راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

کلبه شمس و انتخابات ماهواره ای

   کلبه شمس و تنور نان محلی

      تابستان 1389 به سید اولیا پسر سید یعقوب،  گوسفند گالش معروف محل،  بابت خرید چوب خانه های گلی قدیمی در ییلاق و قشلاق سپردم،  برای ادامه ساخت و گسترش خونه گلی نیاز به چوب های قدیمی از چوب های اصیل جنگل های شمال ایران داشتم.  شاید کسی تصور نکند این چوبها با آدم حرف می زنند،  گویا روح دارند،  البته کلی خاطره و داستان درون سلول های آنها نهفته است،  زیرا سالها چوب خانه های زگالی بودند،  و آدم های باصفا و مهربان،  پاک و خوش نیت گذشته ایران را بخود دیده بودند.  پس از چندی سید اولیا مرا دید و گفت که عمویش یک مقدار چوب سالم و مناسب قدیمی پیدا کرده است.

      از سید اولیا هم بگویم،  همانگونه که در بالا نوشتم پدر او سید یعقوب،  یکی از معروف ترین چوپان های ییلاق و قشلاق بخش مرکزی شهرستان تنکابن است.  وقتی پای صحبت سید یعقوب می نشینیم او گله مند است،  که چرا جوانها نمی آیند دامداری سنتی یاد بگیرند،  او می گویید قرنها که چه عرض کنم،  دارد هزاران سال تجربه دامداری از بین میرود،  دولتی ها و دانشگاهی ها فکر می کنند،  که همین جوری با چند تا کتاب و طویله صنعتی،  می توانند این تجریه هزاران ساله را جایگزین کنند.  او می گوید بزودی که ما دامداران پیر از این روزگار رفتیم،  مملکت دچار بی گوشتی و بی لبنیاتی می شود،  و اونوقت مجبورند هرچه بیشتر شیر و گوشت تقلبی و مصنوعی و سمی از چین وارد کنند،  و متعاقب آن بیماری و کوتاهی عمر است،  که گریبان مردم را خواهد گرفت.  فرزندان او چون سید اولیا که در سلیمان آباد مشغول کار مغازه داری است،  هر کدام کار های دیگری دارند،  که هیچ رابطه ای با تجربه جدوآبادی آنها ندارد.

      بروم سر اصل مطلب،  با  سید اولیا قرار گذاشتم و رفتم تا چوب ها رو ببینم،  وارد منطقه شاقوز کل شدیم،  در آنجا منزل نو سازی دیدم،  که در ییلاق تاریخی تنکابن خودنمایی می کرد،  در کنار آن تپه ای از کاهگل و درختان بریده شده قدیمی بود،  و حکایت از حضور خانه زگالی بزرگی را در گذشته اینجا می داد.  خانه ای که خراب کرده بودند،  بله خانه بزرگی را که دنیایی خاطره در حافظه سلول های چوب های پاک آن نهفته بود،  خراب کرده بودند.  آنجا متعلق به خان منطقه مرحوم آقای پویه بود،  بیوه آن مرحوم انیس خانم ما را به گرمی پذیرفت،  و با شیرینی که خود درست کرده بود،  و گل گاو زبان محلی پذیرایی کرد.  پس از بازدید از چوب ها و صحبت مشخص شد،  که او من را به خوبی می شناسد،  از قرار روزگار خواهر زن عموی من بود.  همان عموعلی که سالها از باغ چای خانوادگی مان در چلاسر و جل مراقبت می کرد،  مرحوم مرد دوست داشتنی بود،  علاقه زیادی به باغ چلاسر داشت،  و مردم را با گپ های خوبش خوشحال و مشغول می کرد.  عجب اتفاق جالبی!  اندیشه ای تمام وجودم را گرفت که چه عالی است،  اینجا هر کجا می روم،  همه یا فامیل هستند یا آشنا،  پس چرا مرا برای تحصیل انگلستان فرستادند!،  که همه غریبه اند،  حتی با خودشان.  خلاصه قرار گذاشتیم تا پس از اینکه اوستا محمد یا آخرین استادکار خانه های زگالی،  و هم درد سید یعقوب،  چوب ها را تأیید کرد،  آنها را بخرم و ببریم برای خونه گلی در چلاسر.

