راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

نوروز و سال نو در ایران

نوروز در ایران

      به صورتی که آن را در سنگ ‌نوشته‌ های داریوش بزرگ در بیستون می‌ یابیم،  سال ایرانیان باستان در پاییز آغاز می‌ شد،  و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد)،  جشن عید اول سال ایرانیان بوده‌ است.  نوروز از جشن‌های باستانی محدوده جغرافیایی  قاره کهن،  یعنی کشور های ایران، آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، قفقاز و بخشهای کرد نشین کشور های، عراق و ترکیه و سوریه است،  که در روز اول فروردین، 21 مارس هر سال برگزار می ‌شود.  برگزاری جشن نوروز همچنین در زنگبار واقع در افریقای شرقی، که در قدیم سکونت گاه ایرانیان مهاجر بوده رواج دارد.  عده زیادی تفاوت میان نوروز و لحظهٔ تحویل سال نو را درست نمیدانند.  تعریف درست نوروز نخستین روز سال در تقویم ایرانی است،  یعنی یکم فروردین ماه و یا روز اورمزد از ماه فروردین.  لحظهٔ آغاز نوروز درست پس از نیمه شب است و این یک لحظهٔ تقویمی است.  لحظهٔ تحویل سال یک واقعه یا لحظهٔ طبیعی است،  و زمان آن می‌ تواند ساعت‌ها با لحظهٔ آغازین روز یکم فروردین فاصله داشته باشد.   بنابر این، لحظهٔ تحویل سال در سراسر جهان یکیست،  ولی لحظهٔ آغاز نوروز (یکم فروردین) نسبی است،  نسبت به خط استاندارد زمان بین المللی،  که سابقا به خط  گرینویچ مشهور بود،  و هنوز هم اکثر مردم آن را به همین نام میشناسند.

      پیشینه نوروز به باور میترایی،  ماه فروردین (نخستین ماه گاهشماری خورشیدی ایرانیان) به فره وشی (سرزندگی) اشاره دارد به اینکه،  که دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار دگرگونی می‌کند.  از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده‌،  چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست.  در ایران بزرگ و اواخر فرمانروایی داریوش کبیر،  تقویم میترایی را پذیرفتند،  بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه،  به اضافهٔ پنج روز اضافی (پنجه دزدیده یا خمسهٔ مسترقه) تقسیم شده بود،  و در اعتدال بهاری آغاز می‌شد.  این سال از آئین میترایی کهن گرفته شده بود،  سال دینی زرتشتی گشت،  و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیده‌ است.  روز اول سال در اعتدال بهاری،  اول فروردین، عید نوروز است.  بیش از سه هزار سال پیش از میلاد،  در قاره کهن دو عید رواج داشت، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار،  برگزار می‌ شده‌ است.  بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده،  و سر بهار جشن گرفته می‌شد.

      عید نوروز در ایران قبل از سلسله هخامنشیان وجود داشته،  در اوستا مطرح نمی‌شود،  چون یک عید ملی محسوب می‌شده و اوستا یک کتاب دینی است،  و جشن‌ های خاص خودش را دارد.  بعد از گذشت زمان،  سرانجام دین زرتشتی،  جشن مهرگان و نوروز را که در آغاز عیدها و جشن های  بومی و ملی بوده اند،  برای ایجاد دیدگاه مردمی می پذیرد.  جشن نوروز جمشیدى، روز اورمزد، روز نخست فروردین‌ماه، آغاز بهار در روی زمین بر پایه سنجیده‌ ترین اندازه‌ گیرى اخترشناسی ایرانی و گاهشماری در جهان، بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین جشن کهن در همه ایران بزرگ است.  جشن نوروز از نخستین روز بهار همراه با شکوفه درختان و سرسبزی و شادی آغاز می‌شود.  برابر با گفته باستان‌ شناسان،  در گذشته این جشن یک ماه به درازا مى‌کشید،  ولى امروز تا جشن سیزده دنبال مى‌شود.  جشن نوروز را بسیاری از بزرگان جهان باشکوه‌ ترین جشن گیتى نامیده‌ اند،  و بزرگ ترین جشن مردمى ایرانیان است،  که از روزگاران بسیار دور براى ما به یادگار مانده است،  و بنیاد میتُخت آن را به جمشید شاه پیشدادى پیوند مى‌دهند،  همچنان که این جشن تا امروز به نام جشن نوروز جمشیدی آوازه‌مند است.  گویند به زمان جمشید‌شاه سرما و توفان بزرگی ایرانویچ را فرا می‌گیرد،  و در پایان سال سوم،  در آغاز بهار سرما و توفان به پایان می‌رسد،  و به شادی آن جشن بزرگی برپا می‌کنند،  که جشن نوروز می‌نامند.

    *  داستان دیگری چنین می‌گوید:  جمشید شاه پس از یک زنجیره به‌سازى‌هاى چپیره‌اى (اجتماعى) بر تخت زرین نشست و دورى (فاصله) میان دماوند تا بابل را در یک روز پیمود،  و آن روز، روز هرمزد از فروردین ماه بود.  چون مردم این شگفتى را از وى بدیدند،  جشن گرفتند و آن روز را نوروز خواندند.  جشن نوروز پُربار از فرزانش کهن ایرانى است و هنوز جای بسیار برای کاوش دارد و هر چه گفته شود کم است.  اگر به گذشته باز گردیم و آیین‌ هاى فراموش ‌شده‌ اى هم چون بابا نوروز (عمو نوروز)، خواجه پیروز (حاجى فیروز)،  پنجه یا بهیزک و... را نیز به آن بیافزاییم، خواهیم دید که جشن نوروز بسیار گسترده‌ تر از آن چیزى است که امروز هست.  جشن نوروز با همه دشمنی‌ هایی که در درازاى زمان دیده و می‌بیند، هنوز استوار و پا برجا خود را به رخ جشن‌ های جهان مى‌کشد.

   جشن فروردگان ــ  جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه در دوران باستان به عنوان عید اصلی جشن گرفته می‌شد. این جشن فروهر‌ها بود،  و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد.  فروهرها همان ارواح مردگانند.  نام فروردین که آغاز بهار است،  برگرفته از نام فروهر هاست.  در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهر های مؤمنان از اقامتگاه‌ های خود می‌ آیند،  و مدت ده شب در کنار مردم می‌ مانند،  این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود.  زمان این جشن به حساب گاه شمار های امروزی،  پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین،  بحساب می‌آمد.  از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید،  نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد.  بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو،  در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان شاهنشاهی ساسانیان هم حفظ گردید.

   نوروز کوچک ــ  روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد.  پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه ‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌ اند،  از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند.

   نوروز بزرگ ــ   در ششمین روز فروردین،  در گاه‌شماری زرتشتی ایران باستان،  روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی،  بنام خرداد می باشد.  نوروز بزرگ یا خرداد روز نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌ است.  خردادامشاسپند موکل بر آب است،  و این روز بدو منسوب می‌ باشد.  این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران  شاهنشاهی ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌ است. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شده،  از جمله زرتشتیان بدان باور دارند،  که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است،  بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم عرب را پذیرفتند،  جشن زرتشتی فروردگان و نوروز بزرگ،  در ششمین روز ماه فروردین،  از بین رفت.

   مراسم ایرانیان باستان ــ  آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمه‌ ای کهن دارند،  و از نظر گاه دانش مردم‌ شناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند.  ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است،  در نوروز تعیین می‌ شود.  در این روز نیکبختی‌ها برای مردمان زمین،  تقسیم می‌ گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.

