آسیای بزرگ
ژاپنیها بعد از بدست آوردن موفقیت های صنعتی و اشغال نظامی کشور های آسیای، از فوریه 1942 شورای آسیای بزرگ مرکب از برگزیدگان بورژوازی امپریالیستی، روسای بزرگ صنایع، مخصوصاً تراست های بزرگ تشکیل دادند. این شورا برنامه سیاسی و اقتصادی آسیای بزرگ را تدوین کرد، به موجب این سیاست ژاپن بایستی یگانه مرکز صنعتی قاره آسیا باقی بماند. سیاست اقتصادی سایر کشورها باید با منافع ژاپنی ها مطابقت داده شود، یعنی باید مواد خام آذوقه و احتمالاً کارگر را به قیمت مناسبی تسلیم نمایند. بدین قرار ژاپنی ها نیز همان برنامه اقتصادی آلمانها را در آسیا بدست گرفتند. به محض تنظیم این برنامه ده ها هزار کارمند ژاپنی به نواحی آسیای شرقی و جنوب شرقی اعزام شدند، تا سازمان هایی که مورد نظر توکیو بود بر پا سازند. ضمناً مدارس مخصوص ایجاد شد، تا افراد را به عنوان کارمندان آتیه جهت اداره امور آسیای بزرگ تربیت نمایند.
اما اصول اقتصادی این تشکیلات وسیع بر روش آمرانه و انحصار مستقر بود، می بایست به کمک دستمزد ارزان که دیگران برای ژاپن تأمین می کردند، تولیدات و محصولات صنعتی به قیمت ارزان در بازار های دنیا جاری شود. سپتامبر 1942 یک وزارت آسیای بزرگ تأسیس شد، در کنار نقشه اقتصادی یک نقشه سیاسی نیز بوجود آمد، که در نظر داشت یک نوع آزادی کم رنگ به سرزمین ها بدهد. البته آن جاهایی که ثروتمند بودند و از نظر کانی و مواد خام اهمیت داشتند، مستقیم توسط ژاپن اداره شود. در عین حال یک سلسله اقدامات و تبلیغات برای آزاد کردن بقیه قاره آسیا از چنگال استعمار انگلیس و آمریکا را شروع کردند. منجمله نهضت آزادی هندوستان که توسط ژاپنیها کاملاً حمایت شد، و اولین گنگره خود را در بانکک پایتخت تایلند تحت حمایت ژاپن افتتاح کرد، کنگره برمه در 1943 در رانگون با حمایت کامل ژاپن استقلال برمه را اعلام کرد. در 15 اکتبر استقلال فیلیپین اعلام شد، و بلافاصله تحت نفوذ ژاپن قرار گرفت، مالزی بدلیل منابع زرخیز و موقعیت نظامی تحت اشغال کامل ژاپن باقی ماند. در 5 نوامبر 1943 اولین کنگره آسیای بزرگ در توکیو افتتاح شد، خود ژاپنیها به عنوان نمایندگان کره که رسماً به ژاپن ملحق شده بود در جلسه شرکت کردند. از طرف مغولستان، فیلیپین، تایلند، برمه، چین نمایندگانی حضور داشتند، هندوستان رسماً مشارکت نداشت، از ممالک اشغالی اندونزی، مالزی، هند و چین و جزایر نمایندگانی حضور نداشتند.
در کنگره مذکور منشور آسیای بزرگ تدوین شد، بطور کلی اصول منشور عبارت بود از سیاست و اقتصادی مشترک تحت نظر بورژوازی امپریالیستی ژاپن. در عین حال هیچ فرد غیر ژاپنی حق نداشت به ژاپنی امر و نهی کند، بدین ترتیب ریاست و مدیریت کلیه امور آسیا بدست ژاپنیها افتاد، فقط ژاپنیها در مقام کشیشان و رهبران دینی باقی ماندند. از کار های جالب و مهم بنا کردن مسجدی در کوبه بود، در دانشگاه توکیو زبان عربی تعلیم داده شد، تا بتوانند به غرب آسیا هم نفوذ کنند. بدین ترتیب ژاپن نه تنها در زمینه های اقتصادی، سیاسی و نظامی، محور و مرکز آسیای بزرگ شد، بلکه در امور معنوی و مذهبی نیز سیادت را بدست گرفت.
آیا در قرن 21 این سیاست ها با همکاری کامل تمام کشور های نیمه شرقی آسیا تکرار نشده است؟ سهم هر یک از آن کشورها در اجرای این برنامه چه میزان است؟