طبیعت چیست و کجاست؟
تا همین سی، چهل سال پیش قبل از شکل گیری کلان شهر های صنعتی، واژه طبیعت به معنای سرشت و مزاج بکار می رفت، می گفتند فلانی طبعش گرمه یا طبیعتش سرده. معادل این اصطلاح در زبان های غربی NATURE از ریشه NAT نوچ Nuch معروف زبان ایرانی به معنای زایش، زاد، که گویای خاصیت ذاتی یا جوهر هر چیز بوده است. در گذشته ها بویژه در دورانی که تمدن بشر در اشکال قبیله ای و فئودالی بود عناصر طبیعت در زندگی و بافت شهرها حضور گسترده داشتند. شهرها و روستاها از خاک هر اقلیم روئیده بود، خانه ها و بازار و تولید تماماً از طبیعت بوده و از آن الهام می گرفتند. شهرها کوچک هر کدام بویی داشتند، توده های اهل هر دیار وابسته به خاکشان بودند، زندگیشان دانشگاه آنها بود، بریدگی و تضاد بین شهرها و روستاها نبود. طبیعت و سرشت همه جا بود، در باغچه حیاط خانه، جویبار کوچه، در جنگلها و بیابان های پاک بیرون شهر.
تاریخ تمدن، تکامل تاریخ را پشت سر گذاشت، و قرن تولید انبوه را پیش آورد و ماشین را وارد زندگی بشر ساده کرد، اول از همه نشاط کار دسته جمعی را از انسان گرفت و او را ماشین کسل و مصرف کننده پر خواه کرد. اینها دست بدست هم داده و با شیفتگی سرعت که در ذات بشر است در هم آمیخته شد، و سپس انسان به دنبال شهر های رویایی و پیشرفته دوید و دوید، تا طی یک قرن و چند نسل، آرام آرام این انسان زاده طبیعت از طبیعت دور شد. طولی نکشید که برجها، اتوبانها، ماشینها، آلودگیها و احساس ضعف در مقابل تازه ها این درک را بوجود آورد، که چیزی کم است. از اینجا به بعد ناگهان اصطلاح طبیعت به فضا های بیرون شهر مانند، کوه، جنگل، بیابان، و دریا و خونه گلی اطلاق شد، و غریبی در ذهن ها جا باز خوش کرد، که شهرها جزئی از طبیعت نیستند. دیگر احساس می شد فضای یک سوپر مارکت قسمی از طبیعت نیست، هر چند بخشی از محصولات مورد نیاز ما از طبیعت آمده و در آن باشد. نگاره زیبای گله گاوی تمیز که شادابند، بر پاکت های صنعتی لبنیات افتاده و منظری دل انگیز و رویایی از فضای بکر و خیالی دارد، اما فقط بدست گرافیست ها بر بسته های رنگارنگ و فریبنده نقش بسته است.
سرعت و رقابت، آسفالت و بتن، آهن و شیشه، قیر و سیمان، فلز و پلاستیک، و غیر و غیره، با ظاهر پیشرفت، در کمتر از نیم قرن بر طبیعت 5 میلیارد سالی بکر و زیبا پیروز شده است. اولین نمونه های زیستگاه بشر به موزه ها رفته و آخرین نمونه آن مانند خونه گلی رقابتی سخت و ناعادلانه با تکامل خانه سازی دارند. یک امٌـای بزرگ مانده، که دیگر آدمیان احساس می کنند با طبیعت غریبه هستند، و خیلی سریع از طبیعت خسته می شوند، و می خواهند به مجموعه محیط زیست شهر نشینی، یا همان غده متراکم و در حال توسعه که دیگر جزء طبیعت نیست باز گردند. می بایست به این غده های بدخیم و کلان شهرها نام ضد طبیعتANTI NATURE بدهیم، زیرا با گسترش آنها تعادل عناصر که میلیونها سال بر سیاره حاکم بوده به خطر افتاده است.
در تغذیه امروز، ظاهر بینی، راحت طلبی، طعم های کاذب، بر شناخت طبیعت خوراک غالب شده اند، و جا را برای تشخیص کیفیت و ذائقه یا ذوق درست تنگ می کند. پوشاک امروز با مواد نفتی و شیمیایی درست شده که نشان دهنده رنگ های هویت بیگانه است، الیاف طبیعی و پشم و پنبه که پوشش های واقعی هستند، فراموش گردیده اند. اگر بحث آلودگی هوا پانزده، بیست سال است شروع شده، بحث آلودگی صوتی چند سالی بیش سابقه ندارد، آلودگی تصویری هم مدتی است از راه رسیده. ساختمان های بیقواره و رنگ های بی تناسب، نور های تند و زننده با ته رنگ سفید و سرد و کور کننده، تازه این غیر از تصاویر غیر قابل تحمل تابلوها و تلویزیون های بزرگ خیابانی است. بعد هم نوبت آلودگی موجی می رسد، با دکل های برق فشار قوی و مخابرات که اثر آنها بر قلب و سلسله عصبی و نخاع دیرتر اعلام خواهند شد.
در این میان سازمان های طرفدار محیط زیست و N.G.O های با اسم و رسم که از درون همین کلان شهرها سر در آورده اند، می خواهند کاری بکنند. اما بدلیل شکاف عمیقی که بین ضد طبیعت ها و طبیعت پیدا شده قادر به کار مفیدی نیستند، و نهایتاً در دیوان سالاری و عملیات نمایش متوقف شده اند، دلیل این است که هنوز صورت مسئله مشخص نشده. انوش راوید عقیده دارد، بجای دیدن و درک تکامل تمدن که شیوه زندگی بشر را چنین درست کرده، ذهن را نباید فقط مشغول نظریه نجات جنگلها و یا گونه های در حال انقراض و یا پدیده زباله ها کرد. مثلاً بطری های خالی نوشابه و پاکت های رنگارنگ شیمیایی محصولات غذایی مصنوعی دور ریخته شده، منظره زیبا و رمانتیک طبیعت بکر را خراب کرده، اینها چیز هایی هستند که بسرعت جذب عناصر محیط نمی شوند، و باید هر چه زود تر جمع آوری و از جلوی چشم دور شوند. اما نکته اینجاست که به کیفیت محتویات این بسته ها که با نظم در فروشگاه ردیف شده اند کمتر توجه می شود، در واقع ظاهر بینی مانع کل نگری و واقع بینی بر صورت مسئله شده است، که نباید اینگونه باشد.
باید کمی از بیرون مثلاً از اینجا به این تمدن ضد طبیعت نگاه کرد، شهر های امروز سلول های متراکم و بیماری هستند، که به شکل سرطانی بزرگتر شده و فضای بیرون خود را بلعیده اند. مقایسه قیمت زمین در مرکز و بیرون این شهرها خود گویای شدت این بیماری است، آپارتمان کوچکی با مصالح غیر طبیعی در طبقه چندم، چندین برابر قیمت یک مزرعه تولیدی است. مهم تر آنکه طبیعت درون آدم های مقیم شهر های ضد طبیعت، تحت تأثیر روند عجولانه تحولات راحت طلبی کاذب و جاذبه های چشمی و سطحی قرار گرفته است. این موضوع باعث شده سازگاری جوهری طبیعی از انسان دور گردد، و نیز هر چه پیش تر رفته آدمها به این روند بیمار گونه وابسته تر می شوند. به این وابستگی های تحمیلی و عادت های شهری جدید، نام امکانات و راحتی داده شده است، و دائم به آنها افتخار میشود. ولی همین امکانات خارج شدن از این بیماری را مشکل تر کرده، و در ضمن ذهن را هم اسیر توهم پیشرفت و توسعه نموده است، در واقع فقط سرطان و نابودی پیش می رود.
بهتر است باز هم به تعریف واژه طبیعت برگردم، که اختلال معانی پیدا نشود، در ابتدای مقاله نوشتم که اصل معنای طبیعت، طبع و سرشت عناصر یعنی آرایش منظم فرمول های علمی است که، خاک، آب، آتش، باد، در دایره زندگی بر قرار می کند. پس طبیعت به معنای تعادل هم می باشد، باید به یاد آورد که آب و گل بشر هزاران سال در گذر تاریخ پا خورده، و آتش و آب که اندازه شان رمز تندرستی است، و تعادل و باد که همیشه ما را به سبکی گذشتن و پرواز می خواند. بنظر می آید هر تلاشی که برای نجات طبیعت است، اول باید از طبیعت درون خود شروع نمود، و از شیوه زندگی بظاهر مدرن، همه مشکلات امروزی بشر مثل بیکاری، آلودگی، تورم، اضطراب، افسردگی، اعتیاد و بیماری های جدید، که از درون همین آدمیزاد مثلاً پیشرفته بیرون آمده است. با این نگرش عمیق است که جریان های طبیعت گرا و کل نگر، خواهند توانست در سطح جهانی راه گشایی منطقی کنند.
