تاریخ استعمار در آفریقا
تاریخ استعمار و امپریالیسم در آفریقا خیلی وسیع است، ولی کوتاهی را در این مقاله می نویسم، تا عزیزان بتوانند مسائل و انقلابات جدید در شمال این قاره را بهتر تحلیل کنند، در صورت تقاضا و پرسش مشروح تر می نویسم. باید توجه داشت مهمترین موضوع و مسئله در تاریخ و تاریخ اجتماعی، دست اندازی های استعماری است، همین استعمار گران با نفوذ در آموزش و پروش و دانشگاه ها، نگذاشته اند جوانان از آنها چیزی بدانند، تا باز هم بتوانند به ترفند ها و اغفال ها، نفوذ دخالت های خود ادامه دهند. افشا کار های استعماری یکی از مهمترین وظایف وبلاگ انوش راوید می باشد، زیرا آنها برای پیشبرد مقاصد خودشان، در تاریخ خیلی دروغ گفته و نوشته اند.
مستعمره ها و سیاست استعماری، مدتها پیش از ظهور امپریالیسم وجود داشتند، ولی بین سیاست استعماری قرن های گذشته، و سیاست استعماری دوره انحصار سرمایه داری تفاوت آشکار وجود دارد. توسعه طلبی استعماری در نیمه دوم قرن 19 بسرعت تشدید شد، و بخصوص در اوایل قرن 20 شکل حاد پیدا کرد. علت مستقیم این بود، که سرمایه داری پیش از انحصار به امپریالیسم، یعنی سرمایه داری انحصاری تبدیل شده بود. تسلط انحصاری در اقتصاد کشور های سرمایه داری، منجر به نبرد درنده خویی برای بدست آوردن بازار های استعماری و منابع مواد خام شد. یکی از نویسندگان ضمن تجزیه و تحلیل سیاست استعماری در این دوره می نویسد:
هر چه سرمایه داری بیشتر توسعه یابد، به همان اندازه کمبود مواد خام را بیشتر احساس می کند، هر قدر رقابت و جستجو برای مواد خام در سراسر دنیا شدیدتر باشد، به همان اندازه مبارزه بی امان برای به دست آوردن مستعمرات بیشتر است.
امپریالیسم به انگیزه های قدیمی دوران پیش از انحصار، نه تنها مبارزه برای بقا بلکه همچنین مبارزه برای منابع مواد خام، صدور سرمایه برای کسب سود، مناطق نفوذ و همچنین اراضی را افزود. امپریالیسم نه تنها به منابع شناخته شده، بلکه به همه منابع احتمالی و فرضی نیز اهمیت می داد، پیشرفت علمی و فنی وسایل تولید، استفاده از مواد خام و ثروت معدنی را، که پیش از این بهره برداری از آن ممکن نبود فراهم کرد. یکی از اقتصاد دانان بزرگ می نویسد:
بطور کلی سرمایه مالی با در نظر گرفتن منابع بالقوه مواد خام، و ترس از اینکه در مبارزه وحشیانه برای تصرف آخرین بقایای سرزمین های مستقل، یا تجدید تقسیم کشور هایی که پیش از این تقسیم شده اند، عقب بماند تلاش می کند، تا بیشترین مقدار ممکن همه انواع اراضی را در همه جا و به هر وسیله به دست آورد.
خود جریان انتقال از سرمایه داری پیش از انحصار، به سرمایه داری انحصاری امپریالیسم، کاملاً با افزایش مبارزه بین دولت های بزرگ سرمایه داری، برای تقسیم اراضی جهان مربوط است. تا سال 1876 م، فقط ده درصد افریقا به دولت های اروپایی تعلق داشت، و نفوذ در داخل این قاره هنوز جنبه عمومی پیدا نکرده بود. دولت های بزرگ استعماری به سال 1870 م، شروع به تقسیم جهان کردند، و در آغاز قرن 20 آن را به پایان رساندند. مساحت و جمعیتی که در دوره 1900 ــ 1884 استعمار گران در اختیار داشتند:
بریتانیا = نزدیک به ده میلیون کیلومتر مربع زمین، با حدود 60 میلیون نفر باشنده آن زمان،
فرانسه = نزدیک به ده میلیون کیلومتر مربع زمین، با حدود 40 میلیون نفر باشنده آن زمان،
آلمان = نزدیک به دو نیم میلیون کیلومتر مربع زمین، با حدود 15 میلیون نفر باشنده آن زمان،
بلژیک = نزدیک به دو نیم میلیون کیلومتر مربع زمین، با حدود 30 میلیون نفر باشنده آن زمان،
پرتقال = نزدیک به دو میلیون کیلومتر مربع زمین، با حدود 9 میلیون نفر باشنده آن زمان،
*
عکس شماره 4058 ، عمر مختار مبارز لیبیایی در اسارت استعمارگران، احتمال فیلم سینمایی او را همگان دیده اید، که نقش عمر مختار را آنتونی کوئین بازی می کرد.
در اواخر قرن نوزدهم توسعه نفوذ استعماری بخصوص در آفریقا شروع شد، مبارزه برای تقسیم آفریقا یکی از اصول اساسی سیاست خارجی دول اروپای غربی گردید. توازن قدرت و امکانات کشور های امپریالیستی رقیب، در نتایج این تقسیم اثر گذاشت، در ادامه نفوذ و تقسیم جهان افریقا هم در امان نماند، و یکی از مهمترین بخش های استعماری بشمار رفت. استعمار گران بمنظور تقسیم افریقا، نیازمند شناسایی و دانستن از جغرافیای این قاره بودند، تاکنون بیشتر سواحل شمالی و بخش های از سواحل نقاط دیگر شناسایی شده بود. از قرن 19 کاوش های آفریقا شروع شد، در آن موقع هنوز نقشه جغرافیایی مناطق داخلی آفریقا وجود نداشت، یا ناقص بود. هیچکس از سرچشمه های رودخانه های بزرگ، نقشه دریاچه ها و شکل رشته کوه ها نمی دانست، ابتدا کار اکتشاف و کاوش از سودان غربی شروع شد. بیشترین هیئت های اکتشافی اوایل قرن 19 به آنجا فرستاده شدند، پس از آن حوضه های رودخانه های نیجر، کنگو، نیل، زبامبزی، مورد کاوش قرار گرفتند. منطقه بین نیجر و دریاچه چاد به وسیله هاینریش بارت آلمانی پژوهش شد، او در نیمه قرن 19 م، مسافتی را بطول 12 هزار مایل، در سفر خود به نقاط مختلف سودان غربی طی کرد. در نیمه دوم قرن 19 و ابتدای 20 هیئت های اکتشافی زیادی، از طرف کشور های مختلف استعماری به قاره آفریقا فرستاده شدند.
فعالیت مبلغان مسیحی، و توسعه تجارت کالا های ساخته شده بر اساس مبادله نابرابر و نا عادلانه، اشکال دیگر نفوذ خارجی پیش از تقسیم افریقا بود. عاج و برده بیگانگان را به خود جلب کرد، شکار برده در آفریقا حتی پس از 1815 م، که برده فروشی غیر قانونی شد ادامه داشت. این داد و ستد بوسیله تجار عرب و خارجی انجام می شد، با ورود سودا گران آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و پرتقالی در اواسط قرن 19 م، بدترین دوره تجارت عاج و برده آغاز گردید. در نیمه اول قرن 19 م، چند میلیون از مردم آفریقا را اسیر کرده، بعنوان برده به آمریکا صادر کردند. حدود دو سوم این افراد در بین راه تلف می شدند، احتمالاً بسیاری از عزیزان فیلم های سینمایی در این باره را دیده اند. هزاران فیل بخاطر عاج از بین رفتند، کارگران و باربرانی که برای استعمار گران کار می کردند، اکثراً هنگام کار کشته می شدند. سفید پوستان استعمار گر هیچ رحم و انسانیت نسبت به سیاهان نداشتند، تجارت عاج کاوشگران فراوانی را به آفریقای مرکزی کشاند، آنها در آنجا راه های عاج را دنبال می کردند، و بی رحمانه به کشتار جمعی گله های فیل می پرداختند.
*
عکس شماره 4059 آ ، مردم آفریقا در زمان استعمار گران.
وقتی تقسیم آفریقا شروع شد، توده مردم قاره خود را در مقابل متخاصمان ناتوان یافتند، در آن سالها مردمان آفریقا نمی توانستند به نحو موثری در برابر استعمار گران مقاومت کنند، زیرا آنها در دوره قبیله های اولیه در ساختار تاریخی اجتماع بسر می بردند، و چند دوره تاریخی از دشمنان خود که در دوره بورژوازی در حال رشد قرار داشتند، عقب تر بودند. همچنین استعمار گران با انواع شگرد ها تفرقه و جنگ میان قبایل ایجاد می کردند، استعمار بسرعت از تحمل و بردباری بعضی از ملتها سود برد، و کشمکش های خانمان براندازی بین آنها برپا کرده. هر مقاومتی به سرعت و دد منشانه در هم شکسته می شد، هیچگاه جبهه واحدی از آفریقاییها وجود نداشت، زیرا رشد و تکامل در تاریخ اجتماعی آنها توسط همین دشمنان گرفته شده بود. در دوره جدید بردگی منسوخ شد، ولی نوید ثروت های بی حساب وجود داشت، منجمله ثروت معدنی و نیروی کار ارزان، و امکان تبدیل آفریقا به بازار فروش کالا های ساخته شده. از قرن 20 دولت های امپریالیستی، آفریقا را بخشی از سیاست بزرگ خود تلقی می کردند، ولی در قرن 21 با پیدایش حکومت جهانی چایمریکا و نو امپریالیسم وضع تحلیل دیگری دارد.
استعمار در مصر
نیمه دوم قرن 19 م، بریتانیا قلمرو نفوذ استعماری خود در آفریقا را گسترش داد، دولت بریتانیا می خواست زنجیر بهم پیوسته ای از مستعمره ها از مصر تا افریقای جنوبی به وجود آورد. در این نقشه مصر جای برجسته ای داشت، با گشودن آبراه سوئز کوتاهترین راه ورود به شرق از دریای احمر، این آبراه و تمامی شمال شرقی افریقا، اهمیت استراتژیکی بزرگی برای بریتانیا پیدا کرد. اما یورش استعمار گران به مصر و شمال آفریقا، با مقاومت جدی مردم روبرو شد، و بریتانیا پس از یک پیکار سخت و طولانی، توانست این مقاومت را سرکوب، و پایه های امپراتوری استعماری خود را بنا کند. از اوایل قرن 16 م، ارتش ترکان عثمانی مصر را تسخیر کرد، و سلسله مملوکیان مصر را بر انداخت. فرمان روایان جدید نظام ملک داری و ساختاری تاریخ اجتماعی زمان مملوکیان را حفظ کردند، و حتی عده ای از سپاهیان مملوک را به مقام بیکی ارتقا دادند، و منصب های مهمی بدانها سپردند. این مملوکان چون گذشته قشر ممتاز طبقه فئودال و قبیله ای را تشکیل می دادند، اغلب مالکیت و عنوان بیک پس از مرگش به یک سپاهی عادی مملوک منتقل می شد. در قرن هجدهم شماره بیک های مصر به 24 نفر می رسید، که دو سوم اراضی مصر را در دست داشتند، نیرومند ترین بیکها ساکن قاهره بودند.
بیکهای مملوک با تضعیف امپراتوری عثمانی، اقدام به استقرار مجدد حکومت سلسله مملوکیان در مصر کردند. سال 1769 م، علی بیک حاکم مملوک با استفاده از جنگ روس و عثمانی، استقلال مصر را از امپراتوری عثمانی اعلام کرد، و خود را سلطان مصر خواند. عملیات علی بیک بر ضد ترکان عثمانی بسرعت توسعه و بسط یافت، ولی بزودی مبارزه مسلحانه میان بیک های مملوک، منجر به شکست علی بیک، و در نتیجه اعاده سیادت رسمی ترکان عثمانی در مصر شد. جنگ های داخلی شیوخ و خوانین مملوک به وخامت اوضاع اقتصادی مصر دامن زد، استبداد خشن و تجاوز و تعدی بیک های مملوک به دهقانان و پیشه وران، موجب افزایش ناخشنودی در کشور شد. پی آمد آن جنبش های مردمی بر ضد مملوک و عثمانی، به رهبری شیوخ مسجد الزهر قاهره بود. در تابستان 1975 م، پیشه وران و کسبه قاهره به دعوت این جنبش کارگاه ها و دکان های خود را بستند، فرمان روایان مملوک که از توسعه مبارزه مردم به وحشت افتاده بودند، به ناچار با شیوخ مسجد الازهر وارد مذاکره شدند، و قطع مالیات های جابرانه را اعلام کردند.
سپاهیان ناپلئون فرانسوی در تابستان 1798 م، مصر را اشغال کردند، و دور دیگر استعماری مصر آغاز شد. فرانسویها خود را دشمن ستمگری های مملوک خواندند، و با ترفند های استعماری تأکید کردند، که بیش از مملوکیان به اسلام احترام خواهند گذاشت. در این دوره الازهر بصورت ستاد مبارزه و قیام توده ای بر ضد اشغالگران فرانسوی در آمد، ولی مالیات و خراجی بر شهرها و روستاها تحمیل کردند، که باج و خراج مملوکان در برابر آن ناچیز می نمود.
در اکتبر 1798 م، مردم قاهره به رهبری شیوخ الازهر بر ضد فرانسویان اشغالگر قیام کردند، ناپلئون بزحمت این قیام را سرکوب کرد. اما در مارس 1800 م، با درگیری ارتش های عثمانی و فرانسوی در نزدیکی قاهره، مردم قاهره دوباره قیام کردند. قیام کنند گان پادگان نسبتاً کوچک فرانسوی را در هم کوبیدند، و مدت یک ماه دلیرانه در برابر محاصره اشغالگران فرانسوی پایداری کردند، و آنها را از قاهره عقب راندند. در روستاها اعراب بدوی و فلاحان، بر ضد اشغالگران دست به مبارزه پارتی زانی زدند. به زودی پس از تسلیم نیرو های فرانسوی در مقابل سپاهیان انگلیسی، میان ترکان عثمانی و مملوکان که انگلیس ها از آنها طرفداری می کردند، جنگ در گرفت اما مصریان که تازه از اشغال فرانسه رهایی یافته بودند، نمی خواستند زیر بار سلطه ترکان یا مملوکان بروند. در این زمان سپاه پیاده آلبانی به سرکردگی محمد علی که با ارتش عثمانی برای جنگ با ارتش فرانسه به مصر آمده بود، نقش مهمی در قاهره انجام داد. محمد علی با ارزیابی واقعی توازن نیروها، با شیوخ الازهر تماس گرفت، رهبران الازهر که سازمان جنگی نداشتند، به نوبه خود علاقمند به پشتیبانی سپاه آلبانی از جنبش خود بودند. بهنگام شروع قیام در مارس 1804 م، محمد علی از قیام کنندگان حمایت و دفاع قاهره را بر ضد سپاه مملوکان رهبری کرد، شیوخ قاهره خورشید حاکم اسکندریه را پاشای مصر و محمد علی را نایب او اعلام کردند.
مملوکان پس از چهار ماه محاصره بی نیتجه قاهره، سرانجام مجبور شدند دست از محاصره بر دارند، و در حالیکه نیرو های محمد علی آنها را پی گیرانه تعقیب می کردند، به مصر علیا گریختند. خورشید حاکم اسکندریه پس از رسیدن به مقام پاشایی مصر، دست به ظلم و آزار مردم زد، و عوارضات جابرانه گذاشته را تجدید کرد. سپاهیانش به شهر قاهره ریختند، و دست به غارت و چپاول اموال اهالی قاهره زدند، که پی آمد آن قیام مردم شهر بر ضد خورشید در آوریل 1805 بود. محمد علی از قیام پشتیبانی کرد، شیوخ الازهر خورشید را از مصر تبعید، و محمد علی را بجای او پاشای مصر کردند، سلطان عثمانی هم بر این انتصاب صحه گذاشت. محمد علی فرمانروای جدید مبارزه با مملوکان را ادامه داد، انگلیسیها به هنگام جنگ با عثمانی در تاریخ 17 مارس 1807 در اسکندریه نیرو پیاده کردند، ولی محمد علی نیرو های پیاده شده را تارو مار و وادار به تسلیم کرد. سال 1809 املاک مملوکیان را از چنگ آنها بدر آورد، محمد علی مصر را از سلطه امپراتوری عثمانی آزاد و مستقل کرد، و با اصلاحات ارضی به تعدی و تجاوز فئودال های مملوک خاتمه داد، این امر همراه با اقدامات دیگر در مورد تأسیس کارخانه های کشتی سازی، نخ ریسی، پارچه بافی، لبنیات و غیره، موجب پیشرفت اقتصادی مصر شد.
*
عکس شماره 4059 ب، جوانان مصر حدود 80 سال پیش، در کنار یک ملوان از نیرو های استعماری.
مقایسه اصلاحات محمد علی با اصلاحاتی که در همان دوره در ترکیه صورت گرفت، اصلاحات سلیم سوم و محمد دوم، که نخستین دوره تنطیمات بود، اهمیت اصلاحات محمد علی را نشان می دهد. به همین مناسبت یکی از تاریخ دانان نوشت، که مصر دوره محمد علی تنها بخش قابل زیست امپراتوری عثمانی است، و پاشای مصر تنها انسانی است، که توانست سر واقعی را جانشین عمامه سلطانی کند. با وجود این اصلاحات محمد علی نظام فئودالی را در مصر گسترش داد، و حفظ کرد، به جای مالکان سابق و مملوکان، محمد علی و اطرافیانش مالکان ترک، چرکس آلبانی و کرد، دهقانان عرب مصر را استثمار می کردند. در واقع هدف دولت اصلاحات محمد علی، حفظ استثمار توده های ملت مصر بود. بدین منظور جنبش های مردمی را فعالانه سرکوب می کرد، محمد علی و طبقات توانگر مصر نمی خواستند و نمی توانستند، از مبارزات توده مردم مصر بر ضد استعمار گران اروپایی پشتیبانی کنند. سرانجام در نوامبر 1840 م، با اولتیماتوم ناوگان انگلیس در اسکندریه، محمد علی تسلیم، و را برای بردگی کامل مالی و سیاسی و نظامی مصر هموار شد.
آغاز دور جدید استعمار مصر
. . . بزودی . . . و ادامه دارد.
پاشا ها و سان ها و آینده مصر
پاشاه مخفف پادشاه یا پادشاه ایران بود، قرون 17 تا 19 م، در عثمانی برای کوچک کردن پادشاه ایرانی آنرا خلاصه کرده و پاشا گفتند، و سمت استانداری بود. البته در ایران هم مقابله به مثل کرده، به استانداران سان می گفتند، که مخفف سلطان یا سلطان عثمانی بود.
در گذشته ها مردم فکر می کردند، که حتماً باید یکی به اسم پادشاه یا سلطان، حاکم و دولت، و غیره بر مردم حکومت کند، چون چیز بیشتری نمی دانستند، و امکانات هم نبود. از ابتدای تاریخ، فرعونها تا حسنی مبارک همه یک نوع بودند، وقتی شانسکی به حکومت رسیدند، همه یک روش داشتند و کار کردند، غارت، دزدی، جنایت، خیانت، باند بازی و...
بنابر این مردم مصر بعد از مبارک باید بدانند، که امروز با وجود جوانان تحصیل کرده باهوش، و امکانات و تکنولوژی های نوین، نیاز به دولت ندارند، و بهتر است از روش شورا های مردمی ملی یا اسلامی، برای اداره کشور بهره برند. ابزاری بنام دولت، که از بدو پیدایش از جان و مال مردم تغذیه می کرد، و رو در روی مردم مصر بود جلو گیری نمایند، و نیز درسی باشند برای تمام مردم آفریقا. در غیر اینصورت اگر اغفال ترفند های خوش ظاهر و بیان شوند، و به دولتی بچسبند، همان خواهد شد که در کل تاریخ بوده است، و در شرایط امپریالیسم نو و حکومت جهانی چایمریکا، وضع خیلی بدتر می شود. اگر مردم نتوانند رو دست امپریالیسم نو، که کاملاً متفاوت با امپریالیسم قرن گذشته است، بلند شوند، یا در واقع به آن رو دست بزنند، هرگز نمی توانند خود را نجات دهند. در پایان کار مبارک در مصر، سر دستگان امپریالیسم سابق، که تمام مدت حامی مبارک بودند، سریع می خواهند روی موج انقلابی مردم سوار شوند، و همش دارند حرف های اغفال آمیز می زنند، مثلاً از انتخابات دوباره و آزاد می گویند، تا باز هم بتوانند کار خودشان را پیش ببرند.
کلیک کنید: تاریخ مبارزان ایران
کلیک کنید: سایت های تاریخی ایران
کلیک کنید: نقشه های شوم سرنوشت سازی
عکس ها در اینجا در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ، بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.
توجه: اگر وبلاگ، به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید مانند اینجا بنویسید، تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحال من است.
انوش راوید Anoush Raavid
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،
http://www.ravid.blogfa.com
سلام دوست من
وبلاگ خوبی داری. در واقع من هم دوست دارم همچین وب پرباری طراحی کنم . وب من نو پاست و در رابطه با موضوع پایان نامه ام هست. خوشحال می شم سری بهم بزنی.