جغرافیای تاریخی ایران
بخش اول، بخش دوم در اینجا
پیش گفتار
در واقع و با دید درست براحتی می توان سرزمین هایی را که با کشور ایران کنونی هم تاریخ هستند، به شش بخش اصلی وابسته تقسیم کرد، سرزمین غربی شامل کشور عراق کنونی، سرزمین شمال غربی شامل کشور های آذربایجان و ارمنستان، سرزمین مرکزی شامل کشور ایران کنونی، سرزمین شرقی شامل کشور افغانستان و ایلات سرحدات و بلوچستان، سرزمین شمال شرقی شامل کشور های آسیای میانه اصطلاحی، سرزمین جنوبی شامل کشور های جنوب خلیج فارس. از ابتدای سال آریایی میترایی، تمام این مناطق تحت پوشش یک فرهنگ تاریخی بوده، و مرز های قبیله ای آنها در هم تنیده شده بود. این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود.
توجه: تعدادی از عکس ها فیل + تر هستند.
بعد از دوران یخبندان
در 8000 سال پیش، با پایان یافتن یخبندان کوچک و آب شدن یخها، رودخانه های خروشان و دریاچه های بزرگی در ایران تشکیل گردید. ارتفاع کوه ها خیلی بیش از امروز بود، و توسط یخرفتها و آبرفتها و سیلها، شسته شدند، و به میان دشتها حرکت کردند. دریاچه بزرگ داخلی که دریای سین یا دریای چین در شاهنامه فردوسی نامیده شده است، که از جمع دو کویر ایران تا ارتفاع های 1350 را تشکیل می داد. دریاچه ارومیه که آن نیز دریای چیچست نامیده می شد، تا همین سطح ارتفاع را شامل می شد.
ارتفاعات زاگروس و رشته کوه های بارز، این دریاچه های بزرگ را از دریا های آزاد جدا می
کرد. در این زمان به مرور طی چند هزار سال
از ارتفاع کوه ها نیز کاسته می شد، اثرات
آن در سطوح سنگی کوه ها، و در تپه های
کوچک پائین دست، بفراوانی دیده می
شود. دریاچه های داخلی کم و بیش بزرگ و پر
آب بودند، تا حدود 2000 سال پیش که با
ایجاد شکاف به دریای آزاد، و تبخیر و نفوذ
و غیره بسیار کم آب شدند. در دورانی که پر
آب بودند شهر هایی بنام کرج، کرجی، کلجی، در کرانه آن دریاچه ها وجود داشت، که به معنی بندرگاه می باشد. کر = آب گیر یا ساحل آب مانند کرانه، کرخه، کر
بودن گوش که در گذشته می پنداشتند گوش آب گرفته است + رج یا رگ = حاشیه و رگ یا رج
های اسکله.
نقشه ارتفاعات ایران که بخوبی گویای تاریخ زمین شناسی بعد از دوران یخبندان می باشد، عکس شماره 4059.
میان رودان تاریخی
میان رودان تاریخی که بین النهرین هم گفته می شود، یکی از مهمترین سرزمین هایی است که در طول تاریخ تمدن ایرانی پیوسته به تاریخ ایران بوده است. پس از جنگ جهانی اول، و متلاشی شدن امپراتوری عثمانی، در سرزمین تاریخی میان رودان، که میان دو رودخانه بزرگ غرب آسیا یعنی دجله و فرات قرار دارد، کشور عراق تأسیس شد. در واقع این کشور و چندین کشور کوچک دیگر در قاره کهن، بر پایه برنامه ریزی و سیاست های استعماری کشور سازی انگلستان ایجاد شده اند.
دریای فراخ کرد
در بسیاری از نوشته های قدیمی ایران، مربوط به هزاره های دوم تا چهارم آریایی میترایی، نام دریای فراخکرد آمده است، و بسیاری آن را به اشتباه یک دریا یا رودخانه می دانند، و باعث تعجب شده است، که چرا در همه طرف وجود دارد. فراخکرد در جنوب ایران خلیج فارس است، در شمال ایران دریای خزر است، و در مدیترانه و دریای سیاه است. در اینجا بگویم، که تا هزاره چهارم آریایی میترایی، می پنداشتند دریاچه خزر یک دریای آزاد است، و از آب های فرخکرد می باشد.