   خوان نوروزی ــ  ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانه‌های خویش باز می گردند.  بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفره‌ای رنگین می‌گستراندند و انواع خوراک‌ها و نوشاک‌ها را در آن می‌نهادند،  تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان،  دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند.  این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد،  یا همان خوانی است که جهت درگذشتگان می‌گسترده اند.

   کاشت حبوبات ــ  یکی از آیین‌ های که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده،  پروردن سبزه می‌ باشد.  به موجب روایتی کهن،  بیست و پنج روز پیش از عید،  ستون‌ هایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا می‌ کردند،  و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات می‌کاشتند،  و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود،  از چگونگی روییدن آن پیش بینی می‌ کردند.  معمول بود به رشد این دانه‌ها نگریسته و هر یک از دانه‌ هایی که بهتر بار آمده بود،  تفال می‌ زدند،  که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود.  در خانه‌ها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل می‌آوردند،  هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن،  اقلامی از دانه‌ها از قبیل:  گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش می‌کاشتند.

   مراسم آب پاشی ــ  از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام می‌شد،  رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است.  در جشن آبریزگان و به کار بردن آب،  برای تطهیر و برای اطمینان یافتن از باران کافی بوده است.  ابوریحان بیرونی می‌گوید مردمان هنگام سپیده ‌دم این روز،  خود را می‌شستند و در آب کاریزها و آبگیرها،  غوطه‌ور می‌شدند.  در این روز مردمان به یکدیگر آب می‌پاشیدند،  به همان دلیلی که خود را می‌شستند و سبب آن همان اغتسال است.  برخی گفته‌ اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم به این باران تبرک جستند،  و از این آب به یکدیگر پاشیدند،  و این کار همین طور در ایران مرسوم بماند.  به نظر می‌رسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد،  و در نوروز عبارت بوده‌ است از،  غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.

   هدایای نوروزی ــ  در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت،  هدایایی را به دربار اهدا می‌کردند،  در اینجا.  در نوروز مردم بیکدیگر شیرینی هدیه می‌ دادند و این رسم در دوران شاهنشاهی ساسانیان همگانی بوده‌ است.  در نوروز بزرگ،  پیش از لب به سخن گشودن،  شکر می ‌خورند و بر خود روغن می‌ مالند،  تا از انواع بلایا در طول سال در امان باشند.

   جشن سوری ــ  یکی از جشن‌ های آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود،  این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده،  برگزار می‌ شده ‌است.  در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بام‌ها آتش برمی‌ افروختند،  اگر چنین می‌ کردند تصور بر این بود که فروهر‌ها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد.  در نتیجه سعی می کردند،  جنگ‌ های خیلی مهم را در بهار آغاز کنند،  چون فروهر‌ها در بهار به یاری بازماندگان می‌آیند.

   کوسه برنشین ــ  مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن.  ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آورده است،  که در اولین روز بهار مرد کوسه را بر خر می‌نشاندند،  که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد می‌زد،  اشعاری می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود،  و از مردم چیزی به سکه و دینار می‌گرفت.  آنچه از مردم می‌ستاند،  از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود،  و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ می‌کرد،  تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار می‌دادند.  این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا می‌شده،  که ملبس به لباس‌ های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره می‌زدند و ترانه‌های نوروزی می‌خواندند.  حاجی فیروز‌ های امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب در می‌آورند،  از بقایای آن رسم کهن است.  با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند،  دیگران خود را سیاه کرده،  و به زی آنان آراسته و تقلیدشان می‌کنند.

   میر نوروزی ــ  در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه،  فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند،  و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهده‌اش می‌سپردند،  پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان می‌ رسیده است.  واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است،  و احکامی که میرنوروزی صادر می‌کرده،  پس از نوروز به حال اول بازگردانده می‌شده است.  نظیر این جشن در بابل نیز مرسوم بود.

   بار عام نوروزی ــ  در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت.  از رسم‌هایی که شاهان در نوروز برگزار می‌کردند،  یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح می‌کرد،  و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد،  و به آنان نیکی خواهد کرد،  مشروح در اینجا.  دومین روز، بلند پایه‌ترین کسان را بار می‌داد،  یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌ های بزرگ (اشراف بلند پایهٔ موروثی، ویسپوهران).  سومین روز، اسوران و بلند پایه‌ترین موبدان را بار میداد.  چهارمین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد،  و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار می‌داد.  بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایستهٔ آن بود ارزانی می داشت،  چون روز ششم فرا می‌رسید،  شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده‌ بود،  نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت.

در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیش کش‌ها بسیار اهمیت داشت،  و با تشریفات فراوان اجرا می‌شد.  در نوروز رسمی در دربار جاری بود،  که اربابان نقش بندگان را برعهده می‌گرفتند و برعکس.  خواجه نظام‌الملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کرده‌است.

      رسم ملکان عجم چنان بوده است،  که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را می‌داده‌است و هیچ کس را مانعی از دیدار با شاه نبوده‌ است. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده می‌کرد،  و شاه نامه‌ها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی می‌کرد.  اگر از شاه شکایتی می‌شد،  موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو می‌نشست و می گفت:  بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی،  بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد،  لشکر همه بیدادگر شوند،  و خدای عز و عجل را فراموش کنند،  و کفران نعمت آرند.  پس موبد به داد مردم رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند،  و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او می‌داد و می گفت:  این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.  در نوروز هر که ضعیف تر بود،  نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند،  باید دورتر از شاه جای می‌گرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود،  یزدگرد روش های پدران را بگردانید.  خواجه نظام ‌الملک طوسی،  یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته،  معرفی کرده‌است ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم،  لغو شده‌است.

   آیین‌هاى باستانى نوروز

    سبزه یا ششه ــ  ایرانیان باستان ده روز مانده به جشن نوروز، به انگیزه فراوانی در سال نو، سه سینی سبزه از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (پندار نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هوورشت (کردار نیک)، می‌کاشتند.  رنگ سبز آنان،  رنگ پاترمی (ملی) ایرانیان و کیش میترایی و زرتشتی است،  که نماد امرداد امشاسپند بی مرگی و جاودانگی است،  و آن را مایه بالندگی فروَهر درگذشتگان می‌دانستند.  هم چنین در گذشته ایرانیان باستان دانه‌هاى گندم، جو، برنج، لوبیا، میچوک (عدس)، ارزن، نخود، کنجد، باسمر (باقلا)، کاجیله، بلال، و ماش به شماره دوازده ماه سال را در ستون‌ هایی از خشت خام بر مى‌آوردند که بالیدن هر یک را به شگون نیک مى‌گرفتند،  و بر آن بودند که آن دانه در سال نو مایه فزونى و باروری خواهد بود.

   فرزانش خانه تکانى ــ  ایرانیان باستان میترایی و زرتشتیان امروز،  بر این باور هستند که فروَهر مردگان (ریشه واژه فروردین) در این روزها براى سرکشى بازماندگان خود به زمین فرود مى‌آیند،  و اگر خانه را پاکیزه، آراسته و بستگانشان را شاد ببینند،  شادمند مى‌شوند و برای بازماندگان خود نیایش مى‌کنند،  و گر نه اندوهگین و افسرده باز مى‌ گردند.  با خانه‌ تکانى، کاشانه خود را برای برگزاری باشکوه‌تر جشن نوروز از بیرون و درون پاکیزه،  آماده و آراسته می‌کنند.  خانه تکانی هم‌ چنین نشان از فرزانش کهن ایرانی دارد،  که می گوید در پی آشفتگی، آراستگی و پاکیزگی می‌آید.

