چند مطلب قابل توجه 148
تحلیل هایی با ریشه در دروغ
بسیاری از برنامه سازان و تحلیل گران، که درباره مسائل مختلف تحلیل می کند، گاه تعجب می کند و می گویند، چرا بعضی از مسائل ساده را دیگران و مردم متوجه نمی شود، و یا چرا تحلیل و گفته های آنها تأثیری ندارد. این عده برای اینکه گفته های خودشان را ارزش تاریخی هم دهند، حتماً از یکی از دروغ های تاریخ، که فکر می کنند واقعیت است، استفاده می کنند. مثلاً می گویند ملت ایران در طول تاریخ، مورد حمله الکساندر یونانی و چنگیز مغول و این و آن قرار گرفته، و برای همین دچار مشکلات شده است. این عده خودشان درکی از واقعیت های تاریخی و اجتماعی ایران و قاره کهن و جهان ندارد، و بدلیل عدم دانستن از حقیقت، نمی توانند گفته های خودشان را جنبه دقیق و اصولی، بنا به واقعیت های تاریخی و تاریخ اجتماعی دهند.
برای اینکه یک تحلیلگر و یا برنامه نویس اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ایرانی یا حتی خارجی، بتواند گفته ها و نوشته های خودش را مورد پسند برابر با قوانین علمی نماید، لازم است از جدید ترین تحقیقات علوم انسانی منجمله تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران بدرستی بداند. در غیر اینصورت تحلیل هایی با ریشه در دروغ ارائه می دهد، و خود بخود چنین تحلیل و یا برنامه ای، نمی تواند جایگاهی داشته باشد، و شکست می خورد. بمنظور دانستن درست و واقعی از تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران، مطالعه و پیگیری این وبلاگ و لینک های آن پیشنهاد می شود.
فیلم های مستند تقلبی
این روزها با وجود کامپیوتر و اینترنت و ماهواره، و کلاً تکنولوژی های جدید، همان دروغ گو های تاریخی که قبلاً از آنها نوشته ام، دارند با ساخت فیلم های جعلی و حقه بازی، بیشتر و بیشتر دروغ های بی پایه و اساس تاریخی را بخورد ملت های ساده می دهند، تا مقاصد خود را پیش ببرند، مانند نام گذاری جعلی برای خلیج فارس. در این فیلمها که می خواهند وانمود کنند مستند علمی و تاریخی است، یک نفر مجری که مثلاً تاریخ دان است، در صحرایی، رودخانه ای، یا قلعه خراب شده ای می ایستد، و بدون هیچ گونه مدرک و سند کلی پرت و پلا می بافد. مثلاً می گوید: در این مکان سربازان الکساندر یا همان اسکندر مقدونی، هر یک صد تا، هزار تا سرباز ایرانی را کشتند، و جوی خون راه انداختند، یا چنگیز مغول از این راه آمد و ملیون های ایرانی را کشت و ایران را نابود کرد. البته هیچ وقت اینها در این فیلم های حقه بازی ساخته پرداخته استعمار و امپریالیسم، نمی گویند ایرانی ها دارای تمدن باشکوه و قدرتمند بودند، ایرانی ها فرهنگ بالا داشتند، و بدلایل جغرافیایی و تاریخی سازنده بخش مهمی از تمدن بشری بودند، این چیز ها را هیچ وقت نمی گویند. فقط پا فشاری دارند وانمود کنند، دروغ های تاریخ واقعی است، و ایرانی ها هیچ و پوچ بودند، و براحتی شکست می خورده و کشته می شدند.
در این فیلمها، دروغ های زیادی از قدرت، ابتکار و اسلحه، ارزش فرماندهی الکساندر مقدونی یا چنگیز مغول و پیروزی های آنها می گویند و می سرایند، و از میان اشیا موزه ها و آثار تاریخی اندکی چیزها را بی مدرک و دلیل به اینها نسبت داده و می دهند. نمونه آنرا در دروغ گویی بی بی سی در تاریخ نوشته ام، از نبوغ و زرنگی و آدم کشی و انسانیت از همه چیز ضد و نقیض می گویند، که همگی هیچ توجیه علمی در تاریخ اجتماعی ندارند. ضد نقیض گویی در داستان های دروغی تاریخی، کتابها و فیلم ها زیاد است، آنها مملو از بی سوادی هستند، نمی دانم کدام یک را بررسی نمایم. در جایی می گویند الکساندر کوتاه قد بود، در جایی می گویند بلند قد بود، جایی می گویند بیمار و روان پریش بود، جایی و فیلم دیگر سلامت و قوی و مصمم، حتی خدا پرست بود یا خدایی نبود، خلاصه هر بی سوادی سادگانه چیزی از الکساندر مقدونی و چنگیز مغول و این قبیل آدم های دروغی می گوید.
با تمام این تعریف ها و خالی بندی ها همگی در یک چیز مشترک هستند، که الکساندر خیلی مشروب و می می نوشید، چنگیز از رعد و برق می ترسید و خرافاتی بود، چه کسان خیالی به ایران پیروز شدند!. آن با این دروغها خودشان را گول می زنند، درست مانند ماجرای بهلول که به دروغ گفت ته بازار غذا می دهند، و دید تعداد بچه دویدند بروند غذا بگیرند، و خودش باورش شد که ته بازار غذا می دهند، ظرفی برداشت و خود هم دوید. سادگان فکر می کنند این دروغ های تاریخی پایه ای است، و به خطا می روند، همین کار را آنها در عراق و افغانستان کردند، دویدند تا ثروتی را که الکساندر از این جاها برده آنها هم بگیرند، و به این ترتیب جهان شان را به نابودی اقتصادی و اجتماعی رساندند.
نوشته هایی در تاریخ یونان و مقدونی می باشد، که از الکساندر می گوید و آن هیچ ربطی به اسکندر اشکانی ندارد. همانگونه که قبلاً نوشته ام، با حقه بازی در تاریخ نویسی، الکساندر را بجای اسکندر اشکانی جا زدند، گنجشک را رنگ کردند، و بجای قناری جا زدند. مانند امروز که مقابل چشممان دارند تاریخ سی سال گذشته را عوض می کنند، و نام خلیج فارس را جعلی و تقلبی می کنند، آنها مانند همان دروغ گویی های تاریخی نیاز به مدرک و سند ندارند. عزیزان اغفال نشوید بیایید دروغ های تاریخی را از ذهن تان بیرون بریزید، و بطرف واقعیت و کشف واقعیتها از روی اسناد و مدارک و آثار واقعی بروید، تا در نهایت ما ایرانی ها سریعتر و بهتر وارد تمدن جدید کنترل انرژی شویم.
آن عده از ایرانی ها هم که در ساخت و ترجمه این دروغها برای دشمنان کار می کنند، بدانند اینها کاری سیاسی و مغز شویی است، نه علمی و تحقیقی، چون هیچ سند و مدرک ارائه نمی دهند. آنها بخود آیند و دست از این کار بردارند، بدانند در گمراهی فکر و دانش مردم نقش دارند. البته این عده شاید چندان گناهی هم نداشته باشند، آنها می بینند و می خوانند عده ای از ایرانی های هم میهن شان، که مثلاً تاریخ دان هم هستند، به راحتی ایران و ایرانی را شکست خورده از همه معرفی می کنند، و دروغ های تاریخی دشمنان استعماری را طوطی گونه تکرار می کنند، آنها می پندارند شاید واقعیتی در پس این دروغ های بی سند و مدرک نهفته است.