دریای فراخ کرد به معنی اقیانوس امروزی است، و این نام براحتی به ما می گوید، که در هزاره های اول تا نیمه هفتم آریایی میترایی، ایرانی ها می دانستند زمین گرد است زیرا:
فراخ = فراخ، بزرگ، گشاد، + کرد = گرد، درباره کرد که گرد می شود، می توانید از پیرمردان و پیرزنان روستایی دور دست مدرسه نرفته بپرسید، آنها گرد را کرد می گویند. امروزه کرد به معنی انجام دادن کاری آمده است، و اصطلاح "گردش کن" هم به همین معنی می آید.
نقشه دریای فراخکرد و دجله و فرات و اروند رود، عکس شماره 5869. جهت مطالعه پرسش و پاسخ های مربوط به دریای فراخکرد، به وبلاگ گفتمان تاریخ بروید.
قابل توجه: در هزاره های اول تا شش آریایی میترایی، اقوام مختلف برای هر کدام از دریاها نامی گذاشته بودند، که بنا به موقعیت جغرافیایی و انسانی آنها تعیین شده بود. به مرور این نامها را بررسی می کنم، و در همین پست می نویسم.
رود دجله
رودخانه دِجله با ۱۹۰۰ کیلومتر طول، سی و هشتمین رود جهان است، که از دامنه های جنوبی رشته کوه توروس در شرق ترکیه سرچشمه می گیرد، پس از ورود به کشور عراق از میان شهر های بزرگی چون بغداد و موصل عبور کرده به اروند رود می ریزد. دجله رود پر آب و بزرگی است، به گونه ای که میان بغداد و موصل کشتی هایی در آن حرکت می کنند، که از نظر بازرگانی اهمیت بسیار دارد.
نام این رود در زمان سلسله هخامنشیان تیگره بوده است، به معنی تیز = تند و سریع + رو = رونده، که با آوای اربی (عربی) دجله شده است.
ــ شهر های مهم مسیر رود دجله: دیاربکر، بسمل، حصن کیفا، جزیره ابن عمر، موصل، تکریت، سامرا، کاظمین، بغداد، عماره، کوت.
ــ سر شاخهها رود دجله: عنبر، کورو، پاموک، هازرو، باتمان، گَرزان، گوکسو، ساوور، بوتان، خابور کوچک، زاب بزرگ، زاب کوچک، العظیم، سیروان (دیاله).
رود فرآت
فرات یکی از دو رود بزرگ منطقهٔ میان رودان (بینالنهرین) است، که در غرب دجله قرار دارد، و از کوهستان ارمنستان سرچشمه گرفته، و به سوی آشور، سوریه، بابل روان است، و به اروند رود می ریزد. فرات و دجله دو رودی هستند، که منطقه میان رودان را مشخص و محدود می کنند. فرآت به معنی فر = رونده با شکوه + آت = آتش است، زیرا این رود از میان زیارتگاه های مهم کهن، مانند شهر های باستانی بابل و دورا اورپوس و... عبور می کند، قبلاً درباره آنها نوشته ام.
عکس بمباران دجله و بغداد در جنگ دوم خلیج فارس، عکس شماره 6293 ، در این جنگ امپریالیسم سرمایه داری، دشمنی خودش را با ملت های قاره کهن و بخش شرقی ایران تاریخی بخوبی نشان داد.
اروند رود
اروند رود تاریخی از محل تلاقی دو رود دجله و فرات در شمال شهر بصره کنونی تشکیل می شد، اروند رود به معنی رود ایر ها می باشد، ار = ایر = قوم یا ملت ایر + وند = وابسته + رود. این رود از همریزش رود های دجله، فرات و سپس کارون تشکیل شده است. دجله و فرات پیش از پیوستن به کارون در شهر قرنه کشور عراق در ۳۷۵ کیلومتری جنوب شهر بغداد به هم می پیوندند. درازای اروند رود از قرنه تا ریزشگاه آن در خلیج فارس ۱۹۰ کیلومتر است. ریزشگاه اروند رود در میان شهر ایرانی اروند کنار و شهر عراقی فاو است.
اروندرود کنونی، رودخانه پهناوری در جنوب غربی ایران و در مرز ایران و عراق است، که از رود های دجله و فرات و کارون تشکیل شده، و به خلیج فارس می ریزد.
عکس منظره تاریخی حدود 1310 خورشیدی از اروند رود ایران، عکس شماره 1248.
خروش فریدون از شاهنامه فردوسی
فریدون بخون خواهی پدر خویش روی به پیکار نهاد، در خرداد روز (ششم) با سپاه و پیلان و گردانها و بار و بنه راه اروند رود پیش گرفت. چون بدانجا رسید از نگهبان رود خواست که کشتیها بر آب افکند و سپاهش را بدان سوی رساند. نگهبان رود، فرمان نبرد و گفت بفرمان ضحاک تازی نباید بگذارم که پشه ای هم بی دستور و مهر شاه از این آب بگذرد. فریدون از این پاسخ خشمناک شد، باسب بر نشست، خود و سپاهش بی باک از آن رود ژرف گذشت و تازین اسب بآب فرو رفتند و بخشکی رسیدند و از آنجا بسوی بیت المقدس شتافتند. بیت المقدس را در پهلوی گنگ دژ هوخت خوانند.
ــ لازم به یاد آوریست، تازی همان تاجی است، به معنی نام شهرها و روستاهای ایران مراجعه شود.
نقشه مسیر فریدون و عبور از اروند رود، عکس شماره 5872 . محل عبور از اروند رود به شماره یک مشخص است.
توجه: کما بیش 50 درصد از آب رودخانه دجله از کوه های زاگروس (ایران) سرچشمه می گیرد، با توجه به آبدهی دجله و فرات، حدود 60 درصد آب رودخانه اروند رود، از پیوستن این دو رودخانه تشکیل می شود. میزان زیادی از آب رودخانه های فرات و دجله، در اثر سد سازی های زیاد کشور های ترکیه و سوریه و عراق، بر روی آنها کاهش یافته است. بر اثر این سد سازی های نیمه دوم قرن 20 میلادی، ارزش کشتی رانی رودها از بین رفته است. فقط اروندرود ایران ارزش واقعی کشتی رانی دارد، زیرا رودخانه کارون بزرگ ترین رودخانه ایران بدان می پیوندد.
مهم: قرن 21 قرن کنترل انرژی و آب است، جوانان باهوش ایران باید به مهم سد بندی های بی حساب و کتاب کشور های دیگر به روی رودخانه هایی، که آب آنها به ایران می آید توجه کنند. زیرا در آینده کشور ایران با مشکل کم آبی و بی آبی مواجه خواهد شد، هر چند که هم اکنون نیز چنین است. در وبها بگویید و بنویسید، و درباره سد سازی های بی رویه و بدون اجازه و هماهنگی با ایرانیها، بروی رودخانه هایی که از نظر تاریخی ایران حق آبه دارد اعتراض کنید. باید بشدت تمام از حقوق تاریخی ایران دفاع کرد، زیرا دشمنان تاریخی ایران، با گفتن و نوشتن دروغ در تاریخ، هر آن هر چه بیشتر از ایران و ایرانی می ربایند.
عکس معدن طلای روشا در کشور رومانی، عکس شماره 4095 ، این معدن طلا در راستای جغرافیای تاریخی ایران بوده است، قبلاً در اینجا از آن نوشته ام.
