استراتژی منطقی ایرانشناسی
ما باید از جغرافیا و تاریخ ایران عزیز خوب بدانیم، بسیاری عقیده داریم که کشور ما نسبت به سایر ممالک برتری دارد، ولی هر کشوری دارای شایستگی و نا شایستگی های مربوط به خود است. باید بدون احساسات هیجان انگیز و با منطق و دانایی قرن 21 هر آنچه که واقعی است، از سرزمین خود بدانیم. با توانایی های عظیمی که در ما نهفته است، به معرفی جغرافیا و تاریخ دیار زندگی و استان خود و ایران عزیز به جهان کوشش نماییم. با دانستن واقعیت ها از تاریخ و جغرافیا است، که مردم ایران براحتی خواهند توانست برای آینده ای شکوفا و شاد، بهترین تحلیل ها و برنامه ریزی ها را انجام دهند. عزیزان در این رابطه سوالات بسیاری طرح نمایید، و سپس آنها را به چرخه آموزشی که در اینجا گفته ام بسپارید، در نهایت بهترین نتیجه را خواهید گرفت.
آیا شما در باره تاریخ و جغرافیای ایران پرسشی دارید؟
ایران عزیز با داشتن امکانات گسترده طبیعی، سیاسی، اقتصادی، و ظرفیت های عالی انسانی، علمی، فناوری، و سابقه درخشان تاریخی، براحتی میتواند حرکت بسوی تمدن جدید را، پویا طی کند. این وظیفه اندیشمندان است که با درک تغییرات و با دانایی قرن 21 ، استراتژی منطقی و کار آمدی پیش بینی نمایند. بنابر این احتیاج است، در جهت فرآیند تدوین برنامه های آینده نگر، همه اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی قرن 21 جهان را در نظر داشته باشند، و لازم است، چالش هایی که کشور با آن روبروست، از قبیل نقاط قوت و ضعفها و فرصتها را کاملاً شناسایی کنند. درایت پیش بینی آینده اینست که از گذشته خود واقعی و بدور از دروغ بدانیم، امروز خود را با محک های دقیق بشناسیم، دارایی ها و بود و نبود های آشکار و پنهان را در تمام زمینه ها و چیزها خوب ببینیم. انوش راوید سعی می نماید با مقالات خود در وبلاگ، چشم اندازی تهیه کند، که به شکل همه جانبه و با درنگ های جدید، بلکه تحرکی نو به فضا بدهد. با شرایط بسیار خوبی که در همه زمینه ها داریم، و همچنین داشتن تمدن تاریخی مهم، نمی توانیم قبول کنیم که نقشی پایین دست در منطقه و گیتی داشته باشیم. احتمالاً بد بینانه نبینید، بحثها نگاه نژادی و ملی نیست، برای ایران و همه مردم ایران است، مردم و کشور ما باید جایگاهی بلند تر و معظم تر داشته باشند.
انسان با هوش این قرن حتی با یک نگاه به سر نوشته های انوش راوید مانند، قرن سنت گریزی، بسوی تمدن جدید، موج سوم و نو، انسان قرن 21 ، چالش قرن، زبان انگلیسی، دروغهای تاریخ، خود بخود پیگیری می شود که اینها چه هستند. و در پی سئوالها و نظرها و آزمون و تامل می رود. هم میهن های عزیز، احتمالاً این قبیل حرفها را شنیده، شاید هم چند بار شنیده و خوانده اید، ولی بد نیست یکبار دیگر و از دیدگاهی دیگر ببینید. در صورتی که از پس اینها سئوالها و نقد های علمی باشد، می توان به آینده نو راحت امیدوار بود، که در نتیجه آن، نا امیدی دشمن تاریخی را بدنبال دارد، ولی اگر لودگی و یا ناسزا گویی شود، متوجه میشویم کار روشن گری سخت و دشوار، و راه دشمن هموار است. سخن نوشته های انوش با اشخاصی روشن فکری است که علاقه دارند، سازنده فردایی نو و تمدن جدید برای ایران عزیز باشند، افرادی که به این نو نگاشته ها اهمیت نمی دهند، و تغییرات ناپیوسته موج نو را نمی پذیرند، با آنها کاری ندارم، و خواهشاً بی خیال باشند. بسوی تمدن جدید پیامدی خواهد داشت، چون: واقعیت های تاریخی، توسعه یافتگی، برخورد داری از دانش پیشرفته، توانا در تولید و فن آوری، کشوری امن با سامانه دفاعی بازدارنده، پیوستگی مردم و حکومت، سلامت و رفاه و تامین اجتماعی عمومی، فرصت های برابر برای همه مردم، توزیع مناسب در آمد، محیط زیست مطلوب، وجدان کاری، انضباط و مسئولیت پذیری، سازگاری اجتماعی، نظارت موج سومی بر دولت، در ادامه خواهم نوشت.