تغذیه سالم، پوشاک طبیعی، معماری با مصالح سبک، زندگی متناسب با اقلیم و فصل، سفر به طبیعت بکر، جابجایی و بیرون رفتن از چنبره روزمرگی، پرهیز از مواد شیمیایی، ورزش و خصوصاً کار بدنی برای تولید و خود کفایی، کار های در اولویت هستند، که همگی ما اینها را می دانیم و می شناسیم. ولی شتاب فزاینده تخریب طبیعت حیات بخش بحدی است، که بسیاری از کوشش های فردی هم در آینده نزدیک به هیچ عنوان جوابگو نخواهند بود. باید زودتر بفکر دهکده های سازگار با استفاده از نیروی های طبیعی مانند، خورشید، باد، آب و نیروی عضلانی باشیم، تمدن آینده بر اساس مدیریت نوین انرژی است، که در آینده بینی توضیح داده ام. با مدیریت نوین خواهیم توانست قوانین سازگاری را بصورت علمی ـ تجربی از نو کشف کنیم، سازگاری و تعادل، قوانین بسیار ساده و قابل درکی دارند، که اساس هنر زیستن ملتها در طول تاریخ بوده و خواهند بود. این ها قوانین کیهانی و ازلی هستند، که مشمول مرور زمان نمی شوند، سبکی و تعادل از شروط لازم برای تعالی و رشد را دارند.
امروزه پیشرفت های خطی قرن گذشته و رقابت فلسفه قرن های تاریخی، تمام زندگی آدمها شده است، که اساس آن بر سلطه جویی انفرادی قرار دارد. در نتیجه وحشت از آینده، اضطراب، فرسودگی روحی، وابستگی عاطفی به اشیا غیر طبیعی، احساس سنگینی جسم و نیاز به دارو است. نظریه پیشرفت خطی از تبعات رنسانس و تاریخ اروپا و غرب در گذر از فئودالی سیاه به بورژوازی سفید بوده است. تکامل تاریخ اجتماعی به آنها کمک کرد، که دوران رکود قرون وسطی مملو از خرافات و انحطاط کلیسا را پشت سر گذاشته، و عقلانیت غیر مذهبی را تجربه کنند. رنسانس دروغی که به دنبال هلنیسم دروغی ترسیم شد، فاقد بعد معنوی لازم برای رشد و تکامل چرخه ای است. در این سرعت خطی، راستای پیشرفت هم تعیین نگردید، چون درک و تحلیلی از آن نداشتند، در قرن سنت گریزی مشروح توضیح داده ام. نظریه پیشرفت خطی، ماهیتاً بین طبیعت درون و طبیعت بیرون شکاف انداخته، و همین شکاف عامل اضطراب و در نتیجه باعث سلطه جویی بیمار گونه بر جهان هستی می گردد.
سئوال این است چکار باید بکنیم؟ پاسخ: شناخت تاریخ و تاریخ اجتماعی واقعی بدور از دروغها و درک معرفت عرفانی است، که در قاره کهن هزاران سال سابقه دارد.
از ابتدای قرن 21 بصورت جدی بررسی علل پیدایش شکاف های ضد طبیعت با طبیعت درون و بیرون، موضوع تحقیقات تخصصی غرب شده است، در قاره کهن و ایران بزرگ ما نیز ناگزیر به این بررسی هستیم. شکاف بر آینده نگری اجتماعی قاره کهن و ایران زخم بدخیم انداخته است، زیرا با هیاهوی ماشین و شتابزدگی در پیشرفت خطی، شرقی ها از آرامش و مراقبه تاریخی بیرون شده اند. هر چند که اکنون ظاهراً دوران فراموشی، لغزش و پریشانی است، اما فرمول های تاریخی اجتماعی می گویند، جهان در گذر تمدنی است. بدین جهت مردم قاره کهن هر روز بیشتر به سنتها و تاریخ و مکاتب عرفانی روی میآورند، این سنتگرایی فعلاً بیشتر جنبه تفننی و نمایشی دارد. ولی به آرامی به سمت پا گذاشتن درون سنتها پیش می رود، مانند فزونی علاقمندان به زندگی طبیعی در خونه گلی. نمایش رنگی مسابقه جهانی شدن حوصله ها را بسر آورده، پیشرفت و سرعت دارد شیفتگی آوری خود را از دست می دهد، با دانایی قرن 21 متوجه می گردیم که بیشتر فرساینده و نابود کننده هستند. با درک و فکر سازی، شهر های رویایی را در گذشته، حتی گذشته های خیلی دور و از عمق تاریخ می جوییم، مثل اینکه آرام، آرام به دوران جدید نزدیک می شویم. دوران بازیابی سرشت خویشتن و این سرشت همان طبیعت است، شناخت این سرشت هر چه باشد خیر و خوبی دارد، پیوندی بعد از دوری است، این پیوند جواب شکاف دو طبیعت و درمان زخم خواهد بود. انوش راوید
عکس ها در اینجا در ستون فهرست آن وب سمت راست، بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.
کلیک کنید: داستانهای تاریخی ایرانی
انوش راوید Anoush Raavid
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com
فقط تا 20 خرداد وی پی ان 6 ماهه همراه با 1 ماه رایگان وی پی ان 12 ماهه فقط 20000 تومان