طلای ایران و بلخ تاریخی
از گذشته های دور طلا ارزش خاص خودش را داشت، در تمام دوران های تاریخ از طلا برای تزئین و قدرت استفاده می شد، در خاک کنونی ایران دو معدن طلای تاریخی وجود دارد، که از زمان ایلامیها مورد بهره برداری قرار می گرفتند. در کتیبه داریوش بزرگ در کاخ شوش نوشته شده که طلا های کاخ را از بلخ و سارد می آوردند، ترجمه و تلفظ بلخ از آن کتیبه بدرستی معلوم نیست، ولی آنچه که مسلم است در حوالی ولایت بلخ افغانستان کنونی معدن طلا وجود ندارد، در زیر مکان های طلا دار افغانستان را نوشته ام. در واقع، بلخ یا باختریش با هر تلفظ دیگری به این منظور، حدود یکی از شهرستان های تکاب یا صائین دژ یا میاندوآب می باشد، که در کناره های سیمینه رود و زرینه رود قرار دارند، که گاهی در تاریخ بنام سیحون و جیحون نامیده شده اند، بنظر من و با جمع بندی های کلی میاندوآب انتخاب اصلی است، در آینده نزدیک با یک سفر ده روزه به آن نواحی، دقیق تر خواهم گفت بلخ تاریخی باخترکجا بوده است.
در طول تاریخ مهاجرت های متعددی انجام پذیرفته، که دلایل زندگی و دینی و غیره داشته است، مردمانی که بجای جدید می رفتند دوست داشتند نام محل قبلی خود را در جای جدید بگذارند، نمونه آن در تمام قاره آمریکا از شمال به جنوب فراوان دیده می شود، اروپائیان و آفریقائیان مهاجر، نام های شهرهای قبلی خود را در مکان های جدید گذاشته اند، در گذشته های تاریخی قاره کهن نیز چنین بوده است. اشتباه در نگارش تاریخ ها و پرت و پلا هایی که بجای تاریخ در دو قرن گذشته نوشته اند، بلخ باختر را با بلخ خاور اشتباه گرفته اند، این غلط باعث شده تاریخ کلی بهم ریخته شود. وظیفه پژوهشگران جوان باهوش ایرانی است، که با دید نو و بدور از دروغها و غلط ها، تاریخ را بازنویسی نمایند.
معدن طلای زرهشوران ــ به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران، در ۳۵ کیلومتری شهرستان تکاب و ۱۵ کیلومتری مجموعه میراث فرهنگی و گردشگری تخت سلیمان واقع شده است. واحد فرآوری و استحصال طلا با ظرفیت سالانه سه تن شمش طلا در منطقه زرهشوران تکاب آغاز خواهد شد. بر اساس مطالعات نهایی ذخیره قطعی معدن طلای زرهشوران تکاب چهار میلیون تن کانسنگ طلا با عیار 5.8 PPM گرم در تن برآورد شده است. ذخیره احتمالی این معدن هفت میلیون تن با عیار متوسط ۴ PPM است.
معدن طلای آقدره ــ به عنوان دومین معدن طلای کشور، در ۳۰ کیلومتری شهرستان تکاب استان آذربایجان غربی واقع شده است. خوراک این کارخانه از معدن طلای آق دره در 12 کیلومتری آن تامین می شود. کارخانه فرآوری و استحصال طلای آقدره با ظرفیت تولید سالیانه ۲/۲ تن به بهره برداری رسیده، و هم اکنون فعال است. ظرفیت خوراک ورودی این کارخانه 2000 تن در روز کانسنگ طلا، با عیار 3 گرم بر تن است.
معادن طلا در افغانستان کنونی ــ از گذشته های دور به طریقه کامل و ابتدایی زر شویی از رودخانه کوکچه طلا به دست می آید، از این روش در مناطق مختلف از جمله در مناطق دروازه در بدخشان، تا قلعه زال در قندوز و دره های راق و دادنگ چهل کان استفاده می شود. تحقیقات وجود معادن طلا در بدخشان، قندهار، زابل ( زرکشان، انگوری، کریستو) را تثبیت می کند.
معادن نقره در افغانستان کنونی ــ مهمترین معادن نقره افغانستان در ارتفاعات بدخشان، منطقه پنجشیر، در سیم کوه هرات، خاکریز قندهار، غوربند و علاقه هزارجات و در رگه های معدن سرب بی بی گوهر ( قندهار) مشخص گردیده است.
