلوکیان پادشاهان رسمی سوریه هستند در غرب ایران و در محلی به نام باختریش (که بلخ در افغانستان نیست به کل اسناد ارائه شده در کتاب و وبلاگ رجوع کنید) با اشکانیان درگیر می شوند و اشکانیان آنان را به سوریه عقب می راند الکساندر و سلوکیان هیچگاه به افغانستان و هند نرسیدند و فاتح ایران امروزی نبودند. جنگهای آنان در شمال غربی ایران امروز بوده است که در آن روزگار البته در مرزهای ایران بوده است، حال در همین تاریخ ایران 266 سال بعد از شخصی به نام اسکندر نام می برد که فاتح اروپا است لذا دقیقا نام کتاب "اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست" نژاد ایونی یا خیونی یا هیونی به استناد تاریخ ایران از همان نژاد جمشید و فریدون است چرا که تور پسر فریدون است ما و ایونی ها از یک نژاد هستیم اما آنچه شما امروز به آن یونان می گوید که منظور نژاد گریک Greek در اژه است ایونی ها از بین النهرین به سوی این جزایر مهاجرت کردند و با نژاد گریک Greek آمیخته شدند ما در ایران نژادی از گریکها Greek نداریم. حال شما به قدمت آثار باستانی هم توجه کنید به صحت سخنان بالا پی می برید. یونان امروزی در اژه قدیمی ترین اثر باستانی این کشور 2700 سال پیش است قدمت آثار باستانی در ایران ایلام 5000 سال سیلک کاشان 7000 سال جیرفت حداقل 11000 سال و بین النهرین نیز با همین حدود 5000 الی 7000 سال قدمت و مصر 4500 سال خودتان قضاوت کنید ما از آنان نژاد و فرهنگ و تمدن داریم یا آنها از ما؟
2. هلنیسم :
اول از همه خوب است بدانید بر پشت سکه تیسانفر در زمان هخامنشی به زبان یونانی نوشته شده است پس الکساندر برای ما این زبان را به ارمغان نیاورده است که اشکانیان تقلید کرده باشند ما (بین النهرینی ها) این زبان را به یونان به عاریه داده ایم.
دوم جالب است بدانید بر پشت سکه های اشکانی حروف به حروف نوشته شده است. ف ی ل ل ح ن و ز این حروف را سرجمع کردند نوشتند دوستدار هلن که اشتباه است این حروف روی هم فیل اله نور است و به معنای (پیل در گویش کردی به معنی سکه) که می شود سکه اله نور (و یا فیل در زمان فارسی به معنی بزرگ) که می شود بزرگ اله نور (و یا فیل در گویش ایونی به معنی دوستدار) که می شود دوستدار اله نور است و اله نور همان ایزد مهر است که آن را به دلیلی که در زیر خواهد آمد دوستار هلن (که همان هلیوس= مهر) است تفسیر کردند و حال در نهایت بی شرمی می نویسند دوستدار یونان و یک نفر نیست اعتراض کند به چه سندی دوستدار یونان؟
در باب خود هلنیسم پاسخی بر این وبلاگ است که بدون تغییر لحن آن با اجازه عینا برگردان می کنم:
پاسخ : فرهنگ هلنی چیست؟ پشت سکه های اشکانیان نوشته شده است "دوستدار هلن" به چه مجوزی آن را "دوستار یونان" ترجمه کرده اند؟ نام کدام قسمت کشور یونان امروزی و یا کدام قبیله ی یونانی هلن بوده است؟ ریشه ی لغت هلنیسم از کدام لغت یونانی hellen,Helena,helios گرفته شده و آیا مفهوم این لغات را بررسی کرده اید؟
hellen به استناد ایلیاد هومر نام یکی از پسران پریام و یکی از دلاورانی بوده که بر ضد یونانی ها می جنگیده است! این که خود یونانی نیست که هیچ! دشمن یونانی ها هم بوده است. در مورد نام جد بزرگ او نیز قبل از آنکه سخنی به میان آورید از معابد و آثار بارمانده آکی ها, آشایی آن (Achaean) در نینوا پایتخت آشور دیدن بفرمایید. و بعد به ما بگویید چهار پسر او (jon,dorus,aiolos,achaios) که aiolos ایلوس آن جد هلن پسر پریام است و با عمو زاده گان خود یون ها و اشاین می جنگیده در بین النهرین بوده اند و یا در جزایر دریای اژه!
Helena : در افسانه های یونانی باستان آمده است که دختر زئوس و لداس بوده و از تخم پرنده بیرون آمده است! شاعران یونان باستان او را زنی زیبا و بی وفا وصف کردند. آیا می پذیرید که نام زن بی وفایی را که از تخم بیرون آمده روی فرهنگ بزرگی گاشته باشند؟
Helios = یونانیان باستان او را خدای روشنی می دانستند که سوار بر ارابه با اسبان سفید روزها در آسمان جولان می داده و شب هنگام در زورق زرین به پایگاه نخستین باز می گردیده است.
این که تعریف مهر (میثره , میترا) خدای مهریان است! برای این خدا, اهورا میترا که ما هزاران سند در کتیبه ها معابد و متون پهلوی داریم! این اهورا که یونانی نبوده!
حال که هلییوس ایزد یونانی و مهر ایزد ایرانی یک صفت دارند یک فرهنگ آن را از فرهنگ دیگری به عاریه برده است (دزدیده است). قدمت آثار باستانی یافت شده از آیین میترایی در ایران 7000 سال می باشد. قدمت آثار باستانی که نشان ایزد هلیوس یونانی بر آن است چقدر است؟
ادامه پرسش: 2- آیا این درست است که میگویند نژاد لرها و کرد ها به سکا ها میرسد...؟/ پیشاپیش از پاسختان تشکر میکنم...
پاسخ پرنیان حامد: سکستان و بلوچستان اولیه به استناد شهرهای ایرانشهر و دیگر متون پهلوی و.... وسط کردستان امروزی بوده است رسما نوشته یکی از هفت کوهیاران کردستان بلوچان است. کوه ابرسین این متون اگر رسته کوه زاگرس است (که ثابت شد هست) یک سرش به خوزستان (چین استان) است سر دیگرش به زرنک (زرنک می شود وسط کردستان) و تیغه ای از آن به خوراسان (به معنی شرق) می رود (می شود رشته کوه های البرز امروزی) رستم اگر حکومت نیمروز را دارد نیمروز توران است نه نیمروز ایران که سیستان و بلوچستان امروز باشد اینها همه می شود خود کردستان و لرستان حال تعدادی از انها مهاجرت کردند به غرب به سوی دریای سیاه دلیل نمی شود، آنها نژاد از کردها و لرهای ما دارند نه برعکس یک بار دیگر از شما تقاضا دارم به قدمت آثار باستانی منطقه کردستان و لرستان و آثار باستانی جنوب دریای سیاه و لیدی ریزنگری بفرمایید ببینید قدمت کدام بیشتر است. پاینده باشید
پرسش 1655: درود … سپاس از زحمات شما …. نظرات وبلاگ و سایت شما بسیار تعجب برانگیز است … حمله اسکندر دروغ؟ پس اسکندر که بود؟ حمله عربها دروغ ؟ پس چه؟ حمله مغولها دروغ !!! پس چه بود؟ در تمامی منابع دنیا نوشته شده این حوادث !!!! مغولها حتی تا اروپای مرکزی هم رفتند .!!! اینکه تمامی انسان های روی کره زمین از یک تبار و ریشه اند به احتمال درست است …. انسان را به یاد آیه قرآن می اندازد …. = همه شما در ابتدا امت واحده بودید و ما شما را پراکندیم/ و….
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما اسکندر از نژاد ماد فاتح اروپا بود الکساندر کهرم تاریخ ایران با 266 سال فاصله زمانی است، به من گفتند در زبان آذری هم شعری هست که می گوید اسکندر فاتح غرب بود. حمله عرب دروغ نیست اما آنچه مکتوب است دچار تناقض شدیدی است که باید به صورتی جدی و مو به مو بررسی شود. انقلاب چنگیز نیز رخ داده است، اما چنگیز پسر بهادر از مغ استان ایران (ازبکستان) نمی تواند اجنبی و بیگانه باشد این شورش تنها یک انقلاب میهنی بوده است. در منابع دنیا با دستکاری نوشته شده است مغول اگر از نژاد زرد بوده است، و به قول شما تا اروپای مرکزی رفته باشد چون نژاد زرد غالب است همه ما تا اروپای مرکزی باید چشم بادامی باشیم چنین چیزی نیست به امت واحد کاری ندارم به تمدن اول جهان قبل از مهاجرت آنها کار دارم این تمدن در جیرفت ایران بوده است هر کس تمدن و خط دارد لذا تاریخ مکتوب دارد شاید در اروپا هم قهرمان داشتند نتوانستند بنویسند چیزی باقی نمانده است آمده اند دلاوران ما را تقسیم کردند به خود نسبت می دهند بین افغان و آذری و کرد و لر و... تفرقه می اندازند از آب گل آلود ماهی بگیرند آگاه باشید.
پرسش 1642 : من بسیاری از مطالب شما را مطالعه کرده ام و تلاش شما برای برداشتن دروغ ها از تاریخ را تحسین می کنم اما در بعضی از مطالب شما اشکالاتی وجود دارد که لازم دیدم به آن اشاره کنم:
اول: در چند جا به مردمان سلتی اشاره کردید که قبل از این که رومیان مدائن به اروپا بروند در اروپا ساکن بوده اند و مردمی گوش دراز و مو سیاه بوده اند اما این چنین نیست سلت ها دسته ای جدا شده از سکاها (سکا> سکلت> سلت) بودند که 700 سال از قبل میلاد در اروپای مرکزی و سپس کل اروپا ساکن شدند این ها همچون سکاها موهای بلوند داشتند و گوش دراز آنان ارثی نبوده بلکه اکتسابی بوده (احتمالا از کودکی گوشواره های سنگین به گوش هایشان آویزان می کردند.) هر چند در اروپا مردمان مو سیاهی که شما می گویید سکونت داشته اند اما سلت ها نبوده اند.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما، شما استناد می کنید به تاریخ مکتوب اروپایی که حتی تا پس از میلاد خط و زبانی نداشتند که اثری از آنان به صورت مکتوب باقی مانده باشد. من استناد می کنم به باز نوشته شده های تاریخ ایرانی که حداقل 7000 سال وجود خط زبان در این منطقه اثبات شده است و آثار به جای مانده باستان شناسی در آن اروپای بی زبان.
فردوسی:
* همه روی هاشان چو روی هیون <><> زبانها سیه دیدهاشان چو خون *
* سیه روی و دندان ها چون گراز <><> که یارد شدن نزد ایشان فراز *
عکس سکه ای از گالیرها (سلتها)
همچنین می دانیم که کلاه خودها و سپر های سلتی دارای نشان گراز بوده اند:
* همه تن پر از موی و رخ همچو نیل <><> بر و سینه و گوشهاشان چو پیل *
* بخسبند و یک گوش بستر کنند <><> دگر بر تن خویش چادر کنند *
و سپس به من بگویید این گوشواره هایی که گفتید را به سمت بالا آویزان می کردند که در آثار باستانشناسی آنان این گوشها به سمت بالا است؟
عکس یک مجسمه کوچک زیر خاکی سلت در موزه لندن، عکس شماره 6169.
ادامه پرسش: دوم: فرمودید مجسمه هایی که می گویند مال اسکندر همه مهر ایزد خورشید هستند اما مجسمه های هلیوس- آپولون- هرمس- پرسیوس و به صورت مونث سلنه خواهر هلیوس همگی این تیپ و قیافه را دارند حتی مجسمه حضرت داوود ساخته میکلآنژ هم شباهت زیادی به مجسمه مهر دارد گویا این ها یک نفر یا یک خاندان بوده اند. بنابراین بعید نیست مجسمه های منتسب به اسکندر خود او باشند.
پاسخ پرنیان حامد: تنها گفتم صورت مجسمه ای که در ترکیه به الکساندر یونانی نسبت می دهند شبیه مجسمه مهر در اروپا است اما این مجسمه ها و افرادی که شما نام بردید از همان هلیوسی که صبح ها از شرق بیرون می آید و با گردونه به غرب می رود ایزد مهر ایرانی است تا پرسیوس پارس نژاد و.... همه و همه دزدی ایزدان مشرق زمین هستند و....
ادامه پرسش: سوم: در نوشته های شما همیشه یک نوع غرب ستیزی وجود دارد اما غربی ها کیستند؟ اروپای شمالی (اسکاندیناوی- آلمان- انگلیس) و آمریکای شمالی (آمریکا و کانادا) آیا این مردم و دست کم حاکمانشان همان نوادگان رومیان مدائن نیستند که به غرب کوچ کردند؟ بدین ترتیب طبیعی است که بخواهند قدرتمند باشند و به اسکندر کبیر (از تبار مادها و کاسها) افتخار کنند.