تمام این کارها مانند تولید فیلم هایی از دروغ های تاریخی، آتش تهیه برای ایجاد تاریخ و قدرت دروغی برای تک های فرهنگی و اجتماعی به قاره کهن است. مانند گوگل و خلیج فارس که هنوز ماجرای آن تمام نشده، نیروی دریایی آمریکا یعنی دولت آمریکا برای تغییر نام خلیج فارس جلو آمد، و سپس با فشار ایرانیان عقب نشست. نمی شود با حملات توده ای دشمن را که در سنگر مستحکم نشسته شکست داد، باید با کار علمی و تحقیقی نبردی را که خود ما ایرانی ها با داشتن باور های دروغی ساخته ایم به پایان ببریم. جوانان با هوش نباید بگذارند جامعه در دروغ های تاریخی فسیل شود، می توانند با کمک کارگاه فکر سازی، شکوفایی و نو آوری و خلاقیت را به جامعه و کل کشور و حیات ملی بدمند. این را باید در نظر داشت، ما نمی توانیم با همه جهان در افتیم، باید با افشاگری و کشف واقعیت های تاریخی و اجتماعی، همچنین کار فرهنگی دقیق و حساب شده، حرکت بسمت تمدن جدید را سازمان دهیم. همچنین باید مواظب بود در دام های طرح جدید قرار نگرفت، که در آخر آن گشنگی باعث بشه عاشقی یادمان بره.
سران بریتانیای قرن های 18 و 19 دروغ های تاریخ را می دانستند، برای همین براحتی توانسته بودند، سه چهارم جهان را در اختیار و کنترل بگیرند. تحلیل های امروزی که از نیمه دوم قرن 20 شروع شده، دیگر تمام برنامه ریزان جهانی دروغ های تاریخی را نمی دانند، و در پس زمینه ذهن آنها امثال دروغ های اسکندر مقدونی و چنگیز مغول شکل گرفته، که رفتند و کشتند و گرفتند، چون در مدارس چنین خوانده اند. آنها فکر کردند می توانند کار های تاریخی را تکرار کنند، و با لشکر کشی های پر خرج به قاره کهن، اقتصاد هایشان را به بحران کشیدند، و چیزی از گنج های دروغی که اسکندر مقدونی برده بود گیر نیاوردند. البته هنوز نمی توانند درک کنند که این مشکل تحلیل از پس زمینه ذهن آنها در اشتباه دانستن از تاریخ است. همانگونه که آنها نتوانسته اند تاریخ و تاریخ اجتماعی را تحلیل کند و بدرستی بدانند، نمی توانند ادامه آن یعنی حال و آینده را نیز تحلیل کنند. برای این اشتباه های خود در تحلیل ها شکست در برنامه های اقتصادی و اجتماعی هنوز نمی دانند که باید بدنبال واقعیت های تاریخی بروند، ولی آنها دست به توجیه های متفرق بی اساس می زنند.
بارها تکرار کرده ام و یکبار دیگر می گویم، اگر از گذشته دور از دروغ و بدرستی ندانیم، نمی توانیم برای آینده برنامه ریزی نماییم، ابتدا ما ایرانی ها باید از سندرم اسکندر مقدونی نجات پیدا کنیم، عناصر و عوامل حقیقت گرا را شناخته و همگرایی ایجاد نماییم.
پرسش از عموم: آیا شما تاکنون نقدی بر فیلم های تاریخی نوشته یا گفته اید؟
جالب: غیر از فیلم های مستند تاریخی، استعمار و امپریالیسم سعی می کنند فیلم های مختلف برای همه اقشار بسازند و هر آنچه که می خواهند در آنها برای پیشبرد اهدافشان بگویند....
عکس دروازه های تهران همین 90 سال پیش، عکس شماره 1249.
سندروم اسکندر مقدونی
در علم روان شناسی واژه Cognitive Deduction را داریم، Cognitive را می توان به معنی دانستن و یاد گرفتن نامید، و Deduction را نتیجه گیری گفت. که در جمع علم روان شناسی به معنی این است که فرد با تکرار اطلاعات، توجه کنید فقط با تکرار، و با علم اینکه آنها مبنای حقیقی ندارند، به آن اطلاعات ایمان می آورد. حتی اگر فرد از صحت آنها و یا دروغ بودن آن آگاهی نداشته باشد. مهم این است که فرد سودی در تکرار این اطلاعات داشته باشد، مانند نمره 20 در مدرسه. حتی ناخود آگاه تظاهر می کند، مطلبی که می گوید، واقعیت است، مانند نوشتن کتاب و نمایشنامه. تکرار ها باعث میشود به آن چیز ایمان داشته باشد، و واقعاً فکر کند هرگز غیر از آن چیزی نبوده و نیست، که در نهایت به Cognitive Deduction میانجامد. شدید ترین نوع Cognitive Deduction را یک صد سال گذشته در نوشته و گفته تاریخ دان های ایرانی دیده ایم. همانطور که بارها گفته ام چون استعمار و امپریالیسم نمی توانست با قدرت نظامی به ایران پیروز شود، بنا براین با چند نفر انگشت شمار تاریخ نویس یا در واقع داستان سرای ایرانی دست نشانده، اقدام به گفتن و نوشتن دروغ ها در تاریخ ایران عزیز و قاره کهن کردند، کار هایی که از مزدوری و یا نادانی انجام شد. دروغها را به تاریخ ما وارد کردند و همگان را در همه جا وادار به تکرار آنها کردند، ولی آن بیچار گان بی خبر از اینکه انوش راوید موج سومی و با دانایی نوین مچ آنها را می گیرد، و دروغها و دروغ گویان را به زباله دانی تاریخ می فرستد. اگر می خواهید از Cognitive Deduction کاملاً بدانید، سری به نظرهای وبلاگ بزنید متوجه می شوید که تعدادی عزیزان می گویند، ما می دانیم دروغ ها در تاریخ زیاد هستند، ولی نمی توانیم با آنها مقابله کنیم و دور بریزیم. در واقع آنها از دروغ ها با اطلاع هستند، در نتیجه پس از یک فرایند Cognitive Deduction به این چرندیات ایمان آورده اند. تظاهر هر روزه به ماجرایی و ایمان به چیزی، به جایی رسیده که در بعضی از کشورها میلیونها انسان به خاطر اندیشه و یا وابستگی های عقیدتی خود به قتل رسیده، بدون اینکه دلیل علمی آنرا بدانند، ساده ترین راه برای ایجاد Cognitive Deduction در مغز انسانها، تکرار است. به قول گوبلز، وزیر تبلیغات آلمان نازی: تنها چیزی که ما باید انجام بدهیم این است: تکرار، تکرار، تکرار!. در راه ایمان به دروغها و چیز های نا باورانه، باید انگیزه ای هم در کار باشد: فشار های ذهنی اجتماعی، فشار های استعماری و سیاسی، اصرار به علم و دانش نداشته، دلایل مدنی و جغرافیایی. کسی که از ترس های ماورای تصور و یا به دلایل مالی و یا مقامی و جانی به چیزی تظاهر کند، از طریق Cognitive Deduction پس از چندی به آن چیز ایمان میآورد. سندروم استکهلم با Cognitive Deduktion هم خانواده است، 23 آگوست 1973 در شهر استکهلم، پایتخت سوئد، در بانکی چند کارمند بانک به گروگان گرفته شدند. این گروگان گیری به مدت 5 روز به درازا انجامید، که در طی این 5 روز، گروگانها در معرض جدی مرگ قرار گرفتند. برای اینکه گروگان گیرها ایشان را به قتل نرسانند، گروگانها با ایشان ابراز همدردی کردند. کار به جایی رسید که این ابراز همدردی، نوعی مانیفست در ضمیر ناخود آگاه ایشان شد. شاهدان میگویند که پس از پایان گروگان گیری، گروگانها همچنان با گروگان گیرها ابراز همدردی میکردند. همدردی تاریخ دانهای ساده دل با اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و غیره، نیز نوعی سندروم اسکندر است. آیا تاریخ دان بی سواد و سطحی نگر را می شناسید؟
توجه برای نظر نوشتن
بدلیل اینکه می خواهم وبلاگ از سبک کار خود خارج نشود، نظراتی که موارد زیر را رعایت کرده باشند، تأیید می شوند:
* 1 ــ نقدها و بررسی های تخصصی موضوع وبلاگ،
* 2 ــ پرسش های تخصصی موضوع وبلاگ،
* 3 ــ آگهی های کوتاه وبها،
نظرات زیر تأیید نمی شوند:
* 1 ــ دارای نشر اکاذیب،
* 2 ــ دارای اهانت به یکی از ملتها،
* 3 ــ نظرات بدون نقد و پرسش تخصصی، مانند وبلاگ خوب با بد بود، یا نوشته ها زیاد یا درهم است، یا فقط ذکر شود دلایل و مدارک کم بود.