معادن تاریخی طلا در ایران
قدیمی ترین معدن طلایی که اسم آن در تواریخ و گزارش ها آمده است، معدن سیستان است، پس از آن بیشتر نویسندگان از معدن کوه زر دامغان
یاد کرده اند. ابودلف سیاح عرب که در زمان
سامانیان در ایران سیاحت کرده، از معدن
طلای شیز (تخت سلیمان نزدیک تکاب) یاد کرده و می نویسد: طلای آنجا سه قسم است، یک قسم به نام قومسی (شاید طلای معدن کوه
زردامغان باشد)، و آن عبارت از خاک طلا
است، که بر آن آب می ریزند، و پس از شستشوی خاک، طلای آن مانند گرد باقی می ماند. این طلا با جیوه ترکیب می شود، و رنگ آن سرخ روشن و سنگین و نرم و چکش خور می
باشد، و رنگ آن در آتش استقامت دارد. قسم
دیگر شهربی نام دارد، و تکه های آن از یک
گندم تا ده مثقال یافت می شود، رنگ آن تند
و ثابت است ولی جنس آن کمی خشک می باشد.
قسم دیگر سجابذی است، که رنگ آن
سفید و هنگام محک سرخ می شود، (مخلوط با مس بوده است). در جای دیگر از طلای همدان گفتگو کرده و می
نویسد، به علت اینکه زغال در آنجا کمیاب
است، هزینه به دست آوردن طلا زیاد و بهره
برداری صرف نمی کنند، بعدا از معدن طلای
مازندران، به نام کوه خشم یاد می کند.
توجه نمایید: در این متن های تاریخی معدن طلای سیستان، سیستان حتماً باید در بخش هایی از استان کردستان و بخش هایی از استان آذربایجان غربی را شامل بوده باشد.
عکس کتیبه داریوش بزرگ در شوش، عکس شماره 2855.
کتیبه داریوش در شوش
متن کتیبه داریوش بزرگ در کاخ آپادانا، شوش ــ داریوش پس از استعانت از سرور دانا اهورامزدا می گوید: این کاخی است که من در شوش بنا کردم، تزئینات آنرا از راه دور آوردم، قالبگیری آجر کار بابلیان بود، چوی صدر از کوه های لبنان توسط آشوریان تا بابل آورده شد، و از بابل تا شوش کاریان و یونیان آنرا حمل کردند. طلایی که اینجا بکار رفته از سارد و بلخ آورده شده است. سنگ لاجورد و عقیق را از خوارزم آورده اند، و نقره و مس را از مصر. عاجی که بکار رفته از حبشه و هندورخج حمل گشته است. ستون های سنگی که اینجا کار گذاشته شده را از ایلام آورده اند. هنرمندانی که سنگ را تراشیده اند یونیان و ساردیان بودند. زرگرانی که طلا را کار کرده اند مادی و مصری بودند، و آجر های مینایی کار بابلیان بوده است. اینجا در شوش دستور ساختن ساختمان باشکوه داده شد، و آن بطرزی عالی تحقق یافت.
انوش راوید: این قبیل کتیبه ها خیلی موضوعات تاریک تاریخی را برای ما روشن می کند، مثلاً می گوید نقره و مس را از مصر آورده اند، و می دانیم که کشور مصر از نظر مس و نقره فقیر می باشد، و در زمان قدیم مصریان باستان، خود از جایگاه عقاب می آوردند. ولی استان کرمان ایران بسیار غنی، و با سابقه طولانی تاریخی استخراج مس و نقره است، مخارج آوردن از اوگاندا بسیار گرانتر و سخت تر بود، تا آوردن از کرمان فعلی. حال باید دید این مصری که در کتیبه نوشته نقره و مس دارد، درست ترجمه شده یا یک میخ را جابجا ترجمه کرده اند، در هر صورت بنظر من منظور از نقره و مس را از مصر آورده اند، استان کرمان می باشد نه کشور مصر فعلی. همانگونه که بارها گفته ام پژوهشگران نوین تاریخ ایران، باید تمام دروغها و پرت و پلا های تاریخ را دور بریزند، و تاریخ را از نو با در نظر گرفتن و تخصص و زمان لازم بپیچند. در تاریخ نویسی نوین، باید تمام قوانین، فاکتورها و فرمول های تاریخی و تاریخ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در نظر داشت و پیاده کرد، ضمن حفظ تاریخ و فرهنگ یادگیری که با جغرافیا به تمام معنی آن همخوانی داشته باشد. کلاً نباید تصور شود که چیزی به یکباره نازل شده و اتفاقی است، هر پدیده ای حتماً دارای ریشه ای تاریخی نسبت به دوره و زمان در ساختار های تاریخی اجتماع است.
حکایت از گلستان سعدی
بازرگانی را دیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت، و چهل بنده و خدمتکار، شبی در جزیره کیش مرا بحجره خویش درآورد. همه شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن، که فلان انبارم بترکستانست و فلان بضاعت بهندوستان، و این قباله فلان زمین است، و فلان چیز را فلان ضمین. گاه گفتی خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوشست، باز گفتی نه که دریای مغرب مشوش است، سعدیا سفر دیگر در پیش است، اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش بگوشه ای بنشینم. گفتم: آن کدام سفرست؟ گفت: گوگرد پارسی خواهم برد به چین، که شنیدم قیمتی عظیم دارد، و از آنجا کاسه چینی بروم آرم، و دیبای رومی بهند، و فولاد هندی بحلب، و آبگینه حلبی به یمن، و برد یمانی بپارس، وزان پس ترک تجارت کنم، و بدکانی بنشینم. انصاف از این ماخولیا، چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند، گفت: ای سعدی توهم سخنی بگوی از آنها که دیده و شنیدی، گفتم:
* آن شنیدستی که در اقصای غور <><> بارسالاری بیفتاد از ستور *
* گفت چشم تنگ دنیا دوست را <><> یا قناعت پر کند یا خاک گور *
انوش راوید: بوضوح در اینجا معلوم می شود، چین بخشی از استان های همدان و مرکزی فعلی ایران است، که در آن زمان معروفترین کاسه ها را داشته اند، از لالجین تا میبد و قم کنونی، و بهیچ وجه مقرون بصرفه نبوده، که گوگرد به کشور چین ببرند، و کاسه کشور چینی به کشور روم. روم در اینجا استان زنجان ایران است، که در مسیر راه ری و ابریشم و ادویه، بازار توزیع دیبا های معروف ایران را داشته است، هند نیز خوزستان است، که فولاد داشته است، اگر منظور کشور هندوستان بوده، به هیچ وجه مقرون بصرفه تجاری نبوده، و به هیچ عنوان سعدی چنین اشتباه را نمی کرده است. اینجا یمن قبل از ولایت پارس است، اگر بعد از ولایت پارس و منظور کشور فعلی یمن بوده، نمی توانسته این بخش ماجرا کابرد تجاری داشته باشد. در واقع یمن بصره تا کویت کنونی بوده، در شاهنامه فردوسی سه عروس فریدون دختران پادشاه کشور یمن هستند، بروشنی مشخص است که یمن، کویت و بصره می باشد، که محل تولید و تجارت برد یمانی بوده است، عکس تاریخی از بصره دارم، که از یک سایت تاریخی آنجاست، و مردم برد پوشند.
سر انجام جمشید
....از خودستایی جمشید، فره ایزدی از او روی بر تافت، از ایران خروش بر خاست و از هر سوی ستیزه و جنگ پدید آمد. خواستاران شهریاری از هر گوشه سربلند کردند و با همدیگر بنبرد پرداختند، همگان دل از جمشید بر کندند. چون سپاهیان ایران شنیده بودند در سرزمین تازیان شاه اژدها پیکری پیدا شده، در جستجوی خود بضحاک روی آوردند و او را بشاهی ایران زمین برداشتند. ضحاک به ایران آمد و تاج بر سر نهاد، لشگر گرد آورده پایگاه جمشید را بگرفت. جمشید بناچار جا تهی کرد، تاج و تخت برای ضحاک ماند. جمشید هنگام صد سال ناپدید بود، کسی او را نمی دید، در سال صدم او را در کنار دریای چین یافتند. روز بانان ضحاک او را با اره بدونیم کردند.... این دریای چین شاهنامه فردوسی، دریاچه قم است، و محل ناپدید شدن و آرامگاه جمشید در قم و جم کران فعلی است، گویا هزاران سال زیارتگاه بوده.