آیا شما تاکنون در جهت حرکت بسوی تمدن جدید اقدامی کرده اید؟
همه چیز از تاریخ است
تاریخ تکامل بشری پر از سرگذشت ها، شکست ها، و پیروزی انسان هایی است، که با داشتن امیدها و یاس ها به جنگ مشکلات و موانع شتافتند، و برای برپایی دنیایی بهتر و زندگی نوین هزاران خطر را به جان خریده اند، و خستگی ناپذیر و شجاعانه به میان حوادث رفته، و از بین آن همه هول و خطر و گرداب و تباهی سرفرازانه گذشته و سر انجام به هدف والای انسانی رسیده اند. تاریخ در واقع بیانی است از یک جنگ بی پایان میان دو دشمن آشتی ناپذیر، از یک سو، مردم و گرسنگان بی باک که با روحیه آخته شان برای بدست گرفتن سرنوشت خود و زندگی بهتر و ساختن آینده انسانی، رو در روی طرف دیگر حکومتها و شاهان که بعضاً شکم بارگان و چشم دریدگانی بودند، که زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و از جان و مال مردم تغذیه میکردند، و خون مردم را به شیشه کرده و به برتری خواهی و خود خواهی دست یازیده اند. این جنگ بی پایان بین دو طرف متخاصم تاریخ، سازنده جوهر اصلی تاریخ است. تاریخ سرگذشت نامه ایست که به ما می گوید، از دوره های دور تا امروز بر انسانها چه رفته است.
ما می خواهیم با دانستن گذشته های انسان و شناختن شکست ها و پیروزی های آن در تاریخ، به شناخت خود انسان تاریخی برسیم، و بدانیم که آنچه امروز به نام جامعه انسانی داریم چیست؟ و در کدام دوره تاریخی بسر می بریم؟ و در این جنگ بی پایان تاریخی چه نقشی باید داشته باشیم؟ برای دست یابی به چنین نتایجی باید از تاریخ بدرستی بدانیم، و درک کنیم واقعیت چه بوده تا بتوانیم برنامه ریزی های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نماییم. بنابر این لازم است، تاریخ بشری را به دوره هایی تقسیم کرد از قبیل، اول، اقلیم ها و بخش های جغرافیایی، دوم، ملل و اقوام و گویشها، و سوم، دین ها و مذاهب و سنتها. پس از آن هر کدام را بنا به تخصص به تحقیق گرفته و با علت یابی پدیدها و تفسیر و تحلیل ریشه های آنها به جمع بندی هایی رسید. تا بتوان علتها و معلولها را بدست آورد، چون، شکست ها، انحرافات، و انحطاط یک قوم و یا اقوام بشری و یا رمز پیروزی و آفرینش تمدنها و ملل در طول زمان چه بوده.