   هفت سین ــ  یکى دیگر از آیین و پیک نوروزی سفره هفت سین است که شمار آن از هفت امشاسپندان آیین میترایی سرچشمه مى‌گیرد.  ریشه واژه‌‌ هفت سین را از چیدن هفت سینی بر خوان نوروزی مى‌دانند،  که به آن هفت سینی مى‌گفتند،  و با گذشت زمان و افتادن ى پایانى آن به گونه هفت سین در آمده.  تا اندکی قبل در برخى از روستا های ایران این سفره را،  سفره هفت سینی مى‌ گویند.  هفت‌ سین سفره‌ ای است که ایرانیان هنگام نوروز می‌آرایند،  این سفره ممکن است روی زمین یا روی میز گذاشته شود.  اعضای خانواده معمولاً لحظهٔ تحویل سال را در کنار سفرهٔ هفت ‌سین می‌ گذرانند.  بعضی سفره را در مدت سیزده روز نوروز نگه می‌دارند،  و در پایان این دوره،  در روز سیزده نوروز سبزه را به آب می‌دهند.  بدلیل خوش یمن داشتن سفرهٔ هفت‌ سین منحصر به نوروز نیست،  و بعضی این سفره یا مشابهش را برای مراسم ازدواج یا شب چله تهیه می‌کنند.  در سفرهٔ هفت سین معمولاً هفت جزء یا بیشتر که با حرف سین آغاز می‌شوند قرار می‌گیرد،  که معمولاً از مجموعهٔ زیر انتخاب می‌شوند:  سیر، سیب، سبزه، سنجد، سرکه، سمنو، سماق، سنبل، سکه، سپند، سپستان، سوهان، سوسن، سرمه، سنگک، سبزی، سیاهدانه.  از این سین‌ها (و نیز اجزاء دیگر این سفره) معمولاً به نماد مفاهیمی چون نوزایی، باروری، فراوانی، ثروت، و مانند آنها یاد می‌شود.  بعضی نیز این اجزاء را به خدایان ایران باستان،  بالاخص آناهیتا و سپندارمذ، ایزدبانو های آب و خاک، نسبت می‌دهند.  چیزهایى که روی سفره هفت سین می‌چینند:

    * سبزه ــ  خانواده‌ های زرتشتی سه قاب از سبزه را به نماد اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک در سفره هفت سین قرار مى‌دهند،  تا موجب فراوانی در سال نو شود.  رنگ «سبز» آن رنگ ملی ایرانیان و نماد امرداد امشاسپند است.  سبزه از اجزای اصلی سفره شمرده می‌شود،  و معمولاً از گندم، یونجه، یا عدسِ سبزشده است،  که ممکن است بر کوزه سبز کنند.  از دیگر اجزای خاص‌تر این سفره می‌توان از سنبل نام برد،  که در مواقع دیگر سال کمتر حضور دارند.  * سمنو ــ  که نماد خوبی برای زایش و باروری گیاهان توسط فروهرهاست و از جوانه‌های گندم تهیه می‌شود.  * سنجد ــ  که بو و شکوفه آن سرچشمه دلدادگی باروری و زایندگى و عشق است.  * سماق ــ   چاشنی و محرک شادی در زندگی به شمار می‌رود.  * سیر و سرکه ــ  برای گندزدایی و پاکیزگی است. * سیب سرخ ــ  نماد سپندارمزد امشاسپند،  به معنى فروتنی، مهر و شیدایى است. * سکه ــ   نمادی از شهریور امشاسپند (نگهبان فلزات) به نیت درآمد و ثروت است.  * آب و  ماهی سرخ ــ  نماد خورداد امشاسپند به معنی سرزندگی، شادابی، تندرستی و رسایى است.  * کتاب ملی ــ  یکی از اجزاى اصلى سفره هفت سین به شمار مى‌رود،  شاهنامه فردوسی و کتاب های بزرگان و دانشمندان و شاعران ایران را بر سر سفره هفت‌سین مى‌گذارند. * آینه و شمعدان ــ  نماد اردیبهشت امشاسپند به معنی نور روشنایی و حتما باید در بالای سفره جای بگیرد. * شیر و تخم‌ مرغ ــ  نماد وهمن امشاسپند و پندار نیک و نوزایی به معنای نطفه و باوری وزایش است.  * نان و پنیر و سبزی، نُقل و شیرینی و آجیل، همگی نمادی از داده‌ های اهورایی است. * اسپند و آویشن ــ   نماد تندرستی و فرخندگى است.  * نارنج  ــ  نماد گوی زمین و گردی آن است.  * گلاب  ــ  نماد آب ریزان یا آب ‌پاشان است.  * انار ــ  نماد پارسایی و پاکى است.

    برگزاری جشن نوروز

      ایرانیان کهن در نخستین بامداد نوروز،  در کنار چهار چوب پایین در ورودی خانه اندکی آویشن مى‌ریزند،  که نشان برپایی جشن در آن خانه است.  پیروان آئین های دینی در نخستین روز سال نو به نیایشگاه مکان زندگی خود مى‌روند،  تا سال نو را با همبستگی با یکدیگر و نیایش به درگاه اهورامزدا آغاز نمایند،  و سپس مانند هر ایرانی دیگر به دیدار بزرگان، خویشاوندان و آشنایان مى‌روند،   در پایان فردوسی درباره جشن نوروز چنین می‌گوید؛

 *  به جمشید بر، گوهر افشاندند <><><> مر آن روز را روز نو خواندند *

 *  سر سال نو هرمز و فروردین <><><> بر آسوده از رنج، تن دل، زکین *

 *  بزرگان به شادی بیاراستند <><><>   می و جام و رامشگران خواستند *

 *  چنین روز فرخ از آن روزگار <><><>   بمانده از آن خسروان یادگار *

      اکثر ملت‌ های قاره کهن که فرهنگ و سنت‌ های مشترک دارند (افغانان، تاجیک، ارمنی، کرد، ازبک، ترکمن) این سفره را حاضر نمی‌کنند،  و این سفره حتی بین کردها و زرتشتیان (که هر دو معمولاً از حافظان سنت‌های باستانی ایرانی بوده‌اند) نیز معمول نبوده است، هر چند اخیراً سفرهٔ هفت‌سین در میان زرتشتیان شهرنشین معمول شده است.

   پیشینه هفت سین ــ  هفت‌ سین احتمالاً رسم بسیار جدیدی است،  در یک دوبیتی نسبتا متأخر آن را باقی مانده از زمان کیانیان به صورت هفت شین دانسته (روز نوروز در زمان کیان/ می‌نهادند مردم ایران/ شهد و شیر و شراب و شکر ناب/ شمع و شمشاد و شایه اندر خوان).  ایدهٔ «هفت شین» توسط بعضی ایرانیان پشتیبانی می‌شود،  که از جمله می‌گویند به دلیل باور های اسلامی‌ سرکه،  جای شراب ناب تاریخی ایران را گرفته است،  و هفت شین به هفت سین تبدیل شده است.  این نظریه به دلیل این که نام اجزا را به عربی می‌آورد،  و از اجزای ویژه‌ ای چون سمنو نام نمی‌برد رد شده است. در بعضی ریشه‌ یابی‌های دیگر، هفت سین را به هفت «سینی» ربط داده‌اند،  یا اصلش را «هفت میم» دانسته‌اند،  یا آن را از ریشهٔ «هفت‌چین» به معنی هفت چیدنی نامیده‌اند.