ممکن است برای شما این پرسش پیش آید، بنا به آنچه که گفته شده، تمام نوشته های فردوسی و بسیاری از تاریخ نویسان ایران از بخش غربی ایران بزرگ است، پس بخش شرقی و تاریخ آن چه می شود؟ در صورتیکه خود فردوسی از طوس و شرق ایران است، چرا از آن قسمت چیزی ندارد؟ و این فکر در ذهن می آید، که نکند طوس فردوسی هم در غرب بوده باشد؟ توجه کنید: باید دانست هر آن ممکن است، با کشفی و دانش باز هم تاریخ بهم ریزد، تا آنجا که من می دانم در مسیر راه ری، که به جاده ابریشم معروف شده، شهر هایی بودند، که کاروانها بار هایشان را به یکدیگر می دادند، زیرا هر کاروان مقدار معینی از راه را می رفت. در همین شهرها که ری و نیشابور و طوس میانشان بود، بازار های بزرگ و مهمی هم برای تبادل کالا داشتند، در ضمن این شهرها همیشه محل تجمع و تبادل علم و دانش و تجربه، ناراضیان و اندیشمندان هم بود. بمنظور تاریخ بخش شرقی ایران یعنی کشور های کنونی: افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمستان، باید بدور از دروغ های تاریخی پژوهش هایی صورت گیرد.
نقشه ایران در زمان ایرج و تور و سلم، عکس شماره 2400 .
تهمورث (طهمورث)
.... پس از هوشنگ، پسرش تهمورث، که او را دیوبند خوانند بتخت نشست، او گفت: جهان را از بدی بزدایم و از آسیب دیوان دور بدارم، هر آنچه در زندگی سودمند هست پدید آورم. اوست که پشم میش و موی چارپایان، رشتن آموخت و پوشش و گستردنی بافت. چارپایان را از سبزه و کاه و جو خورش فراهم کرد، ددان رمنده را چون سیه گوش و یوز از کوه و دشت گرد آورده، رام ساخت. مرغان سبک پرواز چون باز و شاهین را بپرورید، ماکیان و خروس را بامدادان به بانگ زدن گماشت. آنچه از برای مردم سودمند بود، همه پدید آورده اوست. به مردم گفت: نیک کردار باشید، خدای را سپاس آورید که ما را به همه ددان چیر ساخت.
او را وزیری بود پاک نهاد و خوب کردار بنام شهرسپ، او مردی بود که روز را با پرهیز کاری و شب را در ستایش سر آوردی. او چنان شاه را از آلایش بپرداخت که از فره بر خوردار گردید، آنچنان که توانست اهریمن را به بند اندر آورد و از او سواری گیرد، برو زین نهد و بگرد گیتی گردد. دیوها ناخشنود از او سر از فرمانش بر تافتند. تهمورث چون این بدید، به رام کردن آنها کمر بست، همه را به زنجیر اندر کشید. دیوها زینهار خواستند و گفتند اگر آنها را نکشد، هنری او را بیاموزند. آنگاه که آزاد شدند، چندین گونه هنر نوشتن به تهمورث بیاموختند، سی گونه خط چون رومی و تازی و پارسی و سغدی و چینی و پهلوی از آنهاست. تهمورث را زندگی سر آمد، کار هایش بیادگار ماند....
توجه کنید سی گونه خط: رومی و تازی و پارسی و سغدی و چینی و پهلوی، این خطوط همه ایرانی است نه از کشور چین و غیره، غیر ممکن بود که فردوسی از زبان و خطوط خارجی نام ببرد، آنهم از کشور چین بعد از ده هزار کیلومتر و چند ده سرزمین دیگر. اینجا وظیفه جوانان باهوش استان های مختلف ایران است، که از این سی گونه خطوط استان های ایران، خط تاریخی استان خود را، از دل تاریخ بیرون بکشند، و بجهان معرفی نماید.