      به عنوان یادگاری انیس خانم،  چند عدد دوک نخ ریسی که با پشم و پنبه نخ درست می کردند،  و یک آودنگ جالب،  که قدیمها برای خرمن برنج استفاده می کردند،  به من هدیه داد.  می خواهم پس از جمع آوری چنین اشیاء قدیمی که دال بر فن آوری پیشرفته ایرانیان در قدیم بود،  موزه کوچکی در محوطه خانه گلی به پا سازم،  و کلی از خاطرات گذشته و سلامت زندگی مردم زحمتکش شمال،  که برای خرمن و خشک کردن،  و تمام امور زندگی و کار داشتند،  همه آگاه شوند.  البته می دانم اول از همه انوش راوید،  آنها را در وبلاگش لیست خواهد کرد،  او بارها گفته و نوشته که هر روستایی در ایران می بایست،  یک موزه محلی داشته باشد.

      یکبار دیگر به بیراهه از مطلب بزنم،  چون از برنج و خرمن آن گفتم،  چند هفته بعد از دریافت یادگاری از انیس خانم،  آقای کاوه صاحب تنها کارخانه برنجکوبی سلیمان آباد گله کرد،  که امسال کارخانه او فقط چند روز   باز بود.  بزودی برنج مرغوب و منحصر به فرد شمال ایران،  که آقای فیدل کاسترو معروف کوبا از طرفداران و عاشقان عطر و طعم آن است،  به تاریخ خواهد پیوست،  و جای خود را به برنج های ژنتیکی و شیمیایی پاکستان و تایلند و اوراگوئه و... خواهد داد.  اینهم دارد به سرنوشت بقیه غذا های طبیعی مردم دچار می شود،  با کمی حوصله و دقت نظر دانشگاهیها و دولتیها باید بیایند،  از سید یعقوب برنامه کار و آموزشی غذایی بگیرند.  او تجربه خودش را رایگان در اختیار می گذارد،  نه مانند دانشگاه ها که کلی پول می گیرند،  و بی تجربه تحویل می دهند.

      بر گردم به اصل ماجرا؛  چوب هایی که خریدم،  اکثر از درختان شاقوز یا شبخوس بود،  و بی ربط نیست که اسم محل را از آن گرفته بودند.  ولی امروزه جنگ های شمال شده قتلگاه و قبرستان درختان،  هر طرف که نگاه می کنیم،  یا برده اند یا دارند بی حساب و کتاب می برند.  بی انصافها رحمی ندارند،  حتی نمی توانند اندیشه و آینده نگری کنند، که با قطع و نابودی این درختان چند صدهزار ساله در مدت کوتاه نیم قرن،  آب و هوا را تغییر خواهند داد،  و متعاقب آن وضع وخیم تر کشاورزی و غذا و بدبختی خواهد بود.  نابودی جنگلها حتی غیر از تأثیر مخرب آب و هوایی،  بد سازگاری میکروبی و بیولوژیکی هم بدنبال دارد،  که آن خود داستان مفصلی است.  وقتی به ارتفاعات می رویم دیگر یخچال های طبیعی را نمی بینیم،  همه با نابودی جنگلها و تولید دوده آب شده و رفته اند،  که باعث گرمایش منطقه و کم بارانی شده است.  دایی خسرو که از او در پست قبلی نوشتم،  در آخرین کوه نوردی هایش با من،  می گفت:  جوان که بود تابستانها تا نیمه ارتفاعات البرز یخچال ها بودند،  و لذتی داشت که نمونه نداشت.

*

   عکس خانم ساجدی در سیاهگل چال کنار تنور نان حدود 1340 ،  عکس شماره 580 .