      ولی جدا از یک مورد اشارهٔ تنها به این سفره در منبعی منتسب به دورهٔ حکومت صفویه، از هفت‌سین حتی در نوشته‌های مورخین و سیاحان قرن نوزدهم میلادی هم اثر چندانی نیست. تنها هاینریش بروگش که در ۱۸۶۰ میلادی از تهران بازدید کرده است،  می‌نویسد که ایرانیان برای نوروز گل هایی می‌کاشتند که نامشان با سین آغاز می‌شده است.  اما از طرف دیگر  اگر عناصر دیگر سفره را هم در نظر بگیریم،  می‌ توان آسان‌تر سفرهٔ نوروزی را به سنت‌ها و باور های ایرانی متصل کرد.  امشاسپندان و نمادهایشان در این سفره حضور دارند، (شیر به نشانهٔ وهومن، سپند و بیدمشک به نشانهٔ سپندارمذ، ظرف آب و سمنو به نشانهٔ آناهیتا، و...). مثلاً سمنو را که تقویت کنندهٔ قوای جنسی شمرده می‌شده،  تنها به این دلیل نباید نشانهٔ آناهیتا دانست،  بلکه می‌توان به این نکات نیز توجه کرد که در مراسم آیینی تهیهٔ سمنوی نوروزی،  فقط زنان باید حضور داشته باشند،  و مردان راهی به آن ندارند.  یا این که در تغییرات جدیدتر آیین سمنوپزان، سمنو به فاطمهٔ زهرا تقدیم می‌شود،  که نه تنها جایگزین ایزدبانوهای زن در آیین‌ های شیعی است،  بلکه حتی در نام زهرا به سیارهٔ ناهید،  که نماد دیگری از آناهیتاست اشاره دارد.

      دیگر این که در آیین نوروزی ساسانیان، عدد هفت اهمیت داشته است،  مثلاً در کتاب المحاسن و الاضداد (به عربی، منسوب به جاحظ)، آمده است که ساسانیان در نوروز هفت دانه را بر هفت ستون می‌کاشتند،  یا نانی می‌پختند از هفت غلهٔ مختلف.  ولی هفت سین را پدیدهٔ پیوسته‌ ای بازمانده از دوران پیش از اسلام دانستن،  در حالی که اشاره‌ ای به آن در دوران اسلامی (چه در میان فارس‌ها و مسلمانان و چه در میان کردها و زرتشتیان) تا قرن بیستم میلادی باقی نیست، ادعایی بی‌مدرک است.  در مجموع، هر چند عناصر سفرهٔ نوروزی باستانی و معنادار هستند و ریشه در سنت‌ های ایرانی دارند،  مشخصاً ایدهٔ هفت جزء آغاز شونده با سین جدید است،  و احتمالاً در قرن بیستم میلادی به کمک رسانه‌ های جمعی پا گرفته و فراگیر شده است.

   نوروز در این روزگار

      پس از شکل گیری روش‌های جدید ارتباطی موج نو ایرانی مانند نامه ‌نگاری،  یا شکل جدیدتر آن نامه‌ های الکترونیکی رواج یافته،  ارسال کارت شاد باش است.  یک هفته پیش از آغاز سال نو،  زمان ارسال کارت‌های شاد باش فرا می ‌رسد،  فرستادن کارت شاد باش برای همه دوستان و آشنایان،  و اقوامی که در دیگر کشورها یا شهرها زندگی می ‌کنند، البته کاری پسندیده است،  امروزه و بعد از رواج تلفن بیشتر به یک تلفن برای گفتن تبریک سال نو پس از تحویل سال بسنده می‌کنند.  دید و بازدید رفتن تا پایان روز 12 فروردین ادامه دارد.  اما معمولاً در همان صبح نوروز به دیدن اقوام نزدیک، مانند پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر زن یا شوهر، عمه، عمو، خاله، دائی و… می‌‌روند.  روز های بعد نوبت اقوام دورتر فرا می‌‌رسد،  و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر می ‌‌زنند و دیدارها تازه می ‌کنند.  حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورت‌ هایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده باشند،  این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت می ‌‌شمارند،  و راه آشتی و دوستی در پیش می ‌‌گیرند.  آنجا که مدارس در ایام نوروز کشور ایران تا 14 فروردین تعطیل است،  فرصت خوبی برای سفر کردن به دست می ‌آید.  پس گروه کثیری از مردم به شهر های دیگر،  و نقاط خوش آب و هوای کشور،  که در ایام نوروز از آب و هوای معتدل،  برخوردار هستند مانند اینجا، سفر می‌کنند.  اما این سفرها نیز خالی از دید و بازدید نیست.  مردم به دیدار یکدیگر می‌‌روند و دیگران را به شام و ناهار دعوت می‌کنند.  سفر های زیارتی نیز که از دیرباز مرسوم بوده،  همچنان رونق دارد.  به این معنی که عده زیادی شب عید به قم یا مشهد می‌‌روند،  و پس از یکی دو روز به خانه و کاشانه خود باز می‌‌گردند.

      دیگر آیین ها آداب و سنن مربوط به نوروز،  که در گذشته بیش از امروز و حتی تا چند دهه پیش در برخی نواحی ایران رواج داشته،  نوروز خوانی بوده است.  در گیلان و مازندران و آذربایجان، از حدود یک ماه پیش از فرارسیدن نوروز،  کسانی در روستاها راه می ‌افتادند،  و اشعاری در باره نوروز می خواندند.  اشعاری که بنا بر تعلقات مذهبی شیعیان با مضامین مذهبی آمیخته بود،  و ترجیع بند آن چنین بود:  باد بهاران آمده، گل در گلستان آمده / مژده دهید بر دوستان، . این پیک‌ های نوروزی، در مقابل نوروزی خوانی از مردم پول یا کالا می‌‌گرفتند،  و سورسات نوروزی خود را جور می‌‌کردند.  تا چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن میر نوروزی نیز یکی از آئین‌های رایج بوده است.  داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را،  به فردی از پائین ‌ترین قشرهای اجتماعی می ‌سپردند،  و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب می‌‌کرد،  و فرمان‌ های شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان می‌داد.  آنها نیز در این پنج روز حکم او را کم و بیش مطاع می‌‌دانستند،  و تنها در موارد پولی به چانه زدن می‌‌ پرداختند.  پس از آن پنج روز نیز میر نوروزی مطابق سنت از مجازات معاف بود،  و هیچ کس از او بازخواست نمی‌کرد،  که چرا در آن مدت پنج روز چنین و چنان کرده است. 

   قصه دیو و سلیمان

      قصه چنین است:  که سلیمان فرزند داود انگشتری داشت،  که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود،  و سلیمان به دولت آن نام،  دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود،  چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند،  (قرآن / سبا / ١٣).  این دیوان همان لشکریان نفسند،  که اگر آزادباشند آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند،  و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند، خادم دولتسرای عشق شوند.

      روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت،  دیوی از این واقعه باخبر شد،  در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد.  کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او  نشست و دعوی سلیمانی کرد،  و خلق از او پذیرفتند،  زیرا از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند.  چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد،  و از ماجرا خبر یافت،  گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته،  دیوی بیش نیست.  اما خلق او را  انکار کردند،  و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت،  و درعین سلطنت خود را مسکین و فقیر می دانست،  به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.

  حافظ:  * دلی که غیب نمایست و جام جم دارد <><><> ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟ *

      اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست،  و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد،  روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد،  آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود،  و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند.  چون مدتی بدینسان بگذشت،  مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند،  و در دل گفتند:

 * که زنهار از این مکر و دستان و ریو <><><>  به جای سلیمان نشستن چو دیو *

   بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند،  و درکمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند،  و سلیمان حقیقی را به جای اونشانند،  به گفته حافظ:

 * اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش <><><> که به تلبیس و حیل، دیو سلیمان نشود *  و...

 * بجز شکر  دهنی،  مایه هاست  خوبی را  <><><>  به خاتمی نتوان زد  دم از سلیمانی *

   مولانا:  * خلق گفتند این سلیمان بی صفاست <><><> از سلیمان تا سلیمان فرق هاست *

      در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت،  روزی ماهی ای را بشکافت،  و از قضا خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد . سلیمان به شهر نیامد،  اما مردم از این ماجرا با خبر شدند،  و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر است.  پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند،  و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند.  این روز  برخلاف تصور عامه  روزی فرخنده و مبارک است،  و به حقیقت روز سلیمان بهار است،  و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد،  و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید.  شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان ورمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد،  که با نوروز و رستاخیز همراه است،  و از همین روی نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است،  که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد:

 * ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی <><><> از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی *

   کلیک کنید:  جغرافیای تاریخی ایران

   کلیک کنید:  شهرستان های تاریخی ایران

   کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

Anoosh Raavid انوش راوید   ///  Email:  raavidco@yahoo.com

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

      به صورتی که آن را در سنگ ‌نوشته‌ های داریوش بزرگ در بیستون می‌ یابیم،  سال ایرانیان باستان در پاییز آغاز می‌ شد،  و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد)،  جشن عید اول سال ایرانیان بوده‌ است.  نوروز از جشن‌های باستانی محدوده جغرافیایی  قاره کهن،  یعنی کشور های ایران، آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، قفقاز و بخشهای کرد نشین کشور های، عراق و ترکیه و سوریه است،  که در روز اول فروردین، 21 مارس هر سال برگزار می ‌شود.  برگزاری جشن نوروز همچنین در زنگبار واقع در افریقای شرقی، که در قدیم سکونت گاه ایرانیان مهاجر بوده رواج دارد.  عده زیادی تفاوت میان نوروز و لحظهٔ تحویل سال نو را درست نمیدانند.  تعریف درست نوروز نخستین روز سال در تقویم ایرانی است،  یعنی یکم فروردین ماه و یا روز اورمزد از ماه فروردین.  لحظهٔ آغاز نوروز درست پس از نیمه شب است و این یک لحظهٔ تقویمی است.  لحظهٔ تحویل سال یک واقعه یا لحظهٔ طبیعی است،  و زمان آن می‌ تواند ساعت‌ها با لحظهٔ آغازین روز یکم فروردین فاصله داشته باشد.   بنابر این، لحظهٔ تحویل سال در سراسر جهان یکیست،  ولی لحظهٔ آغاز نوروز (یکم فروردین) نسبی است،  نسبت به خط استاندارد زمان بین المللی،  که سابقا به خط  گرینویچ مشهور بود،  و هنوز هم اکثر مردم آن را به همین نام میشناسند.

      پیشینه نوروز به باور میترایی،  ماه فروردین (نخستین ماه گاهشماری خورشیدی ایرانیان) به فره وشی (سرزندگی) اشاره دارد به اینکه،  که دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار دگرگونی می‌کند.  از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده‌،  چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست.  در ایران بزرگ و اواخر فرمانروایی داریوش کبیر،  تقویم میترایی را پذیرفتند،  بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه،  به اضافهٔ پنج روز اضافی (پنجه دزدیده یا خمسهٔ مسترقه) تقسیم شده بود،  و در اعتدال بهاری آغاز می‌شد.  این سال از آئین میترایی کهن گرفته شده بود،  سال دینی زرتشتی گشت،  و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیده‌ است.  روز اول سال در اعتدال بهاری،  اول فروردین، عید نوروز است.  بیش از سه هزار سال پیش از میلاد،  در قاره کهن دو عید رواج داشت، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار،  برگزار می‌ شده‌ است.  بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده،  و سر بهار جشن گرفته می‌شد.

      عید نوروز در ایران قبل از سلسله هخامنشیان وجود داشته،  در اوستا مطرح نمی‌شود،  چون یک عید ملی محسوب می‌شده و اوستا یک کتاب دینی است،  و جشن‌ های خاص خودش را دارد.  بعد از گذشت زمان،  سرانجام دین زرتشتی،  جشن مهرگان و نوروز را که در آغاز عیدها و جشن های  بومی و ملی بوده اند،  برای ایجاد دیدگاه مردمی می پذیرد.  جشن نوروز جمشیدى، روز اورمزد، روز نخست فروردین‌ماه، آغاز بهار در روی زمین بر پایه سنجیده‌ ترین اندازه‌ گیرى اخترشناسی ایرانی و گاهشماری در جهان، بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین جشن کهن در همه ایران بزرگ است.  جشن نوروز از نخستین روز بهار همراه با شکوفه درختان و سرسبزی و شادی آغاز می‌شود.  برابر با گفته باستان‌ شناسان،  در گذشته این جشن یک ماه به درازا مى‌کشید،  ولى امروز تا جشن سیزده دنبال مى‌شود.  جشن نوروز را بسیاری از بزرگان جهان باشکوه‌ ترین جشن گیتى نامیده‌ اند،  و بزرگ ترین جشن مردمى ایرانیان است،  که از روزگاران بسیار دور براى ما به یادگار مانده است،  و بنیاد میتُخت آن را به جمشید شاه پیشدادى پیوند مى‌دهند،  همچنان که این جشن تا امروز به نام جشن نوروز جمشیدی آوازه‌مند است.  گویند به زمان جمشید‌شاه سرما و توفان بزرگی ایرانویچ را فرا می‌گیرد،  و در پایان سال سوم،  در آغاز بهار سرما و توفان به پایان می‌رسد،  و به شادی آن جشن بزرگی برپا می‌کنند،  که جشن نوروز می‌نامند.

    *  داستان دیگری چنین می‌گوید:  جمشید شاه پس از یک زنجیره به‌سازى‌هاى چپیره‌اى (اجتماعى) بر تخت زرین نشست و دورى (فاصله) میان دماوند تا بابل را در یک روز پیمود،  و آن روز، روز هرمزد از فروردین ماه بود.  چون مردم این شگفتى را از وى بدیدند،  جشن گرفتند و آن روز را نوروز خواندند.  جشن نوروز پُربار از فرزانش کهن ایرانى است و هنوز جای بسیار برای کاوش دارد و هر چه گفته شود کم است.  اگر به گذشته باز گردیم و آیین‌ هاى فراموش ‌شده‌ اى هم چون بابا نوروز (عمو نوروز)، خواجه پیروز (حاجى فیروز)،  پنجه یا بهیزک و... را نیز به آن بیافزاییم، خواهیم دید که جشن نوروز بسیار گسترده‌ تر از آن چیزى است که امروز هست.  جشن نوروز با همه دشمنی‌ هایی که در درازاى زمان دیده و می‌بیند، هنوز استوار و پا برجا خود را به رخ جشن‌ های جهان مى‌کشد.

   جشن فروردگان ــ  جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه در دوران باستان به عنوان عید اصلی جشن گرفته می‌شد. این جشن فروهر‌ها بود،  و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد.  فروهرها همان ارواح مردگانند.  نام فروردین که آغاز بهار است،  برگرفته از نام فروهر هاست.  در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهر های مؤمنان از اقامتگاه‌ های خود می‌ آیند،  و مدت ده شب در کنار مردم می‌ مانند،  این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود.  زمان این جشن به حساب گاه شمار های امروزی،  پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین،  بحساب می‌آمد.  از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید،  نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد.  بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو،  در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان شاهنشاهی ساسانیان هم حفظ گردید.

   نوروز کوچک ــ  روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد.  پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه ‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌ اند،  از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند.