آیا بدون داشتن مطالعه و تخصص لازم می توان در یکی از مسائل تاریخ بحث کرد؟
پردازش ذهنی تاریخ
برای رسیدن به امروز طبقات اجتماعی ایران، بهتر است از دوران صفویه آغاز کنم، قبل از صفویه تمام ایران بطور کلی در اختیار سازمان قبیله ای دینی بود. قبایل اولیه در شرق ایران بزرگ یعنی نورستان، بدخشان، هزاره جات، در کوهستان های استان کرمان بودند، که قابل ملاحظه نبود. در دانستن از قبایل به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود. در دوران صفویه با دادن تیول و وقف به صورت گسترده ایران را وارد فئودالی اولیه کردند، برای همین در این دوره جنگ های داخلی مهمی صورت گرفت، که همگی مقابله سازمان قبیله ای با فئودالی بود، مانند شورش قندهار که قبیله های پشتون و کلزایی یا کلجایی حاضر نبودند، وارد سیستم اجتماعی فئودالی یا تسلیم آن شوند. البته درس و مکتب فئودالی صفویه در دو موضوع عمده قرار داشت، اول اینکه صفویه در ابتدا قبیله ای بود، ولی وقتی وارد اصفهان شد دیگر اراضی طایفه ای نداشتند، بنابر این مجبور بودند زمین های قبایل را تصاحب کنند، کاری که اگستینوس در 15 قرن پیش در روم کرده بود. این تصاحب تنها توسط جنگ امکان پذیر نبود، بنابر این دینی می خواستند، که بتوانند فئودالی را بر پایه های آن استوار کنند. کتیبه معروف زنگنه وزیر در بیستون که اراضی بیستون را وقف سادات کرده معرف و یکی از دلایل آن است.
دیگر اینکه دوران صفویه مصادف شد با ورود بورژوازی استعماری اروپایی که آنها می دانستند، نمی توانند با قبیله ها باقی بمانند، و به راحتی بکار استعماری بپردازند. تاریخ هم نشان داده که قبایل دائم با استعمار جنگ داشتند، البته در جنگ های استعماری سرزمین هایی که دارای سازمان قبیله ای بودند، استعمار را شکست می دادند، مانند افغانستان و عمان، و سرزمین هایی که قبایل بدوی داشتند از استعمار شکست می خوردند، مانند جنوب شرقی آسیا و آفریقا. به همین جهت بورژوازی استعماری آموزش فئودالی شدن را به صفویه می داد، دلیل آن چند صد نفر اروپایی و ارمنی مقیم در اصفهان و آثار بجای مانده از آنها بود. خوانین فئودال برای حفظ موقعیت خود به کمک بورژوازی استعماری نیاز داشتند. بالاخره در جنگ دائم بین سازمان قبیله ای و فئودالی اولیه در دوران صفویه، سازمان قبیله ای بدلیل داشتن تشکیلات منظم مراتبی و دینی و گرفتن فرمان و کمک از مرکز اصلی این سازمان در مکه عربستان توانست صفویه را سرنگون کند. پس از آن دو دوره تاریخی قبیله ای در ایران شکل گرفت و افشاریه و زندیه روی کار آمدند. اما در زیر ساختار های جامعه، دینی شکل گرفته بود که از فئودالی حمایت می کرد، و در حال رشد بود و کشور را بسوی فئودالی می برد، نمونه آنرا در مقاله اولین مسجد غاری جهان و شیخ محمودی در اینجا نوشته ام. بنابر این دو حکومت افشاریه و زندیه که هر دو بر یک نوع رژیم یعنی سازمان قبیله ای استوار بودند، سریع سقوط کردند، و جای خود را به پادشاهی قاجاریه فئودالی دادند.