      یادم می آد خانم ساجدی که لذیذترین پنیر ها را از شیر گاو های شوهرش با آب ماست درست می کند،  روزی برایم تعریف کرد زمانی که جوان بود،  و تازه با شوهرش به سیاهگل چال همین سه کیلومتری خونه گلی آمده بودند،  برای چای چینی که آنزمان فقط با دست انجام می گرفت،  صبح زود پیاده به باغ ما می آمد،  و هنگام غروب زمانی که گل درختان شاقوز یا شبخوس بسته می شدند،  به خانه باز می گشت،  و شب تا سحر از صدای پلنگ ها هراسان می خوابید،  پلنگ هایی که دیگر نیستند.  آنزمان یعنی حدود پنجاه سال پیش در سیاهگل چال،  فقط دو خانوار زندگی می کردند.  همین خانم ساجدی با آن لبخند دلنشین،  و مهربانی کم نظیرش در آن دوران یک زنبیل 60 کیلویی برگ سبز چای را،  5 کیلومتر تا کارخانه چای چلاسر روی دوشش حمل می کرد،  و به عنوان سند برگه ای را که مأمور کارخانه مهر زده هنوز دارد!  شیر زنی که هم اینک در چهارشنبه بازار دیدنی سلیمان آباد،  طبیعی ترین و مرغوبترین ماست و پنیر را می فروشد،  که در خانه گلی نیز سرو می شود،  اینهم از آخرین بانوان تاریخ کشاورزی و دامداری ایرانه.

      بالاخره برم سر اصل مطلب،  و بلاخره اوستا محمد آمد،  و یک بولدوزر به نام احمد آورد،  که کارگرش بود،  و ساخت و ساز کلبه شمس در چند متری خونه گلی را شروع کرد،  که عکس های آن را در سایت کاسپین ترک انداخته ام.  اوستا نقدعلی که ده سال پیش در ساخت خونه گلی به وی کمک کرده بود،  او هم دو روزی آمد.  اوستایی دیگر که بسیار از این دو مسن تر بود،  و شعبان نام داشت را آوردیم،  تا سقف لت کلبه را بچیند،  یعنی تکه تخته هایی که با تبر دستی از چوب های جنگلی برش داده اند،  و از همان چوب های خونه زگالی است که نوشتم.  او کاری را که در سی سال گذشته انجام نداده بود،  با خشنودی کار کرد،  انگار که دارد تولد جدیدی را در تاریخ سازمان می دهد،  و متعجب از اینکه امروزه هنوز کسی هست که این سنت گذشتگان را نگهداری کند.

      چند استاد مسن و قدیمی کار،  دور هم خوشحال بودند،  سپس تنور کلبه را هم استاد محبی بزرگ سفالگر که تعریف او زبانزد است،  و در سفالگران زیبا از آنها نوشته شده است،   با پشم بز سفارشی برای خونه گلی درست کرد.  او به همراه استا محمد،  تنور گلی را جاسازی کردند،  و رفتیم تا خوشمزه ترین و طبیعی ترین نانها را با شیر و ماست محلی در این تنور هیزمی بپزیم.  به امید روزی که شمس از اروپا برگردد،  و از این نانها بخورد،  و با هم نان بپزیم،  همانطور که در کاراکاس و سالدز کاتالونیا می پختیم،  و با تبادل اندیشه بلکه بتوانیم گام های نوین،  در طرح ملی بازگشت به اصل برداریم.  با سپاس از انوش راوید بابت ویرایش.

   مطلب فوق از وبلاگ خونه گلی آقای فرزین ملکی است.