   نوروز بزرگ ــ   در ششمین روز فروردین،  در گاه‌شماری زرتشتی ایران باستان،  روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی،  بنام خرداد می باشد.  نوروز بزرگ یا خرداد روز نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌ است.  خردادامشاسپند موکل بر آب است،  و این روز بدو منسوب می‌ باشد.  این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران  شاهنشاهی ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌ است. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شده،  از جمله زرتشتیان بدان باور دارند،  که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است،  بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم عرب را پذیرفتند،  جشن زرتشتی فروردگان و نوروز بزرگ،  در ششمین روز ماه فروردین،  از بین رفت.

   مراسم ایرانیان باستان ــ  آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمه‌ ای کهن دارند،  و از نظر گاه دانش مردم‌ شناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند.  ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است،  در نوروز تعیین می‌ شود.  در این روز نیکبختی‌ها برای مردمان زمین،  تقسیم می‌ گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.

   خوان نوروزی ــ  ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانه‌های خویش باز می گردند.  بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفره‌ای رنگین می‌گستراندند و انواع خوراک‌ها و نوشاک‌ها را در آن می‌نهادند،  تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان،  دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند.  این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد،  یا همان خوانی است که جهت درگذشتگان می‌گسترده اند.

   کاشت حبوبات ــ  یکی از آیین‌ های که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده،  پروردن سبزه می‌ باشد.  به موجب روایتی کهن،  بیست و پنج روز پیش از عید،  ستون‌ هایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا می‌ کردند،  و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات می‌کاشتند،  و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود،  از چگونگی روییدن آن پیش بینی می‌ کردند.  معمول بود به رشد این دانه‌ها نگریسته و هر یک از دانه‌ هایی که بهتر بار آمده بود،  تفال می‌ زدند،  که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود.  در خانه‌ها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل می‌آوردند،  هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن،  اقلامی از دانه‌ها از قبیل:  گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش می‌کاشتند.

   مراسم آب پاشی ــ  از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام می‌شد،  رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است.  در جشن آبریزگان و به کار بردن آب،  برای تطهیر و برای اطمینان یافتن از باران کافی بوده است.  ابوریحان بیرونی می‌گوید مردمان هنگام سپیده ‌دم این روز،  خود را می‌شستند و در آب کاریزها و آبگیرها،  غوطه‌ور می‌شدند.  در این روز مردمان به یکدیگر آب می‌پاشیدند،  به همان دلیلی که خود را می‌شستند و سبب آن همان اغتسال است.  برخی گفته‌ اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم به این باران تبرک جستند،  و از این آب به یکدیگر پاشیدند،  و این کار همین طور در ایران مرسوم بماند.  به نظر می‌رسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد،  و در نوروز عبارت بوده‌ است از،  غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.

   هدایای نوروزی ــ  در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت،  هدایایی را به دربار اهدا می‌کردند،  در اینجا.  در نوروز مردم بیکدیگر شیرینی هدیه می‌ دادند و این رسم در دوران شاهنشاهی ساسانیان همگانی بوده‌ است.  در نوروز بزرگ،  پیش از لب به سخن گشودن،  شکر می ‌خورند و بر خود روغن می‌ مالند،  تا از انواع بلایا در طول سال در امان باشند.

   جشن سوری ــ  یکی از جشن‌ های آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود،  این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده،  برگزار می‌ شده ‌است.  در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بام‌ها آتش برمی‌ افروختند،  اگر چنین می‌ کردند تصور بر این بود که فروهر‌ها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد.  در نتیجه سعی می کردند،  جنگ‌ های خیلی مهم را در بهار آغاز کنند،  چون فروهر‌ها در بهار به یاری بازماندگان می‌آیند.

   کوسه برنشین ــ  مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن.  ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آورده است،  که در اولین روز بهار مرد کوسه را بر خر می‌نشاندند،  که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد می‌زد،  اشعاری می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود،  و از مردم چیزی به سکه و دینار می‌گرفت.  آنچه از مردم می‌ستاند،  از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود،  و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ می‌کرد،  تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار می‌دادند.  این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا می‌شده،  که ملبس به لباس‌ های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره می‌زدند و ترانه‌های نوروزی می‌خواندند.  حاجی فیروز‌ های امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب در می‌آورند،  از بقایای آن رسم کهن است.  با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند،  دیگران خود را سیاه کرده،  و به زی آنان آراسته و تقلیدشان می‌کنند.

   میر نوروزی ــ  در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه،  فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند،  و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهده‌اش می‌سپردند،  پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان می‌ رسیده است.  واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است،  و احکامی که میرنوروزی صادر می‌کرده،  پس از نوروز به حال اول بازگردانده می‌شده است.  نظیر این جشن در بابل نیز مرسوم بود.

   بار عام نوروزی ــ  در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت.  از رسم‌هایی که شاهان در نوروز برگزار می‌کردند،  یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح می‌کرد،  و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد،  و به آنان نیکی خواهد کرد،  مشروح در اینجا.  دومین روز، بلند پایه‌ترین کسان را بار می‌داد،  یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌ های بزرگ (اشراف بلند پایهٔ موروثی، ویسپوهران).  سومین روز، اسوران و بلند پایه‌ترین موبدان را بار میداد.  چهارمین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد،  و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار می‌داد.  بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایستهٔ آن بود ارزانی می داشت،  چون روز ششم فرا می‌رسید،  شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده‌ بود،  نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت.

در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیش کش‌ها بسیار اهمیت داشت،  و با تشریفات فراوان اجرا می‌شد.  در نوروز رسمی در دربار جاری بود،  که اربابان نقش بندگان را برعهده می‌گرفتند و برعکس.  خواجه نظام‌الملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کرده‌است.

      رسم ملکان عجم چنان بوده است،  که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را می‌داده‌است و هیچ کس را مانعی از دیدار با شاه نبوده‌ است. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده می‌کرد،  و شاه نامه‌ها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی می‌کرد.  اگر از شاه شکایتی می‌شد،  موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو می‌نشست و می گفت:  بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی،  بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد،  لشکر همه بیدادگر شوند،  و خدای عز و عجل را فراموش کنند،  و کفران نعمت آرند.  پس موبد به داد مردم رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند،  و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او می‌داد و می گفت:  این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.  در نوروز هر که ضعیف تر بود،  نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند،  باید دورتر از شاه جای می‌گرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود،  یزدگرد روش های پدران را بگردانید.  خواجه نظام ‌الملک طوسی،  یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته،  معرفی کرده‌است ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم،  لغو شده‌است.

   آیین‌هاى باستانى نوروز

    سبزه یا ششه ــ  ایرانیان باستان ده روز مانده به جشن نوروز، به انگیزه فراوانی در سال نو، سه سینی سبزه از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (پندار نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هوورشت (کردار نیک)، می‌کاشتند.  رنگ سبز آنان،  رنگ پاترمی (ملی) ایرانیان و کیش میترایی و زرتشتی است،  که نماد امرداد امشاسپند بی مرگی و جاودانگی است،  و آن را مایه بالندگی فروَهر درگذشتگان می‌دانستند.  هم چنین در گذشته ایرانیان باستان دانه‌هاى گندم، جو، برنج، لوبیا، میچوک (عدس)، ارزن، نخود، کنجد، باسمر (باقلا)، کاجیله، بلال، و ماش به شماره دوازده ماه سال را در ستون‌ هایی از خشت خام بر مى‌آوردند که بالیدن هر یک را به شگون نیک مى‌گرفتند،  و بر آن بودند که آن دانه در سال نو مایه فزونى و باروری خواهد بود.

   فرزانش خانه تکانى ــ  ایرانیان باستان میترایی و زرتشتیان امروز،  بر این باور هستند که فروَهر مردگان (ریشه واژه فروردین) در این روزها براى سرکشى بازماندگان خود به زمین فرود مى‌آیند،  و اگر خانه را پاکیزه، آراسته و بستگانشان را شاد ببینند،  شادمند مى‌شوند و برای بازماندگان خود نیایش مى‌کنند،  و گر نه اندوهگین و افسرده باز مى‌ گردند.  با خانه‌ تکانى، کاشانه خود را برای برگزاری باشکوه‌تر جشن نوروز از بیرون و درون پاکیزه،  آماده و آراسته می‌کنند.  خانه تکانی هم‌ چنین نشان از فرزانش کهن ایرانی دارد،  که می گوید در پی آشفتگی، آراستگی و پاکیزگی می‌آید.

   هفت سین ــ  یکى دیگر از آیین و پیک نوروزی سفره هفت سین است که شمار آن از هفت امشاسپندان آیین میترایی سرچشمه مى‌گیرد.  ریشه واژه‌‌ هفت سین را از چیدن هفت سینی بر خوان نوروزی مى‌دانند،  که به آن هفت سینی مى‌گفتند،  و با گذشت زمان و افتادن ى پایانى آن به گونه هفت سین در آمده.  تا اندکی قبل در برخى از روستا های ایران این سفره را،  سفره هفت سینی مى‌ گویند.  هفت‌ سین سفره‌ ای است که ایرانیان هنگام نوروز می‌آرایند،  این سفره ممکن است روی زمین یا روی میز گذاشته شود.  اعضای خانواده معمولاً لحظهٔ تحویل سال را در کنار سفرهٔ هفت ‌سین می‌ گذرانند.  بعضی سفره را در مدت سیزده روز نوروز نگه می‌دارند،  و در پایان این دوره،  در روز سیزده نوروز سبزه را به آب می‌دهند.  بدلیل خوش یمن داشتن سفرهٔ هفت‌ سین منحصر به نوروز نیست،  و بعضی این سفره یا مشابهش را برای مراسم ازدواج یا شب چله تهیه می‌کنند.  در سفرهٔ هفت سین معمولاً هفت جزء یا بیشتر که با حرف سین آغاز می‌شوند قرار می‌گیرد،  که معمولاً از مجموعهٔ زیر انتخاب می‌شوند:  سیر، سیب، سبزه، سنجد، سرکه، سمنو، سماق، سنبل، سکه، سپند، سپستان، سوهان، سوسن، سرمه، سنگک، سبزی، سیاهدانه.  از این سین‌ها (و نیز اجزاء دیگر این سفره) معمولاً به نماد مفاهیمی چون نوزایی، باروری، فراوانی، ثروت، و مانند آنها یاد می‌شود.  بعضی نیز این اجزاء را به خدایان ایران باستان،  بالاخص آناهیتا و سپندارمذ، ایزدبانو های آب و خاک، نسبت می‌دهند.  چیزهایى که روی سفره هفت سین می‌چینند:

    * سبزه ــ  خانواده‌ های زرتشتی سه قاب از سبزه را به نماد اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک در سفره هفت سین قرار مى‌دهند،  تا موجب فراوانی در سال نو شود.  رنگ «سبز» آن رنگ ملی ایرانیان و نماد امرداد امشاسپند است.  سبزه از اجزای اصلی سفره شمرده می‌شود،  و معمولاً از گندم، یونجه، یا عدسِ سبزشده است،  که ممکن است بر کوزه سبز کنند.  از دیگر اجزای خاص‌تر این سفره می‌توان از سنبل نام برد،  که در مواقع دیگر سال کمتر حضور دارند.  * سمنو ــ  که نماد خوبی برای زایش و باروری گیاهان توسط فروهرهاست و از جوانه‌های گندم تهیه می‌شود.  * سنجد ــ  که بو و شکوفه آن سرچشمه دلدادگی باروری و زایندگى و عشق است.  * سماق ــ   چاشنی و محرک شادی در زندگی به شمار می‌رود.  * سیر و سرکه ــ  برای گندزدایی و پاکیزگی است. * سیب سرخ ــ  نماد سپندارمزد امشاسپند،  به معنى فروتنی، مهر و شیدایى است. * سکه ــ   نمادی از شهریور امشاسپند (نگهبان فلزات) به نیت درآمد و ثروت است.  * آب و  ماهی سرخ ــ  نماد خورداد امشاسپند به معنی سرزندگی، شادابی، تندرستی و رسایى است.  * کتاب ملی ــ  یکی از اجزاى اصلى سفره هفت سین به شمار مى‌رود،  شاهنامه فردوسی و کتاب های بزرگان و دانشمندان و شاعران ایران را بر سر سفره هفت‌سین مى‌گذارند. * آینه و شمعدان ــ  نماد اردیبهشت امشاسپند به معنی نور روشنایی و حتما باید در بالای سفره جای بگیرد. * شیر و تخم‌ مرغ ــ  نماد وهمن امشاسپند و پندار نیک و نوزایی به معنای نطفه و باوری وزایش است.  * نان و پنیر و سبزی، نُقل و شیرینی و آجیل، همگی نمادی از داده‌ های اهورایی است. * اسپند و آویشن ــ   نماد تندرستی و فرخندگى است.  * نارنج  ــ  نماد گوی زمین و گردی آن است.  * گلاب  ــ  نماد آب ریزان یا آب ‌پاشان است.  * انار ــ  نماد پارسایی و پاکى است.

    برگزاری جشن نوروز

      ایرانیان کهن در نخستین بامداد نوروز،  در کنار چهار چوب پایین در ورودی خانه اندکی آویشن مى‌ریزند،  که نشان برپایی جشن در آن خانه است.  پیروان آئین های دینی در نخستین روز سال نو به نیایشگاه مکان زندگی خود مى‌روند،  تا سال نو را با همبستگی با یکدیگر و نیایش به درگاه اهورامزدا آغاز نمایند،  و سپس مانند هر ایرانی دیگر به دیدار بزرگان، خویشاوندان و آشنایان مى‌روند،   در پایان فردوسی درباره جشن نوروز چنین می‌گوید؛

 *  به جمشید بر، گوهر افشاندند <><><> مر آن روز را روز نو خواندند *

 *  سر سال نو هرمز و فروردین <><><> بر آسوده از رنج، تن دل، زکین *

 *  بزرگان به شادی بیاراستند <><><>   می و جام و رامشگران خواستند *

 *  چنین روز فرخ از آن روزگار <><><>   بمانده از آن خسروان یادگار *

      اکثر ملت‌ های قاره کهن که فرهنگ و سنت‌ های مشترک دارند (افغانان، تاجیک، ارمنی، کرد، ازبک، ترکمن) این سفره را حاضر نمی‌کنند،  و این سفره حتی بین کردها و زرتشتیان (که هر دو معمولاً از حافظان سنت‌های باستانی ایرانی بوده‌اند) نیز معمول نبوده است، هر چند اخیراً سفرهٔ هفت‌سین در میان زرتشتیان شهرنشین معمول شده است.

   پیشینه هفت سین ــ  هفت‌ سین احتمالاً رسم بسیار جدیدی است،  در یک دوبیتی نسبتا متأخر آن را باقی مانده از زمان کیانیان به صورت هفت شین دانسته (روز نوروز در زمان کیان/ می‌نهادند مردم ایران/ شهد و شیر و شراب و شکر ناب/ شمع و شمشاد و شایه اندر خوان).  ایدهٔ «هفت شین» توسط بعضی ایرانیان پشتیبانی می‌شود،  که از جمله می‌گویند به دلیل باور های اسلامی‌ سرکه،  جای شراب ناب تاریخی ایران را گرفته است،  و هفت شین به هفت سین تبدیل شده است.  این نظریه به دلیل این که نام اجزا را به عربی می‌آورد،  و از اجزای ویژه‌ ای چون سمنو نام نمی‌برد رد شده است. در بعضی ریشه‌ یابی‌های دیگر، هفت سین را به هفت «سینی» ربط داده‌اند،  یا اصلش را «هفت میم» دانسته‌اند،  یا آن را از ریشهٔ «هفت‌چین» به معنی هفت چیدنی نامیده‌اند.