ابتدای تاریخ پادشاهی قاجاریه در ابهام و دروغ های فراوان تاریخی است، که امیدوارم محققین تاریخی بخش تأسیس پادشاهی قاجار را بررسی نمایند، و اینهمه دروغ را از آن پاک نمایند و واقعیت ها را بیابند. فئودال اولیه در زمان قاجاریه رشد کرد و به تشکیلات فئودالی رسید، در تشکیلات فئودالی، فئودالها و خوانین سلسله مراتب داشتند و هرم بودند، که رأس آن شاه بود. سازمان قبیله ای در اطراف ایران کنونی به میزان 20 درصد باقی بود، در افغانستان70 درصد، در تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان 90 درصد، و در عراق 60 درصد باقی ماند، البته این آمارها در جایی ذکر نشده و تحقیقات مستقل می باشد، و در صورت تقاضا مشروح می نویسم. استعمار هم از این دو طیف مهم تاریخ اجتماعی ایران بزرگ ، که در یک جمع بندی تقریباً با قدرت مساوی بودند، حمایت می کرد تا بتواند یک نزاع دائمی در کشور ایجاد کند. در آن زمان شیعه از تشکیلات فئودالی و سنی از سازمان قبیله ای حمایت می کرد، که این خود به توازن قوای متخاصم در ایران بزرگ دامن می زد. در آن زمان هر چند بظاهر ازبکستان در اختیار خانات خودش بود، و عراق در اختیار عثمانی، ولی روابط اجتماعی و ارتباطی در تمام ایران بزرگ بهم وصل بود.
در میان این دو قدرت اجتماعی یعنی تشکیلات فئودالی و سازمان قبیله ای، رابطه ای در حال شکل گرفتن بود، که خرید و فروشها و تجارت را در دست گرفته و باعث گسترش و بیشتر و پر جمعیت شدن شهر ها می شد. شهر هایی که تا آن زمان جمعیت آنها کمتر از ده هزار نفر بود و انرژی خود را از فئودالی یا قبیله ای می گرفتند، به ناگه در دوره قاجاریه رشد کرده و جمعیت آنها تا ده برابر گردید، و شکل نو از تاریخ اجتماعی ایران را پدید آورد. نو بورژوازی از نیمه دوم قاجار به دو علت، آموزش گرفتن از بورژوازی استعماری، و نیاز بر طرف کردن تجارت بین دو متخاصم فئودالی و قبیله ای بخوبی رشد کرد. نو بورژوازی تعصبی در نوع دین نداشت فقط به درآمد فردی می اندیشید. از نیمه قاجار نو بورژوازی، ایران را پر از کاروانسرا های زیبا کرد، و از هر طرف کاروان های بزرگ در حال رفت و آمد بودند، در صورتی که کاروانسر های ساخته شده دوران صفویه همگی در جهت زیارت مراکز شیعه بودند. مردم در طیف های اجتماعی توانستند با چیزها جدید که تا آن زمان نمی دانستند و نداشتند و محروم بودند آشنا شوند، و این نیز سبب حمایت توده ها از نو بورژوازی را بدنبال داشت. در نهایت این نو بورژوازی توانست اولین انقلاب بورژوازی در قاره کهن را در ایران سازمان دهد، که انقلاب مشروطه نام گرفت. بورژوازی استعماری ترسید موقعیت خود را از دست دهد، بهترین و قوی ترین کار گزاران و چهره های استعماری و نیروها و تیوریسین های اجتماعی خود را وارد میدان کرد. و توانست کودتایی را سازمان دهد، و نو بورژوازی ایران را که تازه و کم جان بود، و بشدت از طرف فئودالی و قبیله ای مورد تهاجم بود شکست دهد. و همچنین توانست اشخاص مهم تاریخی ایران را که بخشی از آنها در دوره های اول و دوم و سوم مجلس شورای ملی بودند کنار بزند، منجمله پدر بزرگ مرا که در راه راستی نوشته ام.
رشد بورژوازی ایران در سایه کامل بورژوازی استعماری در دوران رضا شاه پهلوی ادامه یافت، خود شاه درکی از بورژوازی نداشت، و ذاتاً علاقه به فئودالی داشت، بنابر این نتوانست در سایه بورژوازی خارجی مانور دهد، بیشتر به ضبط و جمع کردن روستاها و املاک و اموال بسبک فئودالی مشغول بود. سازمانها و تشکیلات حکومتی را که می توانست مستقل از استعمار بچیند و سازمان دهد، فقط با تمایلات فئودالی قرار داد، اما خود او زیر ساخت فئودالی زمان قاجاریه یعنی دین مربوطه را قبول نداشت، که این تضاد او را به پستوی گرم و نالان آفریقایی فرستاد. با اندک فضای آزاد که در دوران جنگ دوم جهانی بوجود آمده بود، بورژوازی ایران بسرعت رشد کرد، و وارد دوران محمد رضا پهلوی شد. شاه و تیوریسین های حکومتی آنقدر سواد نداشتند که تشخیص دهند، زیر ساخت دینی فئودالی باقی مانده در جامعه، در حال مبارزه با بورژوازی بی پروایی است، که زیر سایه استعمار قرار دارد، در تولد در تاریخ تلاش های بورژوازی در این دوران را نوشته ام. او در یک تحلیل اشتباه به جای فراهم کردن فعالیت دانایان و روشنفکران در جامعه، اقدام به اصلاحات ارضی نمود، و به ناگه توده مردم را در شرایط عدم تشخیص هویت خود قرار داد. این زیر ساخت های جامعه در سال 57 به انقلاب انسانی ایرانی دیگری انجامید، و بورژوازی لجام گسیخته که شناختی از فرهنگ و جامعه نداشت زمین خورد، ولی بزودی روز همان شد که بود.
بدلیل امکانات ویژه اواخر قرن 20 و اوایل 21 ، تغییرات سریع در جریان است، درک و شناخت آن نیز سرعت پردازش ذهنی می خواهد، که همراه استفاده از تکنولوژی اطلاعاتی باشد. در یک رشد سریع، از ابتدای قرن 21 بورژوازی قرن 20 ایران به حاشیه رانده شد، و سرمایه داری لجام گسیخته ای جای آنرا گرفت. البته دانستن تفاوت سرمایه داری با بورژوازی مهم است، در هیچ کتابی و جایی نتوانستم تعریف و تحلیل های درست و خوبی از آنها بدست آورم، امروز لازم است عالمان اجتماعی که امکانات وسیع در اختیار دارند، واژه های نوین و تعریف های صحیح از بورژوازی و سرمایه داری و دیگر مراحل و طیفها ارایه دهند. این عزیزان کتاب های 400 و هزار صفحه ای ننویسند، بلکه مطالب خود را در وبی جامع و قابل مطالعه و دسترسی قرار دهند، و خوهشاً به احتکار علم دست نزنند.
امروزه جامعه ایران شامل اندکی سرمایه دارانی است، که در عرصه جهانی وابسته به سرمایه داری نو امپریالیستی می باشد. یک درصد هم بورژوازی حاشیه رانده شده که تمایل به سرمایه داری سنتی جهانی دارد، این سرمایه داری از ابتدای قرن 21 جای خود را به سرمایه داری نو امپریالیستی داده، توضیح در استعمار و امپریالیسم. حدود 50 درصد جامعه میکرو بورژوازی می باشند، که کاملاً در حاشیه قرار گرفته اند، اینها جایگاه واقعی اجتماعی خود را گم کرده، نیاز است تعریف جدید برای آنها ارایه شود، نوع تعریفی که در سخن وبلاگ توضیح داده ام. آنها کسانی هستند که مالکیت تولید و کار خود را دارند، و خود یا با چند کارگر دائم و فصلی کم و بیش کار و کاسبی و درآمدی نسبی دارند. حدود نیمی از مردم در طبقات اجتماعی پایین دست مالی و سقفی هستند، که شامل کارگران و کشاورزان جز و بیکاران و نیازمندان است. بسیاری از آنها تحت تأثیر ادامه نفوذ طبقات بازمانده دوران فئودالی هستند، یا جایگاه اجتماعی خود را در ابهام می دانند یا نمی شناسند. بنابر این می بایست پردازش علمی اجتماعی و یا تحلیل و تعلیل های جدید و با شرایط علمی قرن 21 از جامعه ایران کنونی صورت گیرد، و این بررسی ها باید در وب باشد، و مرتب به روز شود، تا تغییرات قرن سنت گریزی را بتوان در آن اعمال نمود.
خواهشمندم این مقاله را علاقمندان و متخصصین تاریخ اجتماعی، تیوریسین ها و برنامه نویس های اجتماعی، در صورت تمایل مطالعه نمایند، بنظرم مطالبی است که لازم می شود بدانند. افرادی که علاقه و دانشی در تاریخ اجتماعی ندارند وقت خود را تلف نکنند، و از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند، و اگر اشتباه وارد این وبلاگ شده اند، خواهشاً خارج شوند. همچنین تمنا دارم متعصب های نژادی، سیاسی، دینی مطالب و مقالات انوش راوید را نخوانند، این وبلاگ فقط جهت پیش برد علم جغرافی ـ تاریخ می باشد. در صورتیکه به هر شکل این وبلاگ در اینترنت از بین رفت در جستجو گرها بنویسید، انوش راوید، و دوباره بیابید. آماده ام در صورت تقاضا مطالب متنوع و جدید در تاریخ و تاریخ اجتماعی بنویسم.
تاکنون نوشته شده که تاریخ اجتماعی ایران فراز و نشیب های فراوان داشته است، اما در واقع اینگونه نبوده، با درک واقعی از تاریخ اجتماعی ایران متوجه می شویم، که رشدی مطابق تمام قاره کهن داشته، و حتی از بقیه قاره در تکامل پیش بوده است.
چرا ادامه دارد
تمامی مطالب وبلاگ انوش راوید، شامل ادامه دارد می باشد، زیرا این مقالات گوشه کوچکی از زیر مجموعه علم جغرافی ـ تاریخ است، و برای علم پایانی نیست. عزیزان برای دریافت ادامه مطالب می بایست به صفحه نخست مراجعه نمایند. روزی نیوتن قانونی برای جاذبه نوشت و دویست سال می پنداشتند همان است، بعد انیشتین قانونی و فاکتوری آورد و باز پنداشتند دیگر همان است و تا کنون اشتباه فهمیده و خیلی اشتباه بوده است. اکنون در قرن 21 متوجه شده اند، هر چه گذشتگان که دانشمندان بنامی بوده و گفته اند اشتباه بوده، و هر چه علم جلو تر می رود، تازه می فهمند که هیچ از جاذبه نمی دانند. علم جغرافی ـ تاریخ هم همین گونه است، خواهشاً مپندارید آنچه که می دانید واقعیت و تمام علم است، و همه چیز تمام شده است.
چاپ کتاب نه
زمین دارد زیر پای ما حرکت می کند، بارها در این باره گفته ام و در قرن سنت گریزی کاملاً توضیح داده ام، دیگر زمان چاپ کتاب برای زمینه های تخصصی نیست. چند صد سال پیش یک دانشمند در تمام علوم می گفت و می نوشت، تا اینکه به قرن تولید انبوه 20 رسید، و همه مردم می خواستند در تمام علوم بدانند، و خود را جای دانشمند قرن های گذشته قرار دهند. اما در این قرن بخاطر گسترش و عمق دانش امکان ندارد، کسی از تمام علوم بخواند و فرا گیرد، فقط لازم است اطلاعات عمومی به اندازه مورد نیاز تخصص خود بداند. بنابر این اشخاص متخصص و دانش جویان در زمینه دانش وبلاگ انوش راوید به راحتی در تمام گیتی دسترسی به این وبلاگ دارند. در وبلاگ دانش سریع تبادل نظر و نو نویسی و طراحی می شود، در صورتیکه در کتاب ضمن مخارج سنگین این امکان نیست، و با قطع درخت و تولید کاغذ جهان را به تخریب و انقراض نزدیک می کند.
پاسخ چند پرسش فصل گذشته
پرسش: درباره صحت و درستی تألیفات آقای ناصر پور پیرار نظرتان چیست؟
پاسخ: بارها در وبلاگ نوشته ام که هر شخصی می تواند در هر علمی نظراتی داشته باشد، ولی در نهایت باید فرهنگستان یا مجمع آن علم را تأیید موقت کند. همچنین بارها نوشته و توضیح داده ام که به دلایلی نمی توان کتاب های دینی و مسلکی، شعری و داستانی را پایه علم جغرافی ـ تاریخ دانست. در آن نوشته ها اصول و فرمول های تاریخی و تاریخ اجتماعی به هیچ عنوان رعایت نشده و نمی تواند مورد قبول من باشد. همچنین بارها نوشته ام که می بایست محیط دمکراسی را رعایت و حفظ کرد، عدم دقت در موارد ذکر شده نابسامانی در علم را در پی خواهد داشت.
پرسش: شما چه اصرار دارید بگویید حمله اعراب دروغه؟
پاسخ: در وبلاگ جنبش تاریخ را تحلیل و بررسی می کنم، سپس با داده های واقعی در تاریخ و تاریخ اجتماعی، دروغ ها را شناسایی، و با تحقیقات جدید که در کارگاه فکر سازی توضیح داده ام، به نگارش تاریخ نوین می پردازم.
پرسش: چرا پس از ورود اسلام به ایران (البته اگر به زور نباشد) به یکباره اسامی عربی در ایران به شدت رایج شد؟
پاسخ: رایج شدن اسامی عربی و آرامی و نبطی و غیره در ایران طی مدت هزار سال از نیمه حکومت اشکانیان تا ابتدای سلجوقی زمان برد، یعنی دقیقا در تمام مدت هزاره اول میلادی. عجله نکنید و تحمل داشته باشید به زودی مقاله تاریخ نام در ایران را می نویسم.
پرسش: چرا به یکباره زبان ایرانیان که زبان پهلوی بود به زبان فارسی کنونی تغییر یافت؟
پاسخ: این هم طی هزار سال فوق اتفاق افتاد، به تاریخ زبان در ایران مراجعه و پیگیری نمایید.
پرسش: مگر ایرانیانی که در آن زمان زندگی میکردند دیوانه بودند، که یکدفعه فرهنگ و هویت غنی خود را کنار بگذارند و فرهنگ! عربهای قبایل بیابانگرد .... (جمله ای غیر قابل نوشتن) را قبول کنند؟!
پاسخ: ایرانی ها فرهنگ خود را کنار نگذاشتند بلکه آنرا به تمام مردم قاره کهن دادند، زیرا این سرزمین در میان قاره و مرکز ارتباطات و تمدن آن قرار داشت و توانسته بود طی تاریخ از این راه به برتری تمدنی دست یابد، زمانی که مردم ایران در تمدن سازمان قبیله ای زندگی می کردند بقیه قاره در تمدن قبایل اولیه بودند. برای درک این موضوع لازم است وبلاگ را کامل مطالعه و پیگیری نمایید. به هیچ عنوان تمدن و فرهنگ غنی از تمدن پائین دست تاریخ اجتماعی شکست نمی خورد، به ساختارهای تاریخی اجتماع مراجعه نمایید.
پرسش: مگه دو بیتی معروف فردوسی رو درباره اعراب نخوندین؟
پاسخ: همیشه در تاریخ جنگ و ستیز میان دو تمدن وجود داشته، قبایل اولیه با سازمان قبیله ای می جنگید، نو فئودالی با سازمان قبیله ای، تشکیلات فئودالی با نو بورژوازی و غیره. بیشتر این جنگها به تمام یک سرزمین و مردم مربوط نمی شد که دلایل در تاریخ اجتماعی دارد، ایران نیز در مسیر رشد و تکامل تمدنی قرار داشت بنابر این اختلافات وجود داشت و دائم زد و خورد اتفاق می افتاد. همانگونه که بارها نوشته ام کتاب هایی دینی و داستانی صرفاً منابع تاریخی حساب نمی شوند بلکه نیاز به تحلیل دارند، با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کلید و رمز بررسی های تاریخی را بدست آورید. در ضمن به تعریف شاهنامه مراجعه نمایید.