   انتخابات آمریکا و عروسی سلطنتی انگلستان

      از ابتدای قرن 21 تلویزیون های ماهواره ای و گسترش اینترنت،  دست اول ابزار های تهاجم فرهنگی و جنگ نرم در جهان را در دست گرفتند،  و تعدادی کشور بیشترین استفاده از این را امکانات می کنند.  بالا ترین صدمه و آسیب های مختلف اجتماعی و سیاسی را کشور هایی می بینند،  که اینترنت و تلویزیون ماهواره ای را محدود کرده اند.  از ابتدای این قرن جهان وارد جنگ بزرگی شده،  نبردی که حرف اول آن را تکنولوژی می زند،  نه مانند تاریخ های گذشته نفرات و یا محدود کردن ذهنها.  خود بخود به کشور هایی که از این دو تکنولوژی بهترین و بیشترین استفاده را می کنند،  پیشرفته،  و کشور هایی که کمترین استفاده را می کنند،  عقب مانده می گویند.  کاری ندارند که شاخص اصلی عقب ماندگی و پیشرفت،  می تواند در فرهنگ و تمدن و ادب ملتها باشد،  فعلاً آنها بیشترین ارتباطات و اطلاعات را در دست دارند،  و حرف آنها گسترش یافته و جهانی شده است.

      در ادامه این نبرد نو پدید موضوعات جدیدی پیدا شده،  که تا کنون تاریخ بخود ندیده است،  مانند رقابت انتخاباتی آمریکا،  که عده ای را می آورند،  و چند ماه با هم چک و چونه می زنند،  و از گردونه ای که از یک تا ده همگی توپها یکی است،  و فقط شماره آنها فرق دارد یکی بیرون می آید.  در موارد مشابه کاری کشور های دیگر که نا خواسته انجام گردیده،  شورش و انقلاب شده،  و یا به برملا شدن افتضاح کاریها انجامیده است،  مانند همین چند سال گذشته در قاره کهن.  انتخابات هر کشور متفاوت است،  و اینکه چگونه باید مراحل رشد و تکامل را طی کند،  نیازمند تدابیر و تحلیل هایی است،  که در این قبیل کشورها اندیشه نشده است.  چون در واقع کسی برای این گونه تحلیل ها وجود ندارد،  چرا وجود ندارد؟  بر می گرد به ترفند های استعمار و امپریالیسم،  که نگذاشته اند روشنفکران واقعی رشد کنند و شکوفا شوند،  ولی وجود دارند،   قبلاً در این باره نوشته ام.

      یا مانند مراسم ازدواج سلطنتی انگلستان،  که آنرا با شور و هیجان،  با موزیک و نوای مناسب،  و بهترین کارگردانی در تلویزیونها نشان دادند،  و کلی تعریف و تمجید از این و آن رسم و آدم های مربوطه کردند.  دستور دادند که همه بانوان کلاه بگذارند،  آقایان لباس رسمی بپوشند،  اشراف و اعیان بیاییند و پذیرایی شوند،  و مردم گرفتار بحران اقتصادی تماشاچی در خیابانها،  که با تبلیغات وسیع جمع شده اند،  حتی یک ساندیس هم مهمان نشدند.  آنها می خواهند به کسان دیگر،  در کشور های دیگر یاد دهند،  که اشراف شوید تا بحساب آیید،  و اگر شانس تان زد و رئیس دولت و رئیس جمهور در یک کشور کوچک شدید،  بلافاصله خود را از مردم جدا کنید.  در این مراسم می گویند،  مردم یا باید اشراف و مهم باشند،  یا فقط در خیابان به لباسها و مراسم فاخر ما افتخار کنند.  کم نیستند آدم های عقده ای که گاه بجایی می رسند،  آنها با دیدن این مراسم عقده اشان می ترکد،  و می خواهند آنچه را که از تلویزیون ماهواره بخوردشان داده اند،  یه جوری تکرار کنند.  همچنین با دید دیگری دارند می گویند جهانی شدن آمده است،  و انگلستان دارد قدرت تاریخی خود را باز می یابد،  و قرار است رئیس دنیا شود.

      البته این مراسم ازدواج و آن انتخابات را تنها نباید،  با دید شک و بد نگاه و تفسیر کرد،  هر کدام در ادامه مراحل تاریخ اجتماعی بشر است،  اینکه چگونه باید تأثیر هر کدام را در هر کشور خوب،  و قابل بهره برداری مفید نمود،  بستگی به توانایی تحلیل گران هر کشور دارد.  در ایران و قاره کهن روشنفکر و تحلیل گر اجتماعی و تاریخ اجتماعی کم نیستند،  فقط آنها باید پا و ذهن خود را جلو تر بکشند،  و از قرن های گذشته خارج شده،  و به قرن جدید بیایند.  بدین منظور مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید می تواند مفید باشد،  هر چند که توانایی انتشار و گسترش اندیشه های ما،  مانند وسایل پیشرفته ارتباطی گروهی امپریالیسم نو نیست،  اما در هر صورت مردم و جوانان باهوش را داریم،  که در واقع قدرت بیشتری است.  در این زمینه نباید از اینترنت و ماهواره ترسید و آنرا منع و فیلتر،  یا حذف و غیره نمود،  بلکه باید با قدرت وارد آن شد،  و دیدگاه های خود را گسترش داد.

     اختلافها در کشورها

      از بدو پیدایش بشر همیشه رشد و تکامل جوامع وجود داشته،  و در گذر های تاریخ اجتماعی و مراحل ساختار های تاریخ اجتماعی،  موضوعات و مسائل رشد و تکامل،  باعث اختلافها و جنگ می شده،  تا تمدن جدید شکل بگیرد.  بنا به فرمولها و فاکتور تاریخ و فرهنگ یادگیری،  زمان و مراحل گذر های تاریخ اجتماعی کوتاه تر شده،  بقدری که در قرن 21 این زمان به چند سال رسیده است.  بطور کلی درک آن برای مردم عادی و عالمانی که دانش نوین اجتماعی ندارند،  غیرممکن یا حداقل گردیده،  منجمله ماجرا های این روزها در خاور میانه و شمال آفریقا،  یا به گفته انوش راوید قاره کهن.   دیده می شود مردم اعتصاب و شورش می کنند،  تا جایی که به انقلاب مردمی نزدیک می شوند،  یا در جا هایی بین رئیس جمهور و نخست وزیر،  یا مجلس و حکومت و غیره،  اختلاف پدید می آید.  گاهی مردم و روشنفکران،  تحلیل گران و سیاسیون،  می پندارند این اختلافات سطحی و عادی است،  ولی با نگرشها و تحلیل های متفاوت،  می توان گفت که این اختلافات بنیادی و عمیق است،  و خبر از گذری در تاریخ اجتماعی منطقه و قاره دارد.  حتی با همین نوع بررسی،  براحتی دیده می شود کسانی که در رأس کشورها هستند،  بیک دیگر اهانت کرده،  پوشال و غیره می گویند،  در واقع آنها در یک راستای رشد و تکامل اجتماعی و اقتصادی هستند.  چون سران جریان های سیاسی و یا مشاوران آنها دانش و تحلیل از تاریخ اجتماعی و اقتصادی ندارند یا کم دارند،  نمی توانند بفهمند که در یک راستا هستند،  ولی با تاکتیک های مختلف،  در جهت یک استراتژی حرکت می کنند،  و با اشتباه دید، همدیگر را هدف قرار داده اند.

      قبلاً درباره تاریخ سرمایه داری نوشته ام،  و از تکرار خود داری می کنم،  اوایل قرن 21 جهان دارد مرحله اول گذر تاریخی،  از سرمایه داری فراملی به سرمایه داری بی هویت را طی می کند.  بطور کلی سرمایه داری سنتی و ملی در نیمه دوم قرن 20 طی شده،  و به پایان رسیده است،  اما هنوز اثرات آن در بعضی از کشور های قدیمی،  بویژه در قاره کهن باقی است.  در ادامه رشد و تکامل،  همیشه طرح جدید و نو آور پیشتاز است، که بالا می آید،  نه آنچه که تاریخش گذشته است.  امروز در نبرد سرمایه داری فراملی،  که تأمین کننده جان امپریالیسم قرن 20 بوده،  با،  سرمایه داری بی هویت،  که تأمین کننده انرژی امپریالیسم نو می باشد،  از ابتدای قرن تاکنون نشان داده،  که امپریالیسم نو و سرمایه داری بی هویت برنده است،  و دارد مرحله اول گذر تاریخی اجتماعی و اقتصادی را بخوبی طی می کند.  برای بهتر دانستن از نوع امپریالیسم به مقاله استعمار و امپریالیسم بروید.

      بدلایل تکنولوژیکی و نیز همان فاکتور تاریخ و فرهنگ یادگیری،  این مرحله مربوط به یک کشور و یک قاره نیست،  تمام جهان در آن وارد شده اند،  و جهان بدو بخش تقسیم شده،  یکی روز به روز ضعیف شوند قبلی،  و یکی روز بروز قوی شونده بعدی،  و این نبرد در تمام جهان پراکنده است.  همانطور که گفتم تأثیر آن در کشور های پائین دست و در حال رشد،  مانند قاره کهن و آفریقا نمود بیشتری دارد،   و این نمود بشکل اختلافات در دل حکومتها و یا دولتها و مردم در کشورها،  نیز ظاهر میشود،  که گاهی با دخالت برنامه ای امپریالیسم،  تغییراتی در آن نوشته می گردد.  یاد آوری نمایم،  که هنوز سرمایه داری سنتی  در بسیاری از کشورها،  قدرت و پایگاهی داد،  که توسط بخش هایی از استعمار و امپریالیسم سابق پشتیبانی و حمایت می شوند.  بنابر این نباید هر اتفاق و ماجرا را با تحلیل های قرن های گذشته نگاه و بررسی کرد،  بلکه باید جوانان با هوش ایرانی،  پا و ذهن را جلو کشید،  و از دریچه قرن 21 آنها را زیر نظر داشته باشند.

      طبق گفته IMF اقتصاد برون گرای بی هویت چین،  در سال 2015 از اقتصاد سرمایه داری فراملی و کمتر سنتی آمریکا جلو می زند،  و این تاریخ پایان مرحله عبور از آخرین گذر تمدنی حاضر و ورود به تمدن کنترل انرژی و سرمایه داری بی هویت است،  که فقط و فقط، پول و پول می طلبد و می خواهد،  به هر قیمتی،  و با برنامه ها و شگرد های جدید.  بدلیل انفجار اطلاعاتی و ارتباطی این گذر تاریخی خیلی بیشتر از گذر های تاریخی قبلی تغییرات ناپیوسته و برنامه جدید و ترفند دارد،  که نیازمند تحلیل و بررسی های نوین است،  به این منظور مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

   تعدادی پرسش و پاسخ

      تعدادی از پرسشها و نظرات نوشته شده،  در پست های مختلف هفته گذشته وبلاگ و پاسخ به آنها:

   پرسش:  یک سوال داشتم برای اتحاد دوباره سرزمینهای فلات ایران اکنون چه می شود کرد؟،  آیا ایران بزرگ را میتوانیم دوباره احیا کنیم؟
   پاسخ:  البته می توان وسعت جغرافیای تاریخی را دوباره برقرار کرد،  ولی نه با زور و جنگ،  بلکه ابتدا با آگاهی رساندن،  سپس ایجاد اتحادیه های مختلف منطقه ای،  همراه کمک های علمی و تکنیکی و مالی،  و برداشتن موانع مسافرتی،  و غیره.  باید توجه داشت در این راه مشکلات بزرگی توسط استعمار و امپریالیسم ایجاد شده است،  که با دقت و هوش جوانان منطقه و قاره کهن،  قابل گذر هستند،  هر چند حوصله و زمان می خواهد.  ابتدا می بایست محیط دمکرات را ایجاد نمود،  و از دمکراسی و فدرالیسم بدرستی دانست،  و به تمام مردم منطقه و ایمان و عقیده های متفاوت احترام گذاشت.

      بهتر است جوانان با هوش آینده نگر،  با ایجاد وب هایی در زمینه اتحادیه های منطقه و قاره،  افکار عمومی را برای این  کار آماده سازند،  پیمان های موجود کم و با عمل کرد ضعیف می باشند.  نباید خواست که همه مثل ما فکر کنند،  بلکه باید زمینه اتحاد اندیشه های مختلف منطقه را فراهم ساخت،  و با هوشیاری از تنوع سود برد،  نه اینکه همه را رو در رو قرار داد.  ضمن در نظر گرفتن قوانین بین المللی،  می بایست با حوصله و دور از احساسات الکی،  سبک کار نوین ساخت.  دشمنی و جنگ دیوانگی و خواسته امپریالیسم نو است،  ولی شناخت خوب گذر های تمدنی و داشتن آینده بینی دقیق مهم می باشد.  کلاً موضوعی در تاریخ و تاریخ اجتماعی و زمان بر است،  در این راه مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی است.

   پرسش:  آیا کتاب استر و ماجرای پوریم واقیعیت دارد؟

   پاسخ:  این کتاب و داستان پوریم مربوط به یک دین خاص می باشد،  و من از اظهار نظر درباره موضوعات دینی معذورم،  اما آنچه که از تاریخ و باستان شناسی می دانم می نویسم.  در کنار دریای مرده یا همان بحرالمیت،  در جوار خرابه های قمران،  دیواره های کوهستانی قرار دارد،  و در میانه آن غار صعب العبوری واقع است.  در سال 1947 یک عرب شبان وارد این غارها شد،  و انبوهی از طومار های قدیمی را کشف کرد.  خبر به امریکایی ها و یهودیان مستقر در فلسطین رسید.  بخشی از طومارها به تصرف یهودیان در آمد،  و بخش دیگر به وسیله امریکاییان به نیویورک انتقال یافت.  کمی بعد این بخش نیز بوسیله یهودیان،  به مبلغ دویست و پنجاه هزار دلار خریداری،  و به محل مخصوص در بیت المقدس برده شد.

      بررسی های تاریخی و تحقیقی اهمیت فوق العاده این کشف را فاش ساخت،  و آشکار نمود که طومار های دریای مرده،  نامی که اسناد فوق به آن شهرت یافته اند،  بقایای کتابخانه مخفی اسنی ها است.  این حادثه یکی از مهمترین اکتشاف باستان شناسی است،  طومار های دریای مرده شامل کتب فراوان به زبان های عبری، آرامی، یونانی، لاتین، نبطی و عربی می باشند.  در این مجموعه متن کامل عهد عتیق بجز کتاب استر نیز بدست آمده،  که قدمت آنها به یک سده پیش از میلاد مسیح میرسد.  این مجموعه ثابت میکند که در آن زمان روایت های متعددی از تورات وجود داشته است،  و دانشمندان عهد عتیق امروزی صحت و درستی آنها را تأیید کردند.  پیش از این کشف،  کهن ترین نسخه های عهد عتیق مربوط به سده های نهم و دهم میلاد می باشد.

      کتاب عهد عتیق شامل کتب مقدسی است،  که توسط پیامبران قبل از مسیح نوشته شده،  و با توجه به نسخه‌ های بسیار قدیمی که در منطقه دریای مرده پیدا شده است،  معلوم می‌شود که نسخه ‌هائی که فعلاً متداول بوده،  از نظر صحت متن و مطابقت با نسخه ‌های اصلی کاملاً معتبر و قابل اعتماد می ‌باشد.  در میان این طومار های و نسخه های بسیار قدیمی دریای مرده،  قسمت ‌هائی از تمام کتاب های عهد عتیق باستثنای کتاب استر وجود دارد،  و حتی بعضی از کتابها کامل می ‌باشند.  با استفاده از دانش باستان شناسی،  تاریخ این طومارها قرن اول و دوم قبل از میلاد تعیین شده است.  با این کشف متوجه شدند که کتاب استر که در آن به ماجرای پوریم اشاره شده است،  هیچگونه سندیت تاریخی ندارد و کاملاً مورد ظن و تردید است.

   پرسش:  آیا بعد از نفوذ فرهنگ عرب به ایران برای تحقیر پارسیان و زبان پارسی اومدن صدای واق واق سگ رو گفتن پارس؟

   پاسخ:  بنا به فاکتور تاریخ و فرهنگ یادگیری،  در گذشته نفوذ فرهنگ چندین قرن زمان می برد،  پارس بمعنی پارسا و پرهیزگار است،  و سرزمین پارس محل پارسایی و کوه رحمت و تخت جمشید بود.  در دروغ های تاریخی که بیشتر توسط استعمار تحریف و نوشته شده است،  همیشه سعی می کردند میان ملت های قاره کهن اختلاف بیاندازند،  تا بهتر به مردمان حکومت و ظلم کنند.  مانند اینکه،  عجم بمعنی فرزند یا زاده جم را گنگ و لال نوشته اند،  و سادگان براحتی اغفتال این ترفند ها شده،  و دنبال رو چهره ها و کارگزاران استعمار می شوند.

   نظر:  توی مقاله "دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران" خوندم که مکیاول سیاستمدار معروف ایتالیایی تو کتاب هنر جنگ گفته "اگر بخواهی ملتی را به بردگی بکشی، فرهنگ او یعنی هویت او را درهم بشکن..." . حالا چه معنی میده اینجور استنباط بشه اعراب این کار رو واسه تحقیر ایرانیا کردن؟؟ اعراب اومدن زبان رسمی ایران رو به عربی تغییر دادن، در ضمن اونا که حرف پ ندارن که این رو گفته باشن. بنظر من این نتیجه گیری که اعراب صدای واق واق سگ رو گفتن پارس غلطه، نظر استادانه شما چیه؟ و اینکه ود واژه پارس معنی و ریشه اش چیه؟؟

   پاسخ:  زبان پارسی آریایی در کنار زبان قبطی سامی،  در جغرافیای نیل تا فرات،  با هم آمیزی تاریخی زمان بر،  ترکیب شده و دو زبان عربی عربستان و فارسی ایراق (ایران غربی) ایجاد شد.  در این باره اندکی در تاریخ ورود زبان عربی به ایران نوشته ام،  سپس زبان فارسی ایراقی از زمان شاهنشاهی ساسانیان به ایران شرقی رفت و زبان دری از آن برآمد.  با پیدایش اسلام زبان عربی عربستانی به زبان بربری و قبطی و غیره در آفریقا پیروز شد،  و زبان فارسی نیز در هندوستان و کشمیر و کاشغر جای خوبی باز نمود.  باید مطالب و گفته های استعمار و امپریالیسم را دور ریخت،  و جوانان باهوش ایرانی در تخصص خود بنگارش تاریخ نوین علمی بپردازند،  بزودی در این باره مشروح می نویسم.

   پرسش:  نظرتون در مورد فیلم ملک سلیمان و مختارنامه چیه !!!  آیا این دو فیلم میتونند دروازه ای به سوی سینمای تاریخی بهتر برای ایران باشند !!!!  البته توی مختارنامه دروغ به وفور پیدا می شه!!

   پاسخ:  فیلم های فوق را ندیده و نمی خواهم ببینم،  زیرا تاریخ و مکان تاریخی نیستند،  اشخاص تاریخ دان و دینی گرا می بایست بر اساس دانش گرفته شده از وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران درباره آن نظر بنویسند،  و یا مشروح در وبلاگ های خودشان نقد و تحلیل کنند.

*

   عکس تاریخی بخشی از بازار اصفهان حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 590 .

   کلیک کنید:  گوگل و خلیج فارس

   کلیک کنید:  ماجرا های خواندنی تاریخی

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار و تجهیزات جنگ در ایران

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid ///   

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،    http://ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد