یکی دیگر از چهره های مهم استعمار
سر پرسی مولسورث سایکس Sir Percy Molesworth Sykes زاده 1867 میلادی یا ۱۲۴۶ خورشیدی، مرگ 1945 میلادی یا ۱۳۲۴ خورشیدی در لندن و سن 78 سالگی ، ژنرال، نویسنده، و جغرافی دان، از معروفترین چهره ها و کارگزاران استعمار انگلیس است. وی به منظور خدمت به استعمار انگلیس از سال ۱۲۷۱ هجری خورشیدی یعنی پیش از مشروطه تا سال ۱۲۹۷ اواخر جنگ جهانی اول در ایران و بلوچستان بوده است، و اطلاعات گرانبهایی از این مناطق برای استعمار بدست آورده بود. منجمله نوشتن دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ که خواسته استعمار بود، در واقع به نوعی گفته های افراد ماقبل خود را در آن تکرار کرده است، یکی از این دروغ نامه ها که بدبختانه عده ای احمق استعمار زده آنرا بعنوان کتاب تاریخ می دانند، به نام تاریخ ایران در دو جلد می باشد، دیگری از کتاب های او که در زمان خودش مرجع برای جاسوسان و نفوذ استعمار بود به نام های، صحاری آسیا، ده هزار مایل در ایران، است. از کار های استعماری او تأسیس پلیس جنوب برای پیش برد اهداف استعمار انگلیس و همچنین بدست گرفتن قدرت کامل کشور های جنوب خلیج فارس بود. او در سرقت اشیا عتیقه و زیر خاکی ایران مانند بقیه عوامل استعمار زرنگی کامل داشت، که امروزه بخشی از آنها در موزه های لندن و اروپا می باشند، ولی ما نمی دانیم بسیاری از آنها چه و کجا هستند. سایکس زبان فارسی خوب یاد گرفته بود، در 1894 کنسولگری انگلستان را در کرمان و در 1898 کنسولگری انگلیس را در سیستان تأسیس کرد. او از 1905 تا 1913 سرکنسول انگلیس در خراسان و در 1915 همین سمت را در ترکستان چین عهده دار شد. بدین ترتیب سایکس به مدت 18 سال در ایران حضور فعال سیاسی و اجتماعی و نظامی داشته است.
استعمار بریتانیا در دومین سال جنگ جهانی اول، تصمیم به برپایی نیروی نظامی در جنوب ایران به بهانه ایجاد امنیت، ولی جهت پیشبرد مقاصد شوم استعماری خود گرفت. در روز 26 اسفند 1294 هـ خورشیدی پلیس جنوب ایران را به فرماندهی افسران انگلیسی و درجه داران و سربازان هندی جهت سرکوبی نیروهای ملی و مردمی ایران تشکیل شد. در 27 بهمن 1294 ژنرال سایکس با هدف تأسیس پلیس جنوب وارد بندر عباس شد و در 26 اسفند همان سال سازمان مزبور را با نام اختصاری S.P.R تشکیل داد.
کشور های نو امپریالیستی درگیر جنگ جهانی اول، هر یک به شکلی مناطقی از خاک ایران را عرصه جولان خود قرار داده بودند، روس در شمال، عثمانی در غرب، انگلیس در جنوب و جنوب شرقی و آلمان به طور پراکنده در مرکز ایران و نواحی دیگر بودند. فعّالیت این نیروها در شهر های مختلف ایران در حالی جریان داشت که کابینه مستوفی الممالک وزیر دولت وقت ایران در آبان 1293 بی طرفی خود را در جنگ اعلام کرده بود. یک هفته پس از این اعلام، نیروی دریائی انگلیس که از مهر ماه آن سال به خلیج فارس آمده بود، شهر آبادان را به اشغال خود در آورد، و حتی در بوشهر نیروی جنگی مستقر نمود. همچنین نیروهای بریتانیا جزیره کویتی بوبیان و آبهای اروندرود را به اشغال خود در آورده، و بدین ترتیب راه ورود کشتیها به بنادر نفتی در ایران و عراق را مسدود کردند. بهانه انگلیس برای تمرکز نیرو در خلیج فارس سد کردن راه نفوذ قوای عثمانی و آلمان به این منطقه بود.
در سال های جنگ جهانی اول نفت ماده بسیار حیاتی برای تامین سوخت مورد نیاز کشتی های انگلیسی بود، در دو جنگ جهانی نفت ایران نیروی دریایی انگلیس را نجات داد، که در واقع می توان گفت پیروزیها از برکت نفت ایران بود. اهمیت نفت ایران و چشم داشت بی چون و چرای انگلیسیها به آن سبب شد، در 1907 طی قراردادی با روسیه، ایران را به حوزه نفوذ دو کشور تقسیم کنند، جنوب ایران کاملاً زیر نفوذ سیاسی و اقتصادی انگلیس در آمد. سپس در 1915 و ادامه برنامه های استعماری سایکس بی درد سر امتیازات ارضی بیشتری در ایران برای انگلیس گرفت، همچنین وی امتیاز عمدهای در قرارداد موسوم به سایکسپیکو و یا در معاهده خود با امیرعبدالعزیز سعودی بدست آورد، و موقعیت استعماری انگلیس را در منطقه خاورمیانه و به ویژه در خلیج فارس تحکیم کرد.
مطابق برنامه های استعمار و امپریالیسم در جریان جنگ جهانی اول دولت های روس و انگلیس تلاش کردند، با مداخله سیاسی در امور داخلی ایران عوامل وابسته به خود را در دولت و مجلس تقویت کنند. در نتیجه این مداخله در فاصله سال های جنگ 1914 تا 1918 ـ 10 بار کابینه های ایران در نتیجه بحران های سیاسی دچار سقوط یا ترمیم شد. در خلال این سالها شورش های متعددی در نقاط مختلف کشور به ویژه در منطقه تحت اشغال انگلیس بروز کرد، قیام دلیران تنگستان و دشتستان در تابستان سال 1915 یک نمونه آن است. در پی این حوادث، تابستان سال 1916 نمایندگان دولت های انگلستان و روسیه توافق کردند، که نیرو های خود را در شمال و جنوب ایران تقویت کنند. خطر آلمان یا عثمانی و همچنین باز گرداندن امنیت به جنوب ایران، بهانه هائی بود که در لندن برای توجیه تقویت نظامی انگلستان در جنوب ایران ذکر می شد. قرار بر این شد که روس نیروی قزاق را تا 11 هزار نفر در شمال کشور افزایش دهند، و انگلیس نیز یک سازمان نظامی به نام پلیسجنوب تحت فرماندهی افسران انگلیسی و با مشارکت نظامیان هندی و کمی ایرانی در جنوب کشور ایران تشکیل دهند. ژنرال سایکس انگلیسی مأمور تشکیل پلیس جنوب شد. افراد پلیس جنوب از اونیفورم یکسان برخوردار بودند، یک دست لباس آبی به عنوان پوشش رسمی و یک دست لباس خاکی به عنوان لباس کار همراه با کلاهی که دارای نشان شیر و خورشید و عبارت S.P.R و پلیس جنوب ایران بود، مجموعه لباس های آنان را تشکیل میداد.
جهت مقاصد شوم استعماری و غارت ایران، اندیشه تشکیل پلیس جنوب از مدتها قبل در ذهن دولتمردان انگلیسی وجود داشت. دولت انگلستان در 22 مهر 1289 یادداشت شدیداللحنی برای دولت ایران ارسال کرد، و در آن سه ماه فرصت داد تا دولت ایران به اعاده نظم و امنیت در راه های بوشهر به شیراز و اصفهان بپردازد. انگلیس از عدم دانایی و توانایی ملت و دولت ایران نسبت به گذر زمان و تمدن استفاده برده، و تهدید کرد چنانچه دولت ایران از عهده این کار بر نیاید انگلستان رأساً اقدام به تشکیل نیروی نظامی زیر نظر افسران خود کرده، و مخارج آن را از افزایش 10 درصدی تعرفه گمرک واردات بنادر جنوب و مالیات استان فارس تأمین خواهد کرد. در پاسخ به این یادداشت کابینه محمد ولی خان تنکابنی (سپهدار) لایحه تشکیل نیروی ژاندارمری را به مجلس شورای ملی ارائه کرد، که به تصویب رسید. اما تشکیل ژاندارمری دولتی ایران زیر نظر افسران سوئدی، با آنکه توانست امنیت و آرامش را در جنوب ایران حکمفرما سازد، اما مخالف خواسته انگلیس بود. دولت انگلستان برنامه تشکیل نیروی جداگانه ای با فرماندهان انگلیسی را همچنان تا مرحله تأسیس پلیس جنوب دنبال کرد.
دولت انگلستان به سه دلیل ظاهری عمده در سال های جنگ جهانی اول اقدام به تشکیل پلیس جنوب نمود:
1 ـ مبارزه با نفوذ خارجی های غیر انگلیسی به ویژه آلمانیها و عثمانیها در بخش جنوب ایران،
2 ـ تأمین امنیت راه های جنوبی ایران برای تردد کاروان های تجاری و تدارکاتی و نظامی انگلیسیها،
3 ـ تأمین امنیت منابع نفتی ایران که تحت سلطه انگلستان می باشد،
انگلیس زمانی اقدام به تأسیس پلیس جنوب کردند، که مجلس شورای ملی در فترت بین دوره سوم و چهارم قرار داشت و تعطیل بود، بخشی از این موضوع در راه راستی. مجلس سوم در 21 آبان 1294 متعاقب مهاجرت انبوهی از نمایندگان مجلس و دیگر فعالان فکری و سیاسی به خارج از کشور در اثنای جنگ جهانی اول تعطیل شده بود. این مهاجرت گسترده همراه با سرخوردگی از مشروطیت، نگرانی و هراس از مخالفت دولت با بازگشائی مجلس، در ضمن انحلال و فرو پاشی احزاب سیاسی، و بروز آشفتگی های اجتماعی و اقتصادی ناشی از جنگ جهانی، عواملی بودند، که مداخلات انگلیس را در عرصه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران تشدید کرد. که در کل عدم آگاهی تودها از روابط تمدنی جدید بود، یعنی موضوع مهم در تاریخ اجتماعی، در چنین شرایطی پلیس جنوب شکل گرفت. پس از تشکیل پلیس جنوب نیرو های روسی در پی وقوع انقلاب اکتبر 1916 از ایران خارج شدند، و این نیز مسئله ای بود که انگلیس را در تعقیب اهداف و نقشه های خود در ایران مصمم تر ساخت.
در پی این رویداد، انگلیس فضای خالی ناشی از کناره گیری روس را بلافاصله با پیشروی خود به شمال پر کرد، و با حمایت از تأسیس دولتی مقتدر و متمرکز در تهران تلاش کردند، تا ضمن مسدود ساختن راه نفوذ مجدد بلشویسم به ایران، امنیت را در مرز های غربی هندوستان تأمین کنند. پلیس جنوب در شهر های کرمان، بندر عباس، یزد، شیراز، بوشهر، کازرون و دیگر نواحی جنوبی ایران بطور مکرر مورد حمله مبارزان ایرانی قرار داشت. در شیراز فرمانفرما استاندار فارس تمامی امکانات دولت مرکزی را در خدمت تثبیت و توسعه پلیس جنوب قرار داد، و ژاندارمری فارس را نیز تحت فرمان آن در آورد. این نیرو با شعار برقراری امنیت توانست در فروردین 1296 از دولت وثوقالدوله شناسائی رسمی را نیز کسب کند. پلیس جنوب در این سال تمامی بنادر و مناطق نفتی جنوب ایران و همچنین بنادر فاو و بصره را تصرف کرد. تنها در اهواز یک نیروی 12 هزار نفری از سربازان پیاده هندی را زیر فرمان افسران انگلیسی برای حفظ لولههای نفت مستقر نمود. مردم این مناطق صدمات فراوانی از حضور نیروهای پلیس جنوب متحمل شدند.
باید به این مسئله مهم توجه نمود، استعمار در طول تاریخ ترفندها و شگرد های بسیاری بکار برده است، گاهی حتی دولت دست نشانده ای که می خواهد دستش رو نشود، اقدام به جنگ لفظی و الکی با دولت استعماری و یا امروزه امپریالیسم نو می کند، یا حتی جنگ های نظامی، تا بتواند مردم کشور استعمار زده و جهان را اغفال کنند. این یکی از شگرد ها می باشد که تا به امروز در جهان مورد استفاده قرار می دهد، ترفند های مختلف را در میان مقالات می نویسم، با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید می توانید دست دشمن را بخوانید و دروغها و شگرد ها را دور بریزید. یکی از اقدامات این نیروی پلیس جنوب ایجاد ناامنی و نابسامانی در ابعاد گوناگون برای القاء این فکر بود، که در آن شرایط تنها نیروی توانا برای رفع مشکلات مردم پلیس جنوب است!
عوامل انگلیس به سرپرستی سر پرسی مولسورث سایکس، در فارس و نیمه جنوبی ایران به خریدن گندم، جو و سایر اجناس، به چند برابر قیمت معمول و ذخیره کردن، و یا سوزاندن آنها برای ایجاد قحطی در شهر اقدام میکردند. در این شرایط، مردم حتی مجبور به خوردن آرد ذرت و خاک اره می شدند، و پولی که مردم می گرفتند کاغذی بود و با تورم سریع بی ارزش می شد. نیرو های پلیس جنوب به دفعات اتومبیل های عبوری مردم یا اسبها را برای رفع نیاز های خود به اتهامات واهی توقیف می کردند، و مورد استفاده نا مشروع غیر قانونی قرار می دادند. آنان بسیاری از املاک و اراضی و باغ های مردم را در سال های حضور خود در شهر های جنوبی ایران به نفع پایگاه های خود مصادره کردند. مأموران نظمیه و ژاندارمری را نیز با وعده و پول و رفاه تحت نفوذ و سلطه خود درآورده، و حاکمیت دولت مرکزی را بر نواحی جنوبی تا سرحد امکان کمرنگ و ضعیف کرده بودند. خود از مردم مالیات می گرفتند، مردم را بازداشت و زندانی می کردند، خانه و زندگی آنهائی را که مقاومت می کردند تخریب می نمودند. بسیاری از عوامل پلیس جنوب به فساد اخلاقی و هرزگی شهرت داشتند. اقدامات آنان خشم توده مردم و رهبران ملی وقت ایران را به همراه آورد، و آنان را به موضع گیری های شدید واداشت.
پلیس جنوب عمر درازی نداشت، تشکیلاتی که 1295 در میانه جنگ جهانی اول شکل گرفته بود، در 1300 و چند ماه پس از کودتای رضاخان فرو پاشیده شد. با خروج ژنرال آیرونساید و نیروهای انگلیسی تحت فرمانش از ایران، پرسنل نظامی هندی و انگلیسی متشکل در پلیس جنوب نیز از کشور خارج شدند، و این تشکیلات در ایران منحل گردید. استمرار مبارزات ضد استعماری مردم ایران، خطر شکست مفتضاحانه انگلیس و به روی کار آمدن حکومت مردمی در ایران و متعاقب آن تمامی قاره کهن را داشت. بدین جهت انگلیس فوراً به بهانه نرسیدن بودجه و موضوعات دیگری که کاملاً دروغ می باشند، پلیس جنوب را برچید. سرپرسی کاکس که مؤسس و طراح پلیس جنوب بود، در پایان جنگ جهانی اول آذر 1297، اداره پلیس جنوب را به دولت ایران واگذار کرد، و از کشور خارج شد، او رهسپار لندن شد و به نوشتن کتاب راجع به ایران پرداخت. توجه: این مقاله را به آنهایی تقدیم می کنم، که ساده لوحانه می پندارند کتاب های تاریخی نوشته شده این کارگزاران خبیث استعماری از جهت لطف به ایران و ایرانی بوده است.
کلیک کنید: نقشه های شوم برای سرنوشت سازی
انوش راوید Anoush Raavid
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com