نگهداری آثار تاریخی
جوانان باهوش ایران عزیز، هوشیارانه و با دقت از آثار تاریخی ایران که سند هویت ملی ماست، حفاظت و نگهداری نمایید. آن آثار را دقیقاً شناسایی و عکس و فیلم و گزارش تهیه کنید، و در هر دیار و استان، شهر و روستا، با جان و دل در حفظ و حفاظت از آنها بکوشید. دشمنان بی تاریخ و بی هویت ایران می خواهند برای سیطره به قاره کهن، و منابع سرشار آن بویژه نفت و گاز، با از بین بردن وجود تاریخی ملت های قاره کهن، تمام کشور های این قاره را از هویت تاریخی تهی نمایند. ولی آنها کور خوانده و در ایران هیچ غلطی نمی توانند بکنند، ایرانی باهوش تر و قوی تر از ترفند های آنهاست. می خواهند احمقانه بگویند ایرانی ها اصلاً در تاریخ نبودند، و به تازگی آمده اند، و همین گونه بقیه ملت های قاره کهن را بگویند، تا متعاقب بتوانند از شرق و غرب قاره را غارت کنند.
مثلاً در شبه جزیره عربستان، هیچ یک از آثار تاریخی را نگه نداشته و همه را از بین برده اند، و یا با سنگ مرمر ایتالیایی پوشانده، تا با تاریخ خداحافظی کنند. در عراق و افغانستان موزه ها را غارت و آثار تاریخی را نابود می کنند، و همین گونه در خیلی از کشور های دیگر قاره کهن عمل می کنند، و کشور هایشان را به گورستان اشیای مدرن بی هویت تبدیل کرده اند. ما مردم قاره کهن یکی هستیم و همگی کم و بیش در تاریخ و آثار تاریخی مشترک هستیم، از بین رفت آثاری در کشور، مانند این است که بخشی از هویت کشور دیگری از بین رفته است. ولی بر عکس در اروپا و چین و ژاپن، بشدت آثار تاریخی خود را ارزش می دارند، و بخوبی نگهداری می کنند، حتی کوچک ترین و بی اهمیت ترین آنها را.
دشمنان تاریخی دروغ ساز و استعمار و امپریالیسم، با سالها کار و ایجاد شرایط تحریم و این قبیل، در این جهت هم برای راستای کارشان خیلی فعالند. با این شرایط ایجاد شده در قرن 21 تعدادی از کشور های قاره کهن، که دید و نگرشی به هویت تاریخی خودشان ندارند، مذبوحانه می خواهند به تاریخ ایران هم دست اندازی کنند، آنها خیال باطل دارند، ایرانی وابسته به تاریخ خود است. غرور ملی ایرانی شکستنی نیست، همانطور که دروغ های تاریخی و تهاجم فرهنگی را دور می ریزد، اندیشه های پلید دشمنی با ایران را نیز با کار درست و حساب شده فرهنگی از بین می برد. در واقع تاریخ ملتهای قاره کهن به هم پیوسته و وابسته است، هرگز نمی توان بخشی را نادیده گرفت، و اغفال شگرد های دشمنان قاره برای از بین بردن و کم رنگ کردن اهمیت تاریخی این مردم شد. مردم
نگهداری آثار تاریخی و ارزش های ایرانی، وظیفه ملی هر ایرانی، با هر دین و مذهب و قومیت و ملیت است، علاقمندان جهت این کار معلومات فنی و علمی خود را افزایش دهند، و با دستگاه های مربوطه دولتی و غیر دولتی قانونی برای نگهداری بهتر و مناسب تر همکاری نمایند. می بایست برای تأسیس موزه های مردم شناسی در شهرها و روستاها تلاش نمود، تا بتوان اصالت و ابهت، بزرگی و شکوفایی، دیار خود را به جهانیان نشان داد. باید توجه داشت قبل از هر چیز ایران و ایرانی هستیم، سایت های باستانی و تاریخ ایران را گسترش داده، و نور امید را از دل تاریخ ایران بزرگ افشان نماییم.
عکس هایی از اجلاس G8 و اعتراض های مردمی، آنها چه حق دارند، که برای تمام مردم جهان تصمیم بگیرند، از G8 بیشتر بدانید و دست های آنها را بشناسید و افشا کنید، عکس شماره7055.
کلیک کنید: دروغ حمله تیمور لنگ
کلیک کنید: قدیمی ترین حروف الفبای ایران
آرامگاه آریو برزن
پیش گفتار
متن"آرامگاه آریو برزن" که با نام "دخمه سنگی باستانی" نوشته ام، ترکیبی از اطلاعات و بررسی های شخصی من است، با آنچه که در کتاب های تاریخی قرن 20 نوشته شده است. البته موضوعآرامگاه آریو برزن، نیاز به تحقیق و تحلیل مستقل جدید دارد. چون جوانان باهوش علاقمند و متخصص، دوست دارند و می خواهند موضوعات بیشتری از تاریخ ایران را بدانند، و همچنین بمنظور ایجاد فن تاریخ نویسی نوین ایرانی، این مقاله کوتاه دخمه سنگی باستانی را نوشتم، و بزودی باز نویسی می کنم و ادامه می دهم. عزیزان علاقمند، با پرسش و نظر خود، مرا یاری دهید.
دخمه سنگی باستانی
آرامگاه آریو برزن یا دخمه سنگی داو و دختر، در منطقه حسین آباد و مراس خان رستم ممسنی، در دامنه کوه آنا استان فارس قرار گرفته است. در آخرین جنگ نیرو های نظامی و شبه نظامی سلسله هخامنشیان، با نیرو های اسکندر مقدونی، در زمان داریوش سوم، زبده ترین سربازان ایران را قبیله مردها تشکیل می دادند، و هنگامی که داریوش سوم شکست خورد، مردم شهرستان رستم و ممسنی که مذهب مزدیی داشتند، به رهبری آریوبرزن در دربند پارس پشتکوه رستم به مقاومت دست زدند، و تا همگی کشته نشدند، لشکر اسکندر ایرانی که مذهب میترایی* داشتند، نتوانست به درون پارس وارد شود. در دوره شاهنشاهی ساسانیان، رستم و ممسنی بازار مهم مناطق دیگر بوده است.