پرسش: مدتی پیش در چند سایت خوندم که در نزدیکی شهر سلیمانیه عراق پوست پاره ای از جنس آهو مربوط به سیزده قرن پیش پیدا شده، در آن از حمله اعراب به شهر زور اشعاری سروده و برخی از بیتهای آن چنین است، نیایشگاه ها ویران شد، اتش ها خاموش شد، عرب های ستمکار خراب کردند، روستاها را تا شهر زور زنان و دختران را به اسارت گرفتند. نکنه این هم دروغه؟ اصلا تحقیق کنید که این حقیقت داره یا نه؟
پاسخ: امروزه ساختن و پرداختن این چیزهای تاریخی نما برای پول خیلی رونق گرفته است، به هیچ عنوان قابل قبول نمی باشد و از طرف منابع علمی چنین پوستی تأیید نشده است.
پرسش: شما که می گویید حمله مغول دروغ است، پس کتابهای تاریخی مثل تاریخ جهانگشای جوینی که از حمله مغولان سخن گفته از کجا آمده است؟
پاسخ: در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ توضیح داده ام، مطالعه نمایید و اگر پرسش دیگری بود پاسخ می گویم. همچنین در خود مقاله دروغ حمله مغول از چگونگی ساختن این دروغ و نوشتن کتابها توضیح داده ام، من یک پرسش از شما دارم، آیا از اصالت آن کتاب می دانید؟
پرسش: آیا سرزمین هایی که در زمان قاجار و پهلوی از خاک ایران جدا شدند، قابل بازگشت هستند؟ و اگر هستند، چگونه انجام پذیر می باشد.
پاسخ: ظاهراً از نظر جغرافیای سیاسی غیر ممکن است، اما با بر پایی قاره کهن و پیمان های مختلف تجاری و فرهنگی، نزدیکی هایی حاصل می شود که خیلی عالی است، به مقاله قاره کهن مراجعه نمایید.
یادی از هفته نامه مغان
نیم قرن پیش هفته نامه سیاسی و اجتماعی به نام مغان به صاحب امتیازی و سردبیری آقای غلامرضا یحیی منتشر میشد، مرحوم غلامرضا بزرگترین عموی انوش راوید بود، که فرزند مرحوم حاج میرزا حسین می باشد. در آن زمان و شرایط فشار مطالب تند و تیز علیه شاه وقت و استعمار خارجی مینوشت، و خوانندگان بسیاری داشت، و هر هفته تیراژ آن افزایش می یافت. اما حکام وقت نمی توانستند این تیغ قلم را تحمل کنند، و بعد از 25 شماره و با زور چماق و اتکا به گروه های فشار دست پرورده اجنبی، نشریه وزین مغان را تعطیل کردند. ولی امروزه مردم قهرمان ایران عزیز با تلاش گسترده پیشبرد علوم و دانش نو و فرهنگ شکوفا، و همچنین کسب آزادی ملل و مبارزه با دشمن استعماری بیش از یک هزار نشریه و یک میلیون وب منتشر می کنند، و در اختیار دارند، و هرگز نمی خواهند به زمان نفوذ استکبار باز گردند، و تنها یک نشریه چون هفته نامه مغان داشته باشند. ایرانی شاد و پویا قرن 21 را پیروز مندانه خواهد پیمود.
شما دوست دارید کدام سری نشریه قدیمی داشته باشید؟
کلیک کنید: پرسش و پاسخ در باره شبهات دروغ حمله اسکندر مقدونی
کلیک کنید: پرسش و پاسخ در باره شبهات دروغ حمله اعراب بیابانی
کلیک کنید: پرسش و پاسخ در باره شبهات دروغ حمله چنگیز مغول
کلیک کنید: پرسش و پاسخ در باره شبهات عمومی وبلاگ انوش راوید
بررسی های تاریخی در وبلاگ: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران