نمایش کوتاه مسخره
دوشنبه 11 مرداد 89 تلویزیون بی بی سی مقداری اشیا تاریخی افغانستان را نشان داد و با یک نمایش مسخره کوتاه گفت: آثار جدید و رد پایی از اسکندر مقدونی در افغانستان کشف شده است. اما تمام اشیای هنری مربوط به زمان سلسله هخامنشیان و حکومت اشکانیان و دوران کوشانی بود، و هیچکدام اثری از اسکندر مقدونی نداشت. این بی بی سی می خواهد چند هزار سال تاریخ شکوهمند ایران بزرگ را با چند سال دروغ اسکندر مقدونی عوض کند. حال اگر من می گویم احمقانه دروغ می گویند، اندکی افراد ناراحت شده و می گویند نگو احمق دروغ می گوید و احمق تر ها باور می کنند. البته این نوع فیلم بازی کردن و دروغ گفتن BBC که کم نیست، تأیید گفته من است، که احمقانه دروغ می گویند و ساده ها باور می کنند.
در این باره و دروغ گفتن ها بارها نوشته و توضیح داده ام، ولی اینجا نظری را بررسی می نمایم، فرد بی نام نشانی در نظرات نوشته:
* در تاریخ کم و بیش دروغ هست اما با گفتن اینکه احمق ها دروغ می گویند و احمق تر ها باور می کنند تاریخ درست نمی شود.
همانگونه که این فرد بی نام نشان نوشته قبول دارد، که در تاریخ دروغ هست ولی آنها را باور می کند، حال یک پرسش دارم، کسی که می داند در تاریخ دروغ هست ولی باور می کند، بنظر شما چگونه آدمی است؟. یکبار دیگر دانایی قرن 21 را یاد آوری نمایم، و دوباره و صد باره بگویم قرار نیست تمام مردم و تمام تخصص ها تاریخ را حرفه ای بدانند. همانطور که بارها نوشته ام منظور و هدف وبلاگ انوش راوید، فقط افرادی می باشند، که تخصص و حرفه اشان یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است، نه عموم مردم.
اثرات ضریب هوشی در اینترنت
در جوامع مختلف نسبت هوشی و IQ افراد مختلف است، جوامعی که نسل در نسل مردم آن مشروبات الکلی می خوردند، یا به نوعی مواد مخدر استفاده می کنند، IQ افراد آن جامعه در جمع بندی پائین است. جوامعی که مردم آن غرق در اوهام و خرافات هستند، و فسیل شده یک دین و مذهب عجیب می باشند، آنها نیز IQ پائینی دارند. وضع آب و هوا و یکنواختی فصلها، و نداشتن خورد و خوراک متنوع و خوب هم در بعضی کشورها باعث می شود، در کل مردم آن سرزمین IQ پائینی داشته باشند. ضریب هوشی و IQ در خانواده ها مختلف است، که در هر صورت تابع شرایط فوق و تربیتی و آموزشی می باشد، البته بعضی اثرات وراثتی و ژنتیکی هم دلایلی هستند. توضیحات بیشتر برای این موضوع در کارگاه فکر سازی.
ولی ایران یکی از بهترین شرایط را برای داشتن ضریب هوشی و IQ دارد، بنا بر این افراد سالم و با هوش و با استعداد در ایران زیاد است. به همین جهت ایرانی های مقیم خارج از کشور، در ممالک و سرزمین های دیگر بخوبی می درخشند. اما مسائل تاریخ اجتماعی و ساختار تاریخی اجتماع تا قبل از قرن 21 و آغاز دهکده جهانی یعنی از قرن 16 میلادی تا اواخر قرن 20 به دلیل نفوذ استعمار و امپریالیسم ایرانی ها یک دوره تاریخ اجتماعی عقب افتادند. ایران در چند دهه گذشته با داشتن مردم زرنگ با IQ توانست سریع خود را به سطح جهانی رسانیده، و در حال جلو رفتن می باشد، تا جایی که ممکن است، ایران اولین کشوری باشد که وارد تمدن جدید کنترل انرژی می شود.
در هر صورت در میان جوانان پر شور و شاد و پویای ایرانی، عده خیلی کمی هم با IQ پائین هستند. از نظرات وبلاگ خودم متوجه شده ام که اینها کمتر از یک درصد را شامل می شوند، و نشان دهنده این است، که جوان ایرانی در سطح IQ جهانی فوق العاده خوبی قرار دارد. آنها که IQ خیلی خوب دارند، در هر صورت و هر نوع با نظرات خود به وبلاگ من و دانش اینترنتی کمک و آنرا پر بار می کنند. ولی اندکی که IQ پائینی دارند گفته های آنها را به تحلیل می گیرم تا حداقل از این دیدگاه مفید واقع شوند. در چند پست مثالها نوشته ام و این بار یکی دیگر را بررسی می کنم، اگر شخصی تحقیقات روانشناسی اجتماعی داشته باشد، نام و ایمیل این فرد را در اختیارشان می گذارم.
شنبه 13 مرداد 1389 ساعت: 13:45 توسط: . . . .
دوست عزیز یه لطفی به من بکن و بگو که تاریخ ایران از نظر شما توی 3000 سال پیش چگونه رقم خورده. بالاخره هخامنشیان یه جوری از بین رفته اند اسلام یه جوری به ایران اومده. اگه اینا همش دروغه، پس شما واسه ما راستشو بگو. تو وبلاگم بنویس. از جواب دادن هم طفره نرو. یه جواب قانع کننده.
گویا این فرد توانایی خواندن ندارد، وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بیش از سه سال است ادامه دارد، و هزاران صفحه مطلب نوشته شده دارد. با ساده ترین دید هر شخص IQ دار می داند، تاریخ یک علم واقعی برای اشخاص متخصص وابسته است، با تحلیل و تحقیق های طولانی و زمان بر. در تمام موارد تاریخ و تاریخ اجتماعی در وبلاگ کاملاً توضیح داده شده، و حتی برای کمک به کم هوش ها هم مطالب دارد. ولی IQ این قبیل اندک آنقدر پائین است، که این یکی نیامده زود می خواهد برود، انگار علم جغرافی ـ تاریخ را می توان با یک آمپول تزریق کرد، و آقا واقعیت های تاریخی را سریع بفهمد. آنقدر IQ پائین است که نمی داند که استعمار و امپریالیسم 500 سال به اندازه 3000 سال در تاریخ دروغ گفته اند، و برای دانستن و جمع کردن و باز نویس تاریخ زمان و تخصص و حرفه ای های جدید می خواهد.
در هر صورت یک اشاره بکنم، هرگز در فکر IQ پائین نمی گنجد، که در همیشه تاریخ مردم نقش اصلی را داشتند، IQ پائین نمی تواند چیزی غیر از آنچه که در ذهنش فرو کرده اند بداند. او نمی تواند تصور کند خیلی از نویسندگان کتاب های تاریخی قرن های 19 و 20 فراماسون و از کارگزاران و چهره های استعمار بودند، و یا عده ای با سادگی و بدون تحقیق و تحلیل مطالب آنها را تکرار می کردند. IQ پائین نمی تواند تصور کند که مردم ایران همین اجداد کهن ما اولین انقلاب انسانی ایرانی را در جهان بر پا داشتند، و پا و ذهن را جلو کشیدند و وارد تمدن دیگر در ساختار تاریخی اجتماع شدند. بدین منظور و دانستن از تمام موضوعات تاریخی، مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.
آخرین تیر های دشمنان تاریخ ایران
اینروزها از هر دری با هر شگردی وارد می شوند، که بگویند داریوش و کوروش و هخامنشیان یا دروغ بوده یا دروغ گفته اند. قرن 21 زمان تخصص و تخصصی تر شدن است، وقت این نیست که هر شخصی وارد هر دانشی شود و اظهار نظر کند، اگر اینگونه باشد آینده پیش رو خراب خواهد بود. مطلب زیر یکی از این ترفند هاست عیناً در زیر بررسی و پاسخ می گویم، شگرد چی ها! * تا وقتی انوش راوید هست شما بیچاره اید.
عین مطلب:
قبل از هر چیز به تصویر زیر نگاهی بیندازید:
*عکس ها در اینجا شماره 602 کتیبه داریوش بزرگ در بیستون،
فکر میکنم کاملا واضح باشد که ۱۳ نفر در این تصویر نقش شدهاند: داریوش با دو نفر پشت سرش در مقابل ۹ نفر دیگر و ۱ نفر هم که در زیر پای داریوش قرار گرفته.
حالا بگذارید به کتیبه داریوش نگاهی بیندازیم:
و داریوش شاه اعلام می کند: من آن چه با اراده اورمزد کردم، من آن را در یک سال انجام دادم، پس از آن که شاه شدم. من نوزده نبرد کردم: با اراده اورمزد، من آن ها را در هم شکستم و من نه شاه را گرفتم… سنگ نبشته داریوش بزرگ در بیستون، ترجمه و تفسیر: فرانسواز سورینی، کلاریس هرن اشمیت، فلورنس ملبرن لابا، برگردان از فرانسه به فارسی: دکتر داریوش اکبرزاده.
اولین سوال این است، که چرا تعداد اسیران نقش شده در تصویر (۱۰ نفر) با عددی که داریوش در کتیبه ذکر میکند ۹ نفر هماهنگی ندارد؟ نفر دهم کیست که نامش در کتیبه نیست؟
آیا نفر دهم بعدا به نقش اضافه شده؟ اگر جواب مثبت است، چرا؟ باز هم اگر جواب مثبت است کدام یک از نقوش بعدا اضاقه شده اولین اسیر ایستاده یا آخرین اسیر ایستاده و نامش چیست؟
سوال دیگر این که چرا قد و قواره همه اسیران یک اندازه است (۱۲۶ سانتی متر) و آخرین نفر قدش بلندتر از بقیه است، با کلاهش ۱۷۸ سانتیمتر؟ چرا اصلا این یکی کلاه به سر دارد؟ چرا یکی از اسیران در زیر پا نقش شده و مابقی ایستادهاند؟ آن که در زیر پای داریوش افتاده کدام شورشگر است؟
در جلوی داریوش ۹ اسیر هستند که به گردن ۹ نفرشان طناب بسته شده و تنها نزدیکترین اسیر ایستاده به داریوش طناب بر گردن ندارد، چرا؟
سوال دیگر این که، آیا شما تا به حال شنیدهاید که دو نفر با نام «بردیا» در زمان داریوش سر به شورش بردارند؟ اگر شنیدهاید که هیچ، اما اگر نشنیدهاید به ادامه کتیبه داریوش توجه کنید:
“یکی در نام، گئومات مغ - او به دروغ اعلام کرد من بردیا، پسر کوروش (هستم)، او پارسیان را شورشی کرد… یکی در نام Misdatta، پارسی - او به دروغ اعلام کرد من بردیا پسر کوروش (هستم) و پارسیان را شورشی کرد… همان سنگ نبشته.
به بخشهای دیگری از کتیبه داریوش دقت کنید:
و پس بود مردی، گئومات مغ نام… او به مردم به دروغ اعلام کرد من بردیا، برادر کمبوجیه هستم… آن گاه من با اراده اورمزد به گاه دهمین روز از ماه Bagiyadis با مردانی کم، گئومات مغ با او، مردان وفاداری که پیروانش بودند، کشتم… همان سنگ نبشته.
و در جای دیگر آمده است:
و اعلام می کند داریوش شاه: یک مردی در نام Misdatta، ساکن شهری در نام Turrauma، در ناحیه ای در نام Iautias در پارس، او برای دومین بار در پارس شورید. او مردم را چنین گفت، با این گفتار: من بردیا پسر کوروش هستم… همان سنگ نبشته.
مطمئنا این فرد همان فرد قبلی نیست چرا که گئومات مغ قبلا توسط داریوش کشته شده بود و از طرفی این فرد دوم برای دومین مرتبه شورش کرده است و گفته است که من بردیا هستم. آیا این فرد در مرتبه اول هم ادعا کرده بود که بردیا است؟ آیا در ظرف یک سال حداقل دو نفر ادعا کردهاند که بردیا هستند؟ اصولا در کتیبه داریوش با این موضوع مواجه هستیم که کسانی (شورشیان) خود را به جای دیگری جا زدهاند (دو شورشی دیگر نیز خود را «نبوکدرچر» پسر «نبونید» جا زدهاند. سوال این است که چطور چنین اتفاقی میافتاده و امکان پذیر بوده است؟ آیا به این خاطر است که مردم عادی صورت شاهان و شاهزادگان را نمیدیدند؟
پاسخ مطلب فوق در اینجا کتیبه داریوش بزرگ در بیستون دقیقاً ذکر شده است، آنرا مطالعه نمایید، آن کتیبه یک تاریخ واقعی است، مستند و بی چون چرا می باشد، وظیفه تمام ایرانی های عزیز می باشد، که آنرا با دقت مطالعه نمایند و در حفظ آن بکوشند. اما به بهانه این پرسش مطلبی نوشته ام که توجه شما را به آن جلب می کنم:
تاریخ را واقعی درک کنید
بعد از پایان سلسله هخامنشیان سرزمین وسیع ایران، قوانین هخامنشی و مکتب اهورایی شاه خدایی خود را از دست داد، البته گذر تاریخ اجتماعی ایران به مرحله تکاملی جدید، از زمان داریوش بزرگ آغاز شده بود. با دقت در کتیبه بیستون کاملاً پیدا می شود، مانند ذکر شورش هایی که علیه شاه انجام می شد، و نیز مسئله مهم شورش یک مغ، که در سنگ نبشه بی ستون اولین اسیر نوشته شده (B در متن بخش کتیبه های کوتاه) و در آخر اسرا (K در متن کوتاه) را با کلاه عروجی (شیپوری) معروف دراویش قونیه حکاکی کرده اند، و با کمی اختلاف نسبت به بقیه قرار دارد، که گویا کمی ترس پنهان حکاک از مغ بوده است. این فرقه دینی اساس تشکیل مجلس مغستان در حکومت اشکانیان بوده است، در ادامه تکامل دینها که از زمان پیدایش بشر وجود داشته و ادامه دارد، و زمان شاهنشاهی ساسانیان با نفوذ مانوی در تمام ایران اشکال مختلف مسلکی هم پدید آمد. با کاغذ و نویسایی از قرن 8 م، این مسلکها گسترش یافت، و با دروغ نویسی و رجز خوانی ها و انواع دعاها و جادوها و غیب گویی و خالی بندی های الکی در کتابها، سران آنها توانستند، خواسته خود را به تمام ایران گسترش دهند. در ادامه تکامل دینها و آمدن اسلام این وضع همچنان باقی بود فقط در اواخر ساسانیان چون شاهنشاهی در خطر بود، در بخش ایران غربی با آنها مبارزه شد، توجه نمایید جنگ پنهان با دین یکی از دلایل اصلی سرنگونی ساسانیان بود. اینجا بگویم کسانی که در این زمان ها تاریخ می نوشتند، از بنگاه های فکری این فرقه ها بودند.
مانی گری، باطنی گری، صوفی گری، خراباتی گری، و غیره، قرن های 7 تا 12 م، در ایران بزرگ در اوج خود قرار داشت، اما مغستان همچنان با دیدگاه جدید دینی قدرت بیشتر داشت. به پیروان مغستان، مغول یا مغولی می گفتند، مانند افغانستان، که فرد را، افغان و افغانی می گویند. داشتن قدرت بیشتر مغستان یا مغول در ایران از میان کتاب های همان فرقه های دینی ذکر شده دیده می شود، که کلی از مغول تعریف و تمجید کرده، و حتی چنگیز را اولوالامر شناخته اند. ولی هیچ کدام اشاره ای نکردند، که مغول از بیابان های شمال چین آمده است. حرکت مغول ها که از جمیع طوایف ایرانی بویژه ایران شرقی بودند، آغاز پایان سازمان قبیله ای ایران بود، و تحول جدید اجتماعی نو فئودالی را بدنبال داشت، که با حکومت صفویه شکل گرفت. در طول تاریخ وسعت جغرافیایی ایران بزرگ امکان هماهنگی در اداره کشور را توسط یک شاه مشکل می کرد، چون مردم او را نمی توانستند از نزدیک بشناسند، ولی مسلک و دین بود که به راحتی حاکم می شد. برای اینکه مطالب فوق را بهتر متوجه شوید مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.
کلیک کنید: تاریخ ورود نام های عربی به ایران
عکس ها در اینجا در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ، بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.
عکس ها در اینجا در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ، بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.
توجه: اگر وبلاگ، به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید مانند اینجا بنویسید، تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحال من است.
کلیک کنید: حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ
کلیک کنید: فهرست وبلاگ انوش راوید
انوش راوید Anoush Raavid
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، http://www.ravid.blogfa.com
همه چیز درمورد کامپیوتر.
دوست عزیز سلام حتما سربزنید مطمئن باش پشیمان نمیشی.
برای تازه شدن هرگز دیر نیست.
پاینده باد ایران وایرانی.