آرامگاه آریو برزن در اصطلاح محلی «دی دوور» یا «دی و دوور» به معنی مادر و دختر گفته می شود، این دخمه در ارتفاع تقریبی ۳۰۰ متری قرار دارد، و شبیه به دخمه های دوران هخامنشیان است. از سطح پهن و بلندی تشکیل شده، ولی قسمت پایین آن را صاف در آورده اند، تاریخدانان آن را مربوط به 4335 خورشیدی ایرانی می گویند. بر خلاف آرامگاه های هخامنشی در تخت جمشید و نقش رستم، که همه از یک طبقه ساخته شده اند، آرامگاه آریو برزن از دو طبقه عالی ساخته و پرداخته شده است، که بسیاری از محققان اروپایی دربارهٔ آن نظراتی ابراز نموده اند. برخى این دخمه را مربوط به دوره ماد مى دانند، و برخى نیز آن را مربوط به یکى از شهریاران هخامنشى پیش از کوروش بزرگ مى دانند. برخى نیز این دخمه را آرامگاه آریو برزن سردار هخامنشى مى دانند، که در دربند پارس با اسکندر مقدونی مزدایی ایرانی جنگید، جنگ های دینی تاریخ دین و آئین در ایران.
عکس دخمه تاریخی شهرستان ممسنی، که گفته می شود دخمه آریوبرزن است، عکس شماره 5711.
این دخمه داراى سکویى به طول ۸۰/۵ متر و عرض ۵ متر است، که فاصله آن تا پایین دخمه ۱۰۰ متر است. مدخل دخمه در قسمت وسط قرار دارد، و هر جانب آن داراى دو ستون به ارتفاع ۳ متر و قطر ۷۵ سانتىمتر است. اتاقک درون دخمه ۵ متر طول و 3.45 متر عرض و 2.6 متر ارتفاع دارد. بالاى ستونها نیز حاشیه صاف و مسطح وجود دارد، و بر فراز آن کنگره هاى دندانه دار هخامنشى، بر سنگ کوه تراشیده است. در ضلع جنوب شرقى این دخمه استودان یا محل دفن مردگان قبل از اسلام قرار دارد. این دخمه در تاریخ ۲۹/۹/۱۳۱۶ با شماره ۲۹۹ در فهرست آثار ملى به رسیده است.
* ــ مذهب میترایی، توسط اسکندر ایرانی به اروپا رفت، و تأثیر در پیدایش و شکل دین مسیحی گذاشت، جهت اطلاع بیشتر به اینجا مراجعه نمایید.
ارابه طلایی دوران سلسله هخامنشیان، که در گنجینه آمودریا، سیحون شمال شرق ایران کشف شد. ارابه چهار اسب متعلق به 4500 تا 4700 خورشیدی ایرانی است، و دو نفر با لباس هخامنشی بر آن سوار هستند. این اثر مانند بسیاری از گنجینه های تاریخی ایران بزرگ، در موزه بریتانیا نگهداری می شود، عکس شماره 5650.
تندیس ها سخن می گویند
تندیس ها بازمانده از دوران باستان، براحتی هنوز هم دارند با ما سخن می گویند، فقط باید دانش و درک زبان آنها را داشت، بارها در این وبلاگ از این تندیس ها نوشته ایم.
عکس ﺗﻨﺪﯾﺲ ﻧﻘﺶ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪٔ ﺑﺎﻧﻮﯾﯽ ﺑﺮﻫﻨﻪ، ﮐﻪ ﺑﯿﻦ 3185 تا 3235 خورشیدی ایرانی، ﺩﺭ ﺑﺎﺑﻞ ﻗﺪﯾﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ است، ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺯﻩٔ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ می شود، ﻭ می گویند ﺩﺭ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، عکس شماره 5670.
روز ملاله یوسف زی ــ ملاله یوسفزی یا گل مکئی (زاده ۱۲ ژوئیه ۱۹۹۷ مینگوره، خیبر پختونخوا، پاکستان تبار پشتون) دختر نوجوانی مسلمانی است، که در دفاع از حق آموزش، توسط طالبان مورد هدف گلوله قرار گرفت. او فعال حقوق بشر و حقوق کودکان و عضو کمپین تحصیل دختران اهل پاکستان است، که در 9 اکتبر ۲۰۱۲ در منطقه دره سوات در شمال غرب پاکستان، توسط گروه طالبان و در راه بازگشت از مدرسه ترور بد ذات شد، و بشدت مجروح گردید. این ترور با واکنشها شدید جهان مواجه شده است، ملاله در مصاحبه ای با انتقاد از تندرو های خشن دینی گفته بود: "دختران در زمان تسلط طالبان میترسیدند، به صورتشان اسید پاشیده شود، یا توسط این شبه نظامیان دزدیده شوند." در زمان تسلط طالبان پاکستانی بر منطقه سوات، برخی از دختران بدون پوشیدن یونیفورم، با لباس معمولی و به صورت پنهانی به مدرسه میرفتند، در حالی که کتاب هایشان را در زیر شال هایشان پنهان میکردند. این دختر نوجوان گفته بود که میخواهد زمانی که بزرگ شد حقوق بخواند و وارد دنیای سیاست شود.
عکس ملاله یوسف زی هنگام سخنرانی در سازمان ملل متحد، عکس شماره 5858.
سازمان ملل به پاس خدمات و تلاش های «ملاله یوسف زی» که به دلیل فعالیت هایی در خصوص حق دسترسی آزاد دختران و زنان به آموزش مورد سو قصد طالبان قرار گرفت، دوازدهم جولای را روز ملاله نامید. در این روز 12 جولای 2013 طی مراسمی با حضور نمایندگان جوانان و نوجوانان از او تقدیر به عمل آورد. در این مراسم ملاله یوسف زی، که به دلیل تلاش برای گسترش آموزش دختران هدف حمله طالبان پاکستان قرار گرفت، سخنان خود را با نام و یاد خداوند مهربان آغاز کرد، و از دولت های جهان خواست برای کودکان و دختران و زنان جوان حق دسترسی به آموزش و پرورش را فراهم کنند. ملاله در سخنانی خطاب به صدها جوان حاضر در این نشست گفت: "باید با ابزار علم و دانش به جنگ افراط گرایی برویم."
در جریان سخنرانی ملاله، جمعیت حاضر بارها او را تشویق کردند، نشست این روز سازمان ملل که با حضور نمایندگان جوانان از کشور های مختلف و با هدف تاکید بر ضرورت رشد و گسترش آموزش برای جوانان و نوجوانان در جهان برگزار گردید.
نظر انوش راوید: در اینگونه مراسم مطابق همیشه تاریخ، عوامل و چهره های استعمار و امپریالیسم می خواهند به نفع خود بهره برداری کنند، باید جوانان باهوش ایران هوشیار باشند و نبرد نو پدید را بخاطر داشته باشند.
عکس جولیان آسانژ و ادوارد استودن، عکس شماره 5857 .
هنوز در غرب اشخاصی هستند، که بخاطر انسانیت و نجات بشریت از شر و دد سرمایه داری لجام گسیخته غرب، حاضرند از همه چیز خود بگذرند و فداکاری کنند، و دندان های وحشی و تیز امپریالیسم بدنبال آنها غرچه کند. سرمایه داری غرب بشدت در راه تخریب و انقراض زمین ما پیش می رود، و هیچ چیز نمی فهمد جز پول و جنایت و خیانت، ترفند و دد منشی. جوانان باهوش ایران، این قبیل اشخاص مانند جولیان آسانژ و ادوارد استودن را بشناسید، و پیگیر آنها باشید.
ایران قدیم ترین خاستگاه کشاورزی جهان (منبع اینترنت)
حفاری های باستان شناسی در ایلام واقعیت های تازه ای را بر دانشمندان آشکار کرده است. استخراج مجموعه ای غنی از اشیاء ساخته انسان و بازمانده های گیاهی از دل خاک های جنوب غربی ایران نشان می دهد که گذار انسان از شکار و جمع آوری غذا به کشاورزی در هلال حاصلخیز، به دورانی بسا دیرین تر از روزگاری که دانشمندان تصور می کرده اند، باز می گردد. براساس پژوهش هایی که نتیجه آن در مجله «ساینس» منتشر شده است، این حفاری ها واقعیت دیگری را نیز بر دانشمندان آشکار می کند: که این تحول مهم که سبب شد تا این بخش از خاورمیانه «مهد تمدن جهان» نامیده شود، بر خلاف تصور آنان نه در طی چند نسل و چند قرن، بلکه به تدریج و در طی هزاران سال انجام گرفته است.
به نوشته «ساینس» نقش ایران به عنوان مرکز پیدایش دانه های کشاورزی برای مدت های طولانی مورد بحث و تردید بود. اما لایه نگاری و گاه نگاری های دقیق از چینه ها و بازمانده های باستان شناختی غنی در چغا گلان واقع در دشت مهران در استان کنونی ایلام نشان دهنده آن است، که کشت گیاهان وحشی و پیدایش تیره های اهلی شده گیاهی در مدتی بیش از دو هزار و ۲۰۰ سال صورت گرفته است. تپه چغا گلان که قدمت آن به دوران نوسنگی بدون سفال می رسد، اولین بار توسط محمد خلیلیان باستان شناس ایلام در فهراست آثار ملی به ثبت رسید و عرصه و حدود آن مشخص شد.
سیمون ریهل، دیرین شناس گیاهان در دانشگاه توبینگن آلمان و نویسنده این پژوهش می گوید: از ۱۱ هزار و ۷۰۰ تا ۹هزار و نهصد سال پیش طول کشید، تا اسکان یافتگان چغاگلان، در کوه پایه های زاگرس در ایران، از کشت اخلاف وحشی غلات امروزی به رویاندن و پرورش نوعی گندم اهلی، که امر یا گندم دو دانه ای نامیده می شود، دست یافتند. تاکنون بیشتر شواهد مربوط به خاستگاه کشاورزی از محوطه ای بین ۷۰۰ تا ۱۵۰۰ کیلومتر در غرب چغا گولان به دست آمده است.
به نوشته این پژوهش برخلاف روستا های کشاورزی اولیه، که باستان شناسان از ترکیه، اسرائیل، سوریه و عراق حفاری و استخراج کرده اند، چغا گلان روند توالی دوره های استقراری ساکنان آن را نشان می دهد و از چگونگی توسعه کشاورزی در طی قرون پرده بر می دارد. ریهل می گوید: «کل این روند از کشت تیره های وحشی تا رویاندن گیاهان پرورش یافته بین هزار تا دو هزار سال در چغا گلان به طول انجامیده است».
کشف بازمانده های گیاهی در چغا گلان سندی است بر این که چگونه ساکنان این منطقه جوی وحشی و دیگر تیره های محصولات کشاورزی امروزین مانند عدس و نخود وحشی را زیر کشت برده اند. تیره های گندم وحشی در کمتر از ۱۰ درصد کل تیره های گیاهی که تاکنون از این محل کشف شده وجود داشته است، اما در ۳۰۰ سال آخر این دوران به ۲۰ درصد افزایش یافته است. حدود ۹۸۰۰ سال پیش گندم دودانه ای یا گندم ریشک دار به صورت پرورش یافته آن دیده شده است. بازمانده های دیرین- گیاه شناختی چغا گلان نشان می دهد، که ایران قدیم ترین محل کشت و مدیریت گیاهان در جهان است.
به گفته کارشناسان این یافته های حفاری های کوه پایه های زاگرس اکنون قالب فکری دانشمندان درمورد منشاء و پیدایش کشاورزی، دهات، شهرها و تمدن ها را دستخوش تغییری بنیادین کرده است. در طی دهه های بسیار باستان شناسان بر آن بودند، که آغاز کشاورزی در بخشی از منطقه هلال حاصلخیز یا لوانت بوجود آمده است. بخشی که اسرائیل، لبنان و اردن و بخش هایی از سوریه و عراق و عربستان سعودی امروز و چند کشور دیگر را در بر می گیرد. تصور می رفت که کشاورزی از این منطقه به سوی شرق و به ایران امروز رفته است.
ملینا زدر، دانشمند ارشد در برنامه باستان شناسی و محیط زیست انسانی در موزه اسمیتسونین واشنگتن که در این پژوهش شرکت نداشته به لس آنجلس تایمز گفته است: «شرق هلال حاصلخیز همواره به عنوان منطقه ای پرت شناخته می شد». او روشن شدن این واقعیت را که قدمت کشت و آسیاب کردن دانه های غلات توسط ساکنان زاگرس به قدمت دیگر مردمان ساکن سرزمین های لوانت بوده است، «نشانه نوعی دمکراتیزه بودن اوضاع در منطقه» می داند که به گفته او «نشان می دهد که همه در این امر سهیم بوده اند».
با این حال سیمون ریهل معتقد است که ساکنان دست کم چند منطقه – از جمله غرب ایران- کشاورزی را خودشان آموخته اند. «هیچ مکان مرکزی وجود ندارد که همه چیز از آنجا شروع شده باشد. برعکس مناطقی هستند که پرورش تیره های گیاهی به صورت مستقل در آن ها آغاز شده است». تا پیش از این کشف، حفاری های بخش غربی هلال حاصلخیز، از پیدایش کشاورزی و دام داری در ۱۱ هزار و پانصد سال پیش خبر داده بودند اما پیشینه این امر را در بخش شرقی هلال به ۹هزار و پانصد سال پیش می رساندند.
پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، باستان شناسان دیگر نتوانستند با شیوه ها و تکنیک های مدرن مورد استفاده در منطقه غربی هلال، به کاوش های خود در بخش شرقی ادامه دهند. در پی بهبود روابط ایران و غرب، باستان شناسان دانشگاه توبینگن آلمان در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ موفق شدند، از منطقه ۱۲ هزار ساله چغا گلان بازدید کنند، و همراه با تیم همکاران ایرانی شان در مرکز تحقیقات باستان شناسی ایران به حفاری بپردازند. علت اشتیاق آنان برای این امر آن بود که آخرین پژوهش های ژنتیکی که بر جو و دام های امروزی مانند گوسفند و خوک و بز انجام شده، نشان داده است که اهلی شدن آنها بیش از ۹هزار و پانصد سال سابقه دارد.
اشیایی که از این محوطه هشت کیلومتری به دست آمده همه به طرز چشمگیری سالم بوده اند. باستان شناسان با استقرار بر دهانه حفره ای که پیشتر توسط قاچاق چیان آثار باستانی کنده شده بود، توانستند با سطل های ده لیتری بازمانده های مواد گیاهی و ابزار های سنگی را از آنجا بیرون بکشند. پس از شستن مواد رسوبی از این اشیا بود که با مجسمه های انسانی و حیوانی، استخوان های ماهیان و آب زیان، تکه های زغالی شده جو، عدس، نخود، گندم دو دانه ای و دیگر اجداد غلات امروزی مواجه شدند. نیکلاس کنارد، باستان شناس در دانشگاه توبینگن و نویسنده همکار این پژوهش می گوید: «هرگز در زندگی ام با محوطه باستانی ای به این غنا و پرباری روبرو نشده بودم».
باستان شناسان همچنین به مقادیری کاه و سبوس غلات دست یافته اند، که نشان می دهد مردمان غلات را خرمن کوبی می کرده اند. در این کاوش ها ابزارهایی چون هاون و آسیاب سنگی کشف شده که نشانه تبدیل غلات به آرد و بلغور است و به برنج شباهت دارد. یافته های چغا گلان همچنین نشان می دهد که گذار از دوران نوسنگی بدون سفال به کشاورزی روندی طولانی و تدریجی را طی کرده است. در حینی که مردمان باستانی گیاهان وحشی را به صورتی که می خواستند پرورش می دادند، رفته رفته و حدود ۱۱ هزار و پانصد سال پیش برخی انواع علف ها بر گرد آنها جذب شد و به رویش پرداخت. اما باید یک هزار سال می گذشت تا گیاهان وحشی به شکل اهلی و پرورش یافته آشنای امروزی درآیند.
این پژوهش با آن که نشانه ای بر آن است که کشاورزی در بسیاری از بخش های هلال حاصلخیز تقریبا به صورت هم زمان ظهور یافته اما نشان نمی دهد که چرا این منطقه برای توسعه کشاورزی چنین مناسب بوده است. خانم زدر معتقد است که به خاطر وجود منابع فراوان در این منطقه مردم مجبور نبودند که برای یافتن غذا سفر کنند و می توانستند در محل ساکن شوند. این امر سبب شد که راه هایی برای حراست از این منابع و افزایش نعمت ها بیابند.
نویسندگان این پژوهش می نویسند که با این حال، این که کشاورزی چگونه در این منطقه گسترش یافت– از راه ارتباط فکری، مهاجرت مردمان، یا توزیع و پخش محصولات کشاورزی- هنوز رازی ناگشوده است. نیکلاس کنارد و همکارانش هنوز صدها نمونه دارند، که مورد تحلیل و مطالعه قرار نداده اند. به نوشته سیمون ریهل، نویسنده اصلی این تحقیق و دیرین شناس گیاهان در دانشگاه توبینگن، گروه در نظر دارد به حفاری در چغا گلان ادامه دهد تا بتواند به آگاهی های بیشتری درباره ساکنان منطقه و بویژه ساختار اجتماعی آن دست یابد.
تکامل نظریه کشاورز شدن انسان بر اساس یافتههای جدید در ایران ــ بر خلاف نظریه های تاکنونی انقلاب نوسنگی در ۱۲ هزار سال پیش نه تنها در یک منطقه بلکه همزمان در مناطق مختلفی انجام شده است. این نظریه بر بقایای بسیار قدیمی غلاتی استوار است که اخیرا در ایران یافت شده است. کشاورزی تنها در یک منطقه شروع نشده، بلکه انسان همزمان در چند نقطه به گونهای نسبتا سامانمند به این کار آغاز کرده است. این مضمون مقالهای تحقیقی است که یک گروه پژوهشی در دانشگاه توبینگن آلمان به سرپرستی سیمون ریل (Simon Riehl) در شماره جدید نشریه علمی "ساینس" منتشر کرده است.
تاکنون پیدایش اولیه کشاورزی در شرق منطقه موسوم به هلال خصیب (به انگلیسی Fertile Crescent که به فارسی میتوان آن را هلال بارور نامید) امری ثابت شده به شمار میرفت. ولی در شرق این منطقه و از جمله ایران به دلیل برخی دشواریها برای دسترسی به آن، تحقیقی صورت نگرفته بود. با آغاز به تحصیل یک دانشجوی ایرانی (محسن زیدی) در مقطع دکترای باستانشناسی دانشگاه توبینگن این امکان نیز فراهم شد و گروه تحقیقاتی سیمون ریل کار خود را در بخشهایی از کوهپایههای زاگرس آغاز کرد.
در روند این تحقیقات دانشمندان تحت سرپرستی ریل بقایای دیرینه غلات و حبوباتی را در ایران یافتهاند که نشان میدهد بر خلاف نظریه رایج، کشاورزی تنها در غرب منطقه موسوم به هلال خصیب رواج پیدا نکرده، بلکه همزمان شرق این منطقه را نیز شامل میشده است. هلال خصیب حوزه جغرافیایی داس گونهای است که از راس خلیج فارس تا بخشی از قفقاز و کناره های دریای سیاه تا بخش غربی مدیترانه و دلتای نیل را در برمیگیرد و امروز بخشی از مصر و کشور هایی همچون اسرائیل و لبنان و عراق و سوریه و نیز جنوب غربی ترکیه و بخشی از غرب ایران را شامل میشود. این منطقه مهد تمدن انسانی به شمار میرود و جایی است که انسان برای اولین بار در آن از زندگی عشایری به سوی اسکان یافتگی گذر کرد.
غلات و حبوبات یادشده در تپه باستانی چغاگلان در کوهپایه های زاگرس و در منطقه مهران یافت شدهاند. محققان دانشگاه توبینگن در این منطقه نمونه هایی از گیاهان، بقایای استخوانها و ابزارهای دستساز همچون وسایل خانه و هاون های کوچک سنگی را جمعآوری کردهاند. ساکنان دوران نوسنگی در این منطقه با هاون غلات را خرد کرده و از طریق مخلوط کردن آن با آب غذاهای حلیم مانند تهیه می کرده اند. این گونه رد و نشانهها از دوران پیشین زندگی بشر برای محققان واجد ارزش بسیار است، زیرا نه تنها بیانگر نوع استفاده انسان از برخی غلات است، بلکه میتوان بر مبنای آنها تغییر و تحول گونههای وحشی گیاهان را نیز شناسایی کرد.
این واقعیت که وسایل خانه و انواعی از غلات همزمان در مناطقی دور از هم سر بر آورده اند پشتوانه ای برای این نظریه است که کشاورزی ابتدا تنها در منطقهای محدود رواج پیدا نکرده است. با این همه دانشمندان هنوز دلیلی برای اشاعه همزمان ایده کشاورزی و استفاده از وسایل خانگی مشابه در مناطقی نسبتا دور از هم ندارند. فرضیات آنها این است که یا همزمان انسان های مناطق مختلف هلال مستقلا به ایده مشترکی رسیده اند یا مهاجرتها و جابه جایی آنها مناطق گسترده ای را شامل می شده و ایده کشاورزی را هم با خود منتقل کردهاند یا صرفا بذر گیاهان میان انسانهای مناطق مختلف دست به دست شده است.
برآوردها نشان میدهند که دورانی نزدیک به ۱۲ هزار سال پیش زمانی مناسب برای انقلابی تند در تاریخ بشریت بوده، که البته بعدا روندی کند و تدریجی به خود گرفته است. در ابتدا انسانها صرفا غلات وحشی و برخی حبوبات را برای مصارف غذایی جمعآوری میکردند. اما برخی از گونه های این غلات به تدریج از بین رفته اند تا حدود ۹۸۰۰ سال پیش که انسان غلات، به ویژه نوعی از گندم با عنوان علمی Triticum dicoccum را اهلی کرد و به جمع کردن و انبار بذر آنها روی آورد. این نوع گندم در ایران به عنوان "گندم دودانه" شناخته میشود. نشانهها و علائمی وجود دارند که از کاشت سامان مند غلات توسط انسان و تلاش او برای افزایش محصول حکایت میکنند و این آغاز دوره کشاورزی مدیریت شده توسط بشر است.
به این ترتیب به تدریج پازلهای تصویری در حال تکمیلشدن است که نشان میدهد چگونه از انسان شکارچی و جمع کننده دانهها و محصولات وحشی طبیعت کشاورزانی اسکان یافته پدید آمد. به ویژه مناطق اسطوره ای همچون "گوبکلی تپه" در جنوب غربی ترکیه، با دوائر سنگی اشان در این کشف و دریافت دانشمندان نقش عمده ای داشته اند. در این مناطق گروه های پراکنده ای از انسانها از صدها کیلومتر دورتر گرد آمده و به تدریج هویت مشترکی را شکل داده اند. شاید آنها ایده های جدید خود را در همین گردهماییها ردوبدل کردهاند. کلاوس اشمیت، باستانشناسی که در حفاری گوبکلی تپه شرکت داشته، بر این نظر است که انسانها در ۱۱۵۰۰ سال پیش در جشن گوبکلی تپه و جشن های مشابه از غلات وحشی جمع آوری شده آبجو نیز تهیه می کرده اند.
نظر انوش راوید: با حساب آخرین دوران یخبندان، و زمین شناسی آن دوران، از 15 هزار سال پیش در حوزه آبریز خلیج فارس، که آن موقع رودخانه ای بزرگ بوده است، شهر نشینی و کشاورزی و دامداری و ماهیگیری پدید آمد، و از دل آن شهر آتلانتیس افسانه گونه یادگار مانده است، که به احتمال زیاد در زیر آبهای خلیج فارس است. ولی تمدن کهن جیرفت از 7 هزار سال پیش بخوبی خود نمایی می کند. در مطالب فوق که از اینترنت گرفته ام، به موارد فوق اشاره نشده، برای همین سردرگمی در آنها مشاهده می شود: 1 ــ آخرین دوران یخبندان و زمین شناسی آن دوران، 2 ــ تمدن کهن جیرفت.
اغفال کننده و اغفال شونده
مدتی پیش خبر زیر در جهان پخش شد:
تصاویر ماهوارهای که به تازگی از عربستان سعودی گرفته شده، بیانگر آن است که سکو های پرتاب موشک در یک پایگاه موشکی تازه تأسیس کشور عربستان، به سوی ایران و نیز سرزمین های اشغالی جهت گیری شده است. این امر بیش از هر چیز اثبات کننده اخباری است، که از تلاشهای جدید و جدی عربستان سعودی برای توسعه گستره فعالیت های نظامی در منطقه حکایت دارد.....
در بخش نظرات پائین این خبر چند نشریه، دیدم جوانان زیادی نظر نوشته اند، بنظرم همگی به نوعی اغفال خبر شده، و فقط احساسی نوشته اند: عربستان نمی تواند هیچ غلطی بکند، ما قوی هستیم، نابودش می کنیم، و یا با اهانت به ملت همسایه نوشته بودند عرب اینطور و آنطور. در آنجا نظر زیر را نوشتم، آن نشریات نظر مرا تأیید نکردند، یا ترسیدند یا صلاح ندیدند، در هر صورت بازدید وب خودم کم تر از آنها نیست، آن نظرم را در اینجا پست می کنم.
اصل این خبر که در جهان شایع شد، جو سازی است، همینکه در خبر می گویند موشکها رو به ایران و اسرائیل تنظیم شده، دلیل آن است، در صورتی که موشک را در چند دقیقه می توان به هر سمتی تنظیم و جهت گیری کرد، با خبر می خواهند جو سازی بکنند. در ضمن این را باید در نظر داشت، کشور عربستان هم پول دارد و هم جوانان تحصیل کرده زیادی، برای همین آن کشور را نباید دست کم گرفت، و احساسی به هر موضوع منطقه نگاه کرد. تا چند روز پیش طرح های استعماری منطقه ای خاورمیانه اصطلاحی، یا به گفته من قاره کهن، ایجاد جنگ های فرقه ای دینی شیعه و سنی بود، اما با شکست این طرح در سوریه، و برکناری شیخ قطر، طرح های منطقه به جنگ ها و برخورد های داخلی در هر کشور بین افراد دینی و غیر دینی تغییر کرده است، که اولین آنرا در مصر شاهد هستیم، حتی بشار اسد هم در این مورد چیز هایی گفت.
برگردم سر موشکها، در قرن گذشته بعضی از دولت مردان ایران بدون پشتوانه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، مطالبی گفتند، که از نظر استراتژیک برای ایران خیلی ضرر داشت، این قبیل گفته ها باعث شد، در کشور های منطقه، گروه ها و سیاست هایی بر رقیبان داخلی خود پیروز شوند، که بیشتر علاقه به برخوردهای نظامی و تدافعی قهری داشته باشند، بهمین جهت جو سیاسی و اقتصادی و اجتماعی منطقه تاحدودی بضرر ایران تغییر کرده است، سیاست های امپریالیستی حاکم در منطقه خود بخود به نوعی از سیاست های کشور های منطقه انرژی می گیرند، و مسئولیت ایجاد جریان های کم و زیاد، بعهده کشور های بزرگ هر منطقه جغرافیایی سیاسی جهان می باشد، در منطقه قاره کهن ایران مهمترین است.
یکی دیگر از مسائل برای تحلیل هر موضع، مانند همین داستان موشک های عربستان، شناخت سیاست و اقتصاد جهان است، ما در همه جا می بینیم، که از کشور چین یا آمریکا یا قدرت های بعدی در جهان، برای هر دولت، یک سیاست و یک اقتصاد در نظر می گیرند، درصورتیکه اینگونه نیست، هر کدام از این کشورها دارای یک دولت با یک سیاست، و یک بازار با یک سیاست دیگر هستند، یکی از مهمترین این بازارها، "حکومت چایمریکا" است. امثال چایمریکا خود نیازمند نفت و گاز، منابع دیگر، و فروش کالا می باشند، آنها بطور طبیعی رو در روی دولت های کشور هایشان هستند، و اینها شرایطی ایجاد می کنند تا دولت های کشور هایشان ضعیف شوند، و یا در تصمیمی گیری ها ول معطل شوند.
در دو یا سه سال آینده، جمعیت مردم با دین و غیر دینی، آب، تولید، کار، قوم و فرقه گرایی، و پولداری و بی پولی، بازار و قاچاق، باند بازی و... باعث عدم توانایی دولت های منطقه در اداره کشور هایشان می شود. افزایش تولید نفت در جهان، و نیاز کمتر بدلایل مختلف، بهای نفت را پائین می آورد، و ضربه به اقتصاد منطقه وارد می کند. این اوضاع باعث تحرک های مضاعف در مورد عدم دیدگاه استراتژیک که در بالا گفتم می شود، و متعاقب آن سیاست و اقتصاد و شرایط اجتماعی بیشتر بدست گروه های هیتلریسم می افتد. در نهایت موشک های عربستان نه بسوی ایران، بلکه بسوی این چنین دیدگاه هایی نشانه رفته است، و چه بسا خوشحالی در مردم و سیاست هایی در پاکستان و ترکیه و... را بدنبال داشته باشد. این نوشته اندکی است، که عزیزان دقت کنند، و سطحی نگری نداشته باشند.
پدیده حفظ دروغ در تاریخ
یکی از مشکلات اساسی تحلیل گران تاریخی و اجتماعی، وجود دروغ های تاریخی است، که باعث اغفال آنها می شود، و در نهایت تحلیل ها و گفته هایشلن دروغ از آب در می آید. آنها بارها گفته اند و نوشته اند، "که نمی دانند چرا کارهایشان ثمری ندارد"، درصورتیکه پاسخ آن ساده است، باید یکی پیدا شود، و به آنها بگوید شما بروی دروغ می گویید و می نویسد، و تجزیه و تحلیل می کنید، برای همین بطور کلی به اشتباه می روید. دروغ های تاریخ را استعمار گران فرنگ بویژه در قرن های 18 و 19 ساخته و بافته و پرداخته اند، تا بتوانند بر کشور های مختلف نفوذ و حکومت کنند. امروزه این دروغها بعضاً آکادمیک شده، و در کتاب های زیادی رفته، و سردرگمی برای برنامه نویسان و تحلیل گران مختلف در غرب و شرق شده است، بدون اینکه آنها بدانند و یا بخواهند بدانند موضوع چیست.
عکس چهار مجری ایرانی تلویزیون های خارج از ایران، عکس شماره 7017.
اینها و بسیاری از آن قبیل، آنقدر در دروغ های تاریخی پا فشاری می کنند، که خودشان را براحتی به اشتباه می اندازند، آنها بدون اینکه اصلاً بفهمند معنی حرفشان چیست، با عصبانیت می گویند: اسکندر و اعراب و مغول و تیمور و این و آن به ایران آمدند، آنقدر ایرانی کشتند و خراب کردند که حساب ندارد، ولی در فرهنگ ایرانی جذب شدند، و امروزه ملت ایران بر اثر آن تهاجم های خانه خراب کن، عقب افتاده اجتماعی و... شده است. آنها اصلاً عقلشان نمی رسد کمی فکر کنند چه می گویند، و این پرت و پلاها یعنی چه، با کدام سند و مدرک تحقیق و تحلیل شده واقعی و اصولی، آنها ایران را جالیز و ایرانی را بادمجان می پندارند، و خود را نیز مخ می دانند. یکی دیگر می گفت بدلیل این حملات و در نهایت وجود استعمار و استبداد های تاریخی، ملت ایران عقب افتاده شده، و توانایی فکر کردن و برنامه ریزی های عمیق و اصولی ندارد!.
البته سیستم آموزشی ایران هم، در کنار شرایط اجتماعی کشور، کاری کرده، که دروغ های تاریخی واقعی جلوه کنند، و به هیچ دانشجو اجازه تحقیق و تحلیل مستقل نداده، و گفته همین را که ما می گوییم درست است، باید بخوانی و نمره بگیری .... مشروح در مطالب وبلاگ.
بدسازی ترکیب دو واژه
در آخرین روز تیر 92 ، سایت من http://www.ravid.irشامل ترکیب دو واژه بدسازی شده قرار گرفت، در این سایت و تمام نوشته هایم، با دقت کامل مسائل قانونی جمهوری اسلامی را رعایت کرده و می کنم تا مشکلاتی از این قبیل پیش نیاید، و جوانان علاقمند به تاریخ ایران بتوانند بدون تشویش و با راحتی، به مطالب جدید تاریخ ایران دسترسی داشته باشند. البته قبل از این چند وبلاگ من نیز شامل این برخورد شده بودند، و باعث دقت بیشتر من گردیده بود، در این سایت و وبلاگ های من، فقط از واقعیت های تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران گفته و نوشته می شود. ولی در هر صورت افراد باز سازی کنند دو واژه ترکیبی، ذکری از دلایل نمی کنند، و گویا هیچ استان در تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران وجود دارد، همانگونه که هند استان و چین استان بوده اند.
فیل = پیل = بزرگ، انرژی، قدرت، نگهدارنده، مانند پیل اشکانی، که در وبلاگ از آن توضیح نوشته ام.
تر Ter = خارج شده، بیرون آمده.
عکس یک قلاده فیل آفریقایی+ تر، در اینجا از عکس تر عنبر، با نام مشک، بجای تر فیل استفاده کردم، عکس شماره 5837.
ترکیب دو واژه فوق، فیل + تر = قدرت نگهدارند + بیرون آمده، در کل فیلتر یا صافی شد. همانگونه که در حروف الفبای تمدن جیرفت نوشته ام، زبان های ایران توسط مهاجران از ایران، طی هزاره های اول تا چهارم خورشیدی ایرانی به اروپا رفت، و سپس واژه فیلتر به ایران بازگشت، و دوباره یکی از اساسی ترین واژه ها در ایران گردید، که در تمام امور حتی بعنوان بدافزار استفاده می شود. جهت اطلاع از واژه های اصیل ایرانی به حروف الفبای تمدن جیرفت و لینک های آن مراجعه نمایید.
پرسش از عموم: آیا شما مخالف بحث و گفتن و نوشتن در باره دروغها و واقعیت های تاریخ ایران هستید؟
ادعایی سراسر اشتباه
ابتدا بگویم سلسله هخامنشیان از دو گروه شاهنشاهی تشکیل شده بود، گروهی پرسرها با مذهب مزدایی بودند، و گروهی از شاهزادگان و مردم با مذهب مزدایی ولی پرسر نبودند. داریوش بزرگ پرسر بود، کوروش بزرگ پرسر نبود، عزیزان جهت درست دانستن از تاریخ ایران مطالعه و پیگیری وبلاگ را پیشنهاد می کنم، از وبلاگ گفتمان تاریخ و لینک های آن شروع نمایید http://cae.blogfa.com
شخصی که عکس او را بشماره 7018 ، مشاهده می کنید، بدون پشتوانه و دانش برنامه های قبلیشدر تلویزیون فارسی زبان لوس آنجلس، در پنج مرداد 92، یکباره ادعا می کند، که کوروش با جنگ و خونریزی و... بابل را گرفته است، و می گوید در این باره کتابی هم با اسناد و مدارک نوشته است. از اینکه بررسی و تحقیق تاریخ هرچه بیشتر باشد بهتر است، ولی این شخص ادعایی بی مورد می کند، زیرا در همان برنامه تلویزیونی لوس آنجلسی تمام اسامی باستانی مانند بابل و اکد و.. را کاملاً اشتباه تلفظ کرد، و در پرسش و نظرات تهاجمی بینندگان اندکش، که از گفته های او به خشم آمده بودند، هیچ چیز برای گفتن نداشت، و بطور کلی دست و پای خود را گم کرده بود و می لرزید (فیلمش موجود است)، زیرا او هیچ چیز درباره تاریخ ایران باستان نمی دانست، که پاسخ دهد، و فقط می گفت در کتاب نوشته ام.
ما ملت قبلاً اینگونه ترفندها استعمار و امپریالیسم را زیاد دیده ایم، آنها که از ایران و ایرانی می ترسند، و نمی خواهند ایرانی به واقعیت های تاریخی خود پی ببرد، اینبار با این شگرد به میدان آمده اند، و کتابی و نوشته ای را بدست فردی کمونیست مانند داده اند، که تاریخ ایران را بکوبد، ولی اشتباه بزرگی مرتکب شدند، و پشت فردی پنهان شدند، که هیچ دانشی از تاریخ ایران باستان ندارد. مسخره ها کارتان تمام است، ایران و ایرانی از هر فرقه مسلک و دین و آئین، به تاریخ کهن خود بسیار علاقمند شده است، و دستان پلید شما را می شناسد، که می خواهید بگویید ایرانی بی بته و شکست خورده و ذلیل و بی رحم و... بوده، کور خوانده اید، جوانان باهوش ایران دقیق و بیدارند، و آماده افشای کذبها و پرت و پلا های دشمنان می باشند.
کلیک کنید: آثار باستانی ایلام و ماد
کلیک کنید: تاریخ شکل گیری زبان عربی
کلیک کنید: سخنرانی انوش راوید در جمع علاقمندان
سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
ارگ http://arq.ir