      ولی جدا از یک مورد اشارهٔ تنها به این سفره در منبعی منتسب به دورهٔ حکومت صفویه، از هفت‌سین حتی در نوشته‌های مورخین و سیاحان قرن نوزدهم میلادی هم اثر چندانی نیست. تنها هاینریش بروگش که در ۱۸۶۰ میلادی از تهران بازدید کرده است،  می‌نویسد که ایرانیان برای نوروز گل هایی می‌کاشتند که نامشان با سین آغاز می‌شده است.  اما از طرف دیگر  اگر عناصر دیگر سفره را هم در نظر بگیریم،  می‌ توان آسان‌تر سفرهٔ نوروزی را به سنت‌ها و باور های ایرانی متصل کرد.  امشاسپندان و نمادهایشان در این سفره حضور دارند، (شیر به نشانهٔ وهومن، سپند و بیدمشک به نشانهٔ سپندارمذ، ظرف آب و سمنو به نشانهٔ آناهیتا، و...). مثلاً سمنو را که تقویت کنندهٔ قوای جنسی شمرده می‌شده،  تنها به این دلیل نباید نشانهٔ آناهیتا دانست،  بلکه می‌توان به این نکات نیز توجه کرد که در مراسم آیینی تهیهٔ سمنوی نوروزی،  فقط زنان باید حضور داشته باشند،  و مردان راهی به آن ندارند.  یا این که در تغییرات جدیدتر آیین سمنوپزان، سمنو به فاطمهٔ زهرا تقدیم می‌شود،  که نه تنها جایگزین ایزدبانوهای زن در آیین‌ های شیعی است،  بلکه حتی در نام زهرا به سیارهٔ ناهید،  که نماد دیگری از آناهیتاست اشاره دارد.

      دیگر این که در آیین نوروزی ساسانیان، عدد هفت اهمیت داشته است،  مثلاً در کتاب المحاسن و الاضداد (به عربی، منسوب به جاحظ)، آمده است که ساسانیان در نوروز هفت دانه را بر هفت ستون می‌کاشتند،  یا نانی می‌پختند از هفت غلهٔ مختلف.  ولی هفت سین را پدیدهٔ پیوسته‌ ای بازمانده از دوران پیش از اسلام دانستن،  در حالی که اشاره‌ ای به آن در دوران اسلامی (چه در میان فارس‌ها و مسلمانان و چه در میان کردها و زرتشتیان) تا قرن بیستم میلادی باقی نیست، ادعایی بی‌مدرک است.  در مجموع، هر چند عناصر سفرهٔ نوروزی باستانی و معنادار هستند و ریشه در سنت‌ های ایرانی دارند،  مشخصاً ایدهٔ هفت جزء آغاز شونده با سین جدید است،  و احتمالاً در قرن بیستم میلادی به کمک رسانه‌ های جمعی پا گرفته و فراگیر شده است.

   نوروز در این روزگار

      پس از شکل گیری روش‌های جدید ارتباطی موج نو ایرانی مانند نامه ‌نگاری،  یا شکل جدیدتر آن نامه‌ های الکترونیکی رواج یافته،  ارسال کارت شاد باش است.  یک هفته پیش از آغاز سال نو،  زمان ارسال کارت‌های شاد باش فرا می ‌رسد،  فرستادن کارت شاد باش برای همه دوستان و آشنایان،  و اقوامی که در دیگر کشورها یا شهرها زندگی می ‌کنند، البته کاری پسندیده است،  امروزه و بعد از رواج تلفن بیشتر به یک تلفن برای گفتن تبریک سال نو پس از تحویل سال بسنده می‌کنند.  دید و بازدید رفتن تا پایان روز 12 فروردین ادامه دارد.  اما معمولاً در همان صبح نوروز به دیدن اقوام نزدیک، مانند پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر زن یا شوهر، عمه، عمو، خاله، دائی و… می‌‌روند.  روز های بعد نوبت اقوام دورتر فرا می‌‌رسد،  و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر می ‌‌زنند و دیدارها تازه می ‌کنند.  حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورت‌ هایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده باشند،  این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت می ‌‌شمارند،  و راه آشتی و دوستی در پیش می ‌‌گیرند.  آنجا که مدارس در ایام نوروز کشور ایران تا 14 فروردین تعطیل است،  فرصت خوبی برای سفر کردن به دست می ‌آید.  پس گروه کثیری از مردم به شهر های دیگر،  و نقاط خوش آب و هوای کشور،  که در ایام نوروز از آب و هوای معتدل،  برخوردار هستند مانند اینجا، سفر می‌کنند.  اما این سفرها نیز خالی از دید و بازدید نیست.  مردم به دیدار یکدیگر می‌‌روند و دیگران را به شام و ناهار دعوت می‌کنند.  سفر های زیارتی نیز که از دیرباز مرسوم بوده،  همچنان رونق دارد.  به این معنی که عده زیادی شب عید به قم یا مشهد می‌‌روند،  و پس از یکی دو روز به خانه و کاشانه خود باز می‌‌گردند.

      دیگر آیین ها آداب و سنن مربوط به نوروز،  که در گذشته بیش از امروز و حتی تا چند دهه پیش در برخی نواحی ایران رواج داشته،  نوروز خوانی بوده است.  در گیلان و مازندران و آذربایجان، از حدود یک ماه پیش از فرارسیدن نوروز،  کسانی در روستاها راه می ‌افتادند،  و اشعاری در باره نوروز می خواندند.  اشعاری که بنا بر تعلقات مذهبی شیعیان با مضامین مذهبی آمیخته بود،  و ترجیع بند آن چنین بود:  باد بهاران آمده، گل در گلستان آمده / مژده دهید بر دوستان، . این پیک‌ های نوروزی، در مقابل نوروزی خوانی از مردم پول یا کالا می‌‌گرفتند،  و سورسات نوروزی خود را جور می‌‌کردند.  تا چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن میر نوروزی نیز یکی از آئین‌های رایج بوده است.  داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را،  به فردی از پائین ‌ترین قشرهای اجتماعی می ‌سپردند،  و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب می‌‌کرد،  و فرمان‌ های شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان می‌داد.  آنها نیز در این پنج روز حکم او را کم و بیش مطاع می‌‌دانستند،  و تنها در موارد پولی به چانه زدن می‌‌ پرداختند.  پس از آن پنج روز نیز میر نوروزی مطابق سنت از مجازات معاف بود،  و هیچ کس از او بازخواست نمی‌کرد،  که چرا در آن مدت پنج روز چنین و چنان کرده است. 

   قصه دیو و سلیمان

      قصه چنین است:  که سلیمان فرزند داود انگشتری داشت،  که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود،  و سلیمان به دولت آن نام،  دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود،  چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند،  (قرآن / سبا / ١٣).  این دیوان همان لشکریان نفسند،  که اگر آزادباشند آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند،  و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند، خادم دولتسرای عشق شوند.

      روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت،  دیوی از این واقعه باخبر شد،  در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد.  کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او  نشست و دعوی سلیمانی کرد،  و خلق از او پذیرفتند،  