پاسخ پرنیان حامد: افتخار کنند به اسکندر ماد نژاد از مدائن به همان شخصی که نام کشورشان اسکاندیناوی (به زبان پهلوی اسکان دینا وی = اشکان دین آور) از اوست نه آنکه ابر مرد ایرانزمین را یونانی کنند ما با کسی ستیزی نداریم. رسما مکتوب کنند افتخار می کنیم که ایر هستیم، افتخار می کنیم که نام سرزمینمان از ایرهاست (ایرلند)، افتخار می کنیم که ایرانی هستیم و بزرگترین افتخار مان اسکندر ایرانی ماد نژاد از مدائن است و تاریخ و تمدنمان را مدیون او و ایرانزمین هستیم. کجا چنین چیزی را مکتوب کردند؟
پرسش 1643: درباره آتلانتیس بگویید آیا در ایران بوده است؟
پاسخ انوش راوید: بنظر من در ایران بوده است، از اینکه افلاطون نوشته جزیره در وسط دریاها و اقیانوس صرفاً منظورش اقیانوس امروزی نبوده، می تواند وسط رودخانه یا مابین دو رود خانه باشد، امروزه جزایر زیادی وجود دارند، که در دریا ها نیستند، مانند پایتخت کشور الجزایر. در کاوش های شهر کهن جیرفت، کتیبه ای در عمق دوازده متری زمین یافته اند، که با سه کتیبه دیگر از لحاظ حروف متفاوت است، شاید محل آتلانتیس بوده باشد، زیرا در جغرافیای طبیعی هلیل رود متوجه شده ام، هر 10 - 15 قرن یک طغیان عظیم دارد، و زمین و آبادی را یک شبه از بین می برد. در باره این شهر کهن بانوی گرامی پرنیان حامد می توانند توجه نظر نمایید، زیرا ایشان نسبت به نوشته های کهن مانند هومر و افلاطون و غیره حرفه ای هستند.
آتلانتیس = (آت = آتش، آذر، آفتاب + لان = جایگاه، سرزمین، لند + تیس = تیز و بلند) = جایگاه آتش بلند، که گویا معبد آتش و خورشید با ستون های بلند یا هرم بلند مانند جغامیش داشته است. درصورتیکه بتوانیم ثابت کنیم این شهر در یکی از محل های تاریخی ایران بوده است، تمدن شهر نشینی و نویسایی در ایران به بیش از 15000 سال می رسد.
نقشه مسیر هلیل رود و دو شهرستان جیرفت و کهنوج، که یکی از بزرگترین مراکز کشاورزی ایران است، عکس شماره 5921، در این محل ها باید دنبال آتلاتیس گشت. غربی های باستان شناس با گمراهی از دانستن دروغ های تاریخ، سالهاست دارند وسط اقیانوس اطلس دنبال آن شهر می گردند، و خودشان را مسخره کرده اند.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما گفته های آقای راوید را تایید می کنم اقیانوس افلاطون، هومر و هردوت نام یک رود است، هرودوت رسما نوشته است اقیانوس یک رود است. در متون پارسی اما این رود که آبهای اباختر را به نیمروز می برد دوباره به اباختر باز می گردد (فراخگرد) لذا ایرانیان از وجود اقیانوس امروزی و گردش آب در زمین خبر داشتند اما مورخین ایونی که به درستی مفهوم آن را ندانستند تنها به همان رود، اقیانوس می گفتند همچنین در باب تمدن جیرفت باید خیلی بیش از این تحقیق کنیم. پیدا شدن جیرفت در ایران به بسیاری از سوالات حل ناشده تاریخ از جمله مهاجرت آریایی هایی که شروع آن را از هند یا قفقاز می دانستند پاسخ می گویید. مهاجرت آریایی ها 5116 سال پیش به استناد آثارالباقیه ابوریحان بیرونی بر اثر آب گرفتگی شدیدی در منطقه جیرفت به احتمال زیاد از این مکان آغاز شده است.
پرسش 1644: درود، در استان مرکزی (شهر اراک) به سمت بروجرد روستایی است به نام تور. این همان تور در شاهنامه است؟ مرز بین ترکان و چین در این ناحیه می تواند باشد؟
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما مرز چین و توران در زمان مشخصی از تاریخ (تقسیم کشور توسط فریدون در میان سه پسرش) می تواند در این مکان باشد تنها تقاضا دارم به مرور زمان و جابجایی اقوام توجه داشته باشید همچنین توران پادشاهی بزرگ بوده است که نمی تواند در یک دهکده باشد لذا تنها مرز توران می تواند باشد.
پرسش 1645: باسلام، 1. آیا کلمه چین به معنای مرکز یا وسط است و کلمه ماشین (machine) از ماچین گرفته شده؟
پاسخ پرنیان حامد: با سلام در جایی ندیدم چین به معنی وسط باشد. چین به اثر تغییرات زمین بر اثر فشار گفته می شود لذا چین را می توان کوه ترجمه کرد اما اینکه معنی مرکز داشته باشد عجیب است لغت چین همان سین و ماچین به معنی ماورای چین (بالای چین) می توان تعبیر کرد چین استان جنوب کوه زاگرس و ماوراء چین یا ماچین قسمت شمالی آن بوده است اما تصور نمی کنم با لغت ماشین امروزی ارتباطی پیدا کند. سین (چین) همچنین خدای ماه در بین النهرین بوده است.
ادامه پرسش: 2.اگر کلمه (scan) یک کلمه پارسی است و این کلمه وارد لغات انگلیسی شده وقتی کلمه ارب را در (Google translate) به انگلیسی ترجمه کنید آن را(orb scan) نشان میدهد.
پاسخ پرنیان حامد: متاسفانه متوجه این قسمت پرسش شما نمی شوم اگر ممکن است منظور را توضیح بدهید با سپاس.
ادامه پرسش: 3. آیا مصر تغییر یافته مهر است؟ مایا چطور؟
پاسخ پرنیان حامد: مصر به شاه نشینی می گفتند که منشور داشته است در تاریخ ها کرمان آذربایجان، اصفهان و خیلی از مراکز بزرگ ایران رسما با عنوان مصر آمده است. نام کشوری که امروز به آن مصر می گوییم اگیپتوس بوده است. درباب مایا هیچ نمی گوییم اصلا اینکه با این فاصله و در آن زمان چگونه این فرهنگ و تمدن دارای نشانه ها و خط مشترک با بین النهرین است چنان جای سوالات و شکی پیش می آید که تا زمانی که پاسخ سولات خود را نیافتم در این باب هیچ اظهار نظری نخواهم کرد پاینده باشید.
پرسش 1646: باسلام به مدیر وبلاگ آقای راوید یا خانم پرنیان حامد بنده یکی از طرفداران شما در زمینه ی اسکندر اشکانی هستم. اما به شخصه در رابطه با مکان تروآ، معتقدم در شمال ایران کنونی و در نزدیکی دریای خزر است و در پی این جنگ، پارتیان توانسته اند که یونانیون را تا دریای مدیترانه عقب بکشند. دلایل بنده به شرح زیر اند:
1: آپولو خدای خورشید در جنگ تروآ، طرفدار تروآیی ها بوده و خدای پارتیان نیز خورشید(مهر) بوده.
2: پریاموس نام شاه تروآ، در زمان جنگ تروآ، نامی ایرانی است. (معادل پرهام کنونی)
3: نام یکی از دختران پریاموس، کاساندر بوده که به نام کاساندان (همسر کوروش کبیر) بسیار شبیه است و چه بسا این نام را در آن زمان این گونه تلفظ می کردند.
4: نام پدر بزرگ پریاموس، ایلوس بوده و همان طور که می دانید، ایلوس به معنی فرزند خدا و برابر بغ پور است.
5: شما از دو رود نام بردید. در حالی در شمال کشور بسیار دیده می شود که دو رود در نزدیکی یک دیگر باشند.
6: خود شما می گویید تروس اسبان پرآوازه ای داشت و اسبان پارتیان نیز بسیار سریع و چست و چابکند و معلوم است که پرآوازه می شوند.
7: نام یکی از فرزندان پریاموس اسکندر است که خود می دانید نامی ایرانیست.
8: هرودوت قبل از تعریف ماجرای اسکندر پسر پریاموس می نویسد: «از ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند، شنیده ام... .» این خود ثابت می کند که این داستان در میان ایرانیون نیز کم و بیش وجود داشته.
پاسخ پرنیان حامد: با سلام مصاحبت با افرادی چون شما و اطلاع از وجود هم میهنانی چون شما در کشورم باعث افتخار است، با سپاس فراوان از ارائه اسناد. آنچه می فرمایید کاملا مورد تایید تنها مشکل آن محل اصلی پارتیان است که از شما تقاضا دارم بیشتر توجه بفرمایید:
چنانچه بپذیریم پارتیان در شرق دریای کاسپین (خزر امروزی بودند) حق با شما خواهد بود محل جنگ تراوا به شمال ایران امروزی کشیده خواهد شد اما با اسنادی که در کتاب ارائه شد محل اصلی پارتها در غرب دریای خزر بوده است نه شرق آن، یک نمونه از این اسناد را برای شما می آورم (برای اسناد بیشتر به کتاب رجوع بفرمایید)، هیرکان نمی تواند گرگان امروزی در شرق ایران باشد، کتاب صفحه 38:
هیرکان (گرگان! ): هیرکان گرگان امروزی نیست.
هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه) و مرز دیگرش به دریای خزر است مردمش با اران ها هم پیمان می شدند. در آذربایجان خاوری است. هنوز هم مکان هایی با نام هیر= کشتزار دهی در جنوب خاوری اردبیل و هیران دهی پیرامون آستارا موجود است. (احمد حامی)
گزنفون می نویسد : هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند.
.........................................................
نه فقط هیرکان که تک تک مکان های نامبرده در تاریخ های قدیم دچار همین تناقض است. لذا محل اولیه پارتها در شهر نسایی است که به استناد کتیبه داریوش در بیستون و اوستا در غرب ایران امروزی و نزدیک بیستون است.
...........................................................
کتاب صفحه 37:
نسایه: در میان مرو و باختریش است (اوستا) داریوش شاه گوید: من مغ گئومات را در دژ سکا اوواتیش در ناحیه نسایه در ماد کشتم (کتیبه بیستون) ماد در شمال غربی ایران امروزی بوده است.
............................................................
نسایه در شرق ایران که آثار پارتیان در آن یافت شد بعدها توسط آنها فتح شده است به علت همین اشتباهات مکانی است صد دروازه را در دامغان و قوچان و همدان نیافتند و آثار اشکانیان و پارتها به درستی یافت نشده است در مکانی اشتباه جستجو می کنند.
حال گرامی پارتیها اگر در غرب دریای خزر باشند جنگ تراوا و خود تراوا به استناد همه مدارک موجود و مدارکی که خود شما ارائه دادید در میان دو رود بزرگ دجله و فرات و جنگ در میان دو قوم شمالی (ایونی ها) و جنوبی این رودخانه سکاماندر که شمالی ها به آن خانت می گفتند صورت گرفته است.
در ضمن جالب است بدانیم سازنده شوش آقا ممنون است و نام پسر منلاس بغ پنتوس است. نام پسر زئوس پرسه است و نام کتاب هومر یادنامه ایلان = ایل یاد و ایلان به استناد آثارالباقیه نام اقوام شمالی ایران در شمال دجله بوده است این اسناد اسناد شما و دیگر اسناد گویای آن است که این جنگ در بین النهرین بوده است و هیچ ارتباطی با نژاد و کشور قوم گریش (greek) ندارد.
مورد 8 که به آن اشاره فرمودید و در کتاب نیز ذکر شده است نشان از آن دارد که خود تاریخ هرودوتی که به آن استناد می کنند بازنویسی شکسته ای از تاریخ ایران است و افتخار او اتحاذ تاریخ ایران بوده است اصل این تاریخ به همت و کوشش بزرگوارانی چون فردوسی طبری بیرونی و.... در دسترس ماست حیف است که به عنوان یک ایرانی به جای احیای این تاریخ از تاریخ های شکسته بیگانگان ماخذ بگیریم، پاینده باشید.
نظر 1647: درود ..... از زحمات شما بسیار سپاسگزاریم ... مطالب وبلاگ بسیار خوب است ...
زبان تالشی : کا= خانه، کله= دختر، ژن= زن، زوئه= پسر، چتین= سخت، چوک- کوک- خوس- فَر= همه اینها به معنای (خوب) ولی در مکان ها و زمانها و حالات متفاوت باید به کار برده شود .... کاگ = مرغ، کیجه= جوجه، بژی= زنده= روحی و معنوی، ساغ= زنده= جسمی- مادی، پاینده باد ...
پاسخ پرنیان حامد: با سپاس از شما برای اطلاع خوانندگان وبلاگ برگردان خواهد شد.
پرسش 1648: سلام،در قرآن سوره ای است به نام الروم که ایات 1 تا 4 آن اشاره دارد به شکست رومیان و بعد از آن شکست، رومیان پیروز خواهند شد. ایا اشاره به فلیقوس و اسکندر دارد؟
پاسخ پرنیان حامد: با سلام تصور نمی کنم اما برای اطمینان از یک مجتهد بپرسید من صلاحیت قضاوت در این موارد را ندارم
پرسش یا نظر 1649: روداکسیوس (axius) که دراطراف پلاو در یونان است با روداکسوس (oxus) تفاوت دارد .
پاسخ پرنیان حامد: با سلام و درود و اگر پلا در یونان و مقدونیه امروزی نباشد؟
رجوع کنید به مقاله "سکه ها سخن می گویند" در این وبلاگ، ثابت شد سکه های الکساندر تنها به زبانی که در شمال سوریه بوده است به صورت الکساندر خوانده می شود و در هیچ خط و لهجه یونان و مقدونیه امروزی این سکه به این صورت خوانده نمی شود سپس سندی نیز زیر آن آورده شد که نشانگر محل واقعی پلا بود:
بتازگی آثار قوم هند و اروپایی دیگری در آسیای صغیر بدست آمده این قوم به پالایی (palaits ) موسوم است و از زبان آنها در متون میخی بغازکوی یاد شده، این زبان با هیتی میخی به خصوص زبان لویی از یک ریشه بوده و پایتخت این دسته از هندو اروپایی ها به نام پلا (pala) در نواحی شمال سوریه قرار دارد، (تاریخ ملل قدیم آسیای غربی– تالیف احمد بهمنش انتشارات دانشگاه تهران 239 به سال 1333)
.............................................................
این سند را هم از شهرستان های ایرانشهر در نظر داشته باشید:
شهرستان وندییوگ شاپور و شهرستان ایران خورده کرد شاپور را شاپور پسر اردشیر ساخت و آن را پلا پات نام نهاد.
...........................................................
پس پلا آباد یک نام ایرانی است که شاپور روی شهر می گذارد! مردم شمالی سوریه هم مهاجرینی از پلا ایران به پلای این مکان هستند لذا ما در مردور زمان شاهد سه پلا هستیم. پلا اصلی در اطراف رود اکسوس که با یک ی اضافه شده در میان آن با این همه سند محل آن را نه به افغانستان و نه به یونان و مقدونیه امروزی واگذار نمی کنیم (رود اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد و به دریای کاسپیان میریزد (تاریخ هرودوت) پلا اصلی هم در منار آن است. پلا شهری نامگذاری شده توسط مهاجرین پلا نژاد اصلی که در سال 320 ق.م در شمال سوریه بوده است و با رود اکسوس اصلی ارتباطی ندارد.
پلا خیالی و جعلی در دوران بیزانس بوجود آمد، زیر همان مقاله سکه ها سخن می گویند از همه هم وطنان عزیزم تقاضایی داشتم، توجهی نشد، بانویسی می کنم، در اینجا یاد می کنم از استاد کشورم اصلان غفاری روحش شاد باد:
بی هیچ تردید پیاده کردن نام مقدونیه در منطقه ارکه لائوس پس از جعل قصه الکساندر به وجود آمده و چنان که اصلان غفاری نیز گفته است، از دروغ سازی های دوران بیزانس است.
از مردم کشورم تقاضا دارم به گفته این اساتید کشورمان (احمد حامی، ذبیح بهروز، اصلان غفاری، پوران فرخزاد و....) بیشتر توجه کنید همانگونه که مشاهده می فرمایید سخنان این بزرگواران قابل اثبات است، پاینده باشید.
پرسش 1650: با سلام خدمت شما استاد گرامی و بزرگوار، با کسب اجازه از شما استاد محترم یک پرسش دارم:
ایا داریوش سوم که در کتب تاریخی از شاخه فرعی هخامنشی معرفی میشود از شاخه کوروش است؟ با توجه به اینکه حکومت در دستان نوادگان داریوش بود که ان زمان شاخه اصلی محسوب میشدند. با تشکر فراوان
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما . داریوش سوم از شاخه کوروش نیست. افرادی که در تاریخ می توانند از شاخه کوروش و بردیا باشند فروتیس مدی که با داریوش اول درگیر شد، اردشیر سوم و اسکندر (ماد نژاد میترا مذهب به سال 73 ق.م نه الکساندر یونانی) هستند. همچنین برای اطلاع شما لازم به تذکر می دانم که اثبات وجود داریوش سوم از روی اسناد به جای مانده کمی مشکل است او سکه ندارد او مقبره ندارد و با وجود او 222 سال حکومت هخامنشی در تاریخ اصلی ما درست در نمی آید. تاریخ درهمی که برای ما نوشتند ممکن است دو سه عدد داریوش و اردشیر اضافه داشته باشد هر جا که گیر کردند و سال برای پر کردن این 266 سال فاصله اسکندر و الکساندر کم آوردند یک اردشیر و داریوش اضافه کردند عدد 2 و 3 و 4 و 5 جلوی آن گذاشتند برای آنکه ثابت کنند این لوحهای بابلی مربوط به الکساندر یونانی است (که هیچ ارتباطی ندارد) اردشیر پنجم و داریوش چهارم هم خلق کردند.
نمی خواهم جسارت کنم و یک پادشاه را نادیده بگیرم اما آنچه از مدارک و اسناد و مقایسه آن با تاریخ ایران برداشت می شود به صورت زیر است و تصور می کنم به عنوان یک مشت ایرانی وطن دوست باید این ایراداتی که به عمد وارد تاریخمان کردند را بر طرف کنیم تا دیگر در این کشور شاهد افراد سود جویی نباشیم که از این ایرادات سوء استفاده کرده عوام را با رد خاندان هخامنشی در این کشور فریب می دهند و جیب خود را پر می کنند. حکومت هخامنشی در ایران به استناد گفته منجمین و ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه: از جلوس کوروش کبیر تا جلوس اسکندر 222 سال بوده است.
از کوروش کبیر 559 ق.م (مکتوب در تاریخ های دیکته شده) تا ارشک پسر اردشیر سوم 336 ق.م (به استناد همان تاریخ ها ) می شود 223 سال این یکسال اضافه را هم نادیده می گیریم حکومت هخامنشی در اینجا تمام است ما داریوش سوم نداریم نه به استناد تاریخ خودمان نه به استناد مکتوبات منجمین، نه به استناد سکه ها و مقبره و از همه مهمتر آنکه همه شاهان هخامنشی سنگ لوح شجره نامه دارند ما سنگ لوحی برای شخصی با عنوان داریوش سوم نداریم! هیچ کجا ننوشته من داریوش پسر ارشام پسر اوسان پسر داریوش پسر اردشیر پسر خشایار پسر داریوش .... شاه این کشور بودم! بر هیچ سنگ قبری نوشته نشده اینجا مقبره داریوش پسر ارسام از خاندان هخامنشی است. هیچ کاسه یا کوزه ای نیست که پشت آن نوشته باشد من داریوش پسر ارسام شاه شاهانم. دو سکه موجود است نمی توانند مشخص کنند کدام داریوش است در آخر هم گفتند سکه مال داریوش دوم است. یک چنین شاه بی سندی به راحتی می تواند ساخته همان دوران بیزانس باشد برای یک شاه بی سند اضافه تاریخ کشورم را به هم نمی ریزم که بگویند الکساندر خارجی بر شما پیروز شده است لشکرش زنان ایرانی را عقد کردند و شما از نسل ما هستید.
خیر گرامی این تاریخ های مکتوب شده به عمد نوشته شده است و ایراد دارد همت کنید تاریخ کشورمان را احیا کنیم و افتخارات کشورمان را پس بگیریم که وارثان قدیمی ترین فرهنگ و تمدن بوده (جیرفت یازده هزار سال، سیلک کاشان هفت هزار سال، ایلام شش هزار سال و ...)، شاهان مان بنیانگزاران حقوق بشر در جهان (کوروش کبیر) و حکومت های مان اولین جمهوری های فدرال جهان با آزادی کامل (ملوک الطوایفی) بوده است. پاینده باشید.
پرسش 1651: درود. چندی پیش خوانده بودم که شما درباره ی جشن سده گفته بودید احتمالا به خاطر فاصله ی 100روزه تا جشن قله است. ولی باید گفته ایرانیان باستان تنها 2 فصل تابستان (از فروردین تا پایان مهر) و زمستان (از آبان تا پایان اسفند) را داشته اند. چون در روز 10 بهمن، سد روز از آغاز زمستان می گذشت نام این جشن را سده گذاشته بودند.
پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما، سابقه تاریخی جشن های اروپایی - پنجشنبه یکم دی 1390
http://www.cae.blogfa.com/post/14
" شاید چون از این روز تا روز گرد آوری قله در نواحی جنوبی ایران یک صد روز فاصله است, بدین سبب این جشن را سده نامیدند. ....... در جشن سده در نوشته های اسلامی بخصوص در کیمیای سعادت سخن از وجود صورتکها و بخصوص سپر و شمشیر می رود که معرف نبرد متقابل میان گروه هاست. ما حتی از اجرای مراسم ارجی در این عیاد با خبر هستیم. (مهرداد بهار) "
..................................................................
گفته از من نبود از استاد کشورمان مرحوم مهرداد بهار است نام ایشان هم بر زیر گفته ها تا آنجا که گفته های ایشان بود در کمانک بر وبلاگ مکتوب است. آنچه شخصا به آن اعتقاد دارم سده جشن 40 روز پس از تولد مهر (یلدا) است و پایان چله بزرگ زمستانی است، که شروع چله بزرگ شب یلدا است و این مراسم دقیقا با آب و هوای کشور ما هم خوانی دارد.