تکرار دفاع از تاریخ
تنها وظیفه تاریخ نگار و تاریخ دان، تکرار پرت و پلا های خارجی و دروغها نیست، وظیفه اصلی دفاع از تاریخ و شرافت ایران است. عده ای تاریخ دان و تاریخ نگار بسیار ساده و کم سواد وطنی، تاریخ و سابقه های عالی کشورشان را مفت به خارجیها دادند، آنها می پنداشتند که بزرگان و اندیشمندان ادب و تاریخ ایران چون خودشان بودند و با سادگی نگاشتند و نوشتند.
چین ایران بمرکزیت کاشان تولید کننده چینی و ابریشم و منسوجات را مفت مفت به کشور چین واگذار کردند، در حکومت گذشته باستان شناسان تقلبی خارجی هر چه چوب و تیر و تخته تاریخی از کارگاه های پارچه و ابریشم و دیبا و حریر و برد و غیره بود، از بین بردند و سوزاندند، تا کسی نداد اینجا مرکز تولید منسوجات و چین واقعی بوده است. طلای ناب بلخ و مس و نقره مصر ایران را به بیگانه دادند، جاده ابریشم استان چین به شوش را به کشور چین و بیگانه فروختند، راه معروف ری را با سادگی جاده ابریشم نامیدند، روم ایران بمرکزیت زنجان فعلی را که مرکز تجارت و صنایع بود، به جای دیگر واگذار کردند، تور علم و دانش را بمرکزیت همدان به ترکستان فرستادند. باروت تولید استان چین را به کشور چین سپردند، و خانات ایران مسلح به باروت استان چین که اروپا را در هم می کوبید مغول مغولستان با باروت کشور چین معرفی کردند. به گنبد سلطانیه کار و هنر استان روم ایران هم رحم نکردند، پول فراوان دادند تا بیگانگان آنرا بیگانه سازی کنند. جوانان باهوش ایران، این وبلاگ را بخوانید و پیگیری نمایید، و با تمام وجود تلاش کنید سرزمین و استان خود را بهتر و بهتر واقعی بشناسانید، و سابقه درخشان تاریخی آنرا به جهان معرفی کنید.
استان چین = استان مرکزی بمرکزیت کاشان، امیدوام جوانان باهوش عزیز از مسئولین بخواهند نام بی معنی استان مرکزی را به استان تاریخی چین برگردانند، اینگونه نام گذاریها تقلبی در حکومت های گذشته برای از بین بردن هویت ملی و ایرانی بوده است. یاد آوری نمایم، در طول تاریخ مرز های این استانها کم و بیش شده، مثلاً استان روم تا رومیه یا مدائن و تراکیه پیش رفته، استان تور نیز تا آذربایجان و شمال عراق، و استان ایران تا... و غیره... امتدا پیدا کرده اند، به مرور هر دوره تاریخی را با نقشه خواهم نوشت.
استان روم = استان زنجان بمرکزیت زنجان، استان تور = استان همدان، استان باختر = استان آذربایجان غربی، بلخ = میاندوآب، استان خاور = استان تهران، بیت المقدس = بابل قدیم در عراق فعلی، اروند رود = شط العرب، دریای چین = دریاچه قم، استان ایران = استان ایلام و شمال خوزستان، استان سیستان = استان کردستان، هند = خوزستان جنوبی، استان یمن = کشور کویت و استان یصره، ادامه درد و باز نویسی می شود.
توجه: تنها وظیفه تاریخ نگار و تاریخ دان، تکرار پرت و پلا های خارجی و دروغها نیست، وظیفه اصلی او دفاع از تاریخ و شرافت ایران است.
کلیک کنید: بخش دوم جغرافیای تاریخی ایران (استان های تاریخی ایران)
عکس جمکران که هنگام بازدید تاریخی و زیارت گرفتم، عکس شماره 4517.
کلیک کنید: تاریخ آرم و نشانه های ایران
کلیک کنید: تاریخ جرگه و شورا در ایران
کلیک کنید: تاریخ دمکراسی مردمی در ایران
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران: حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:
http://ravid.ir و http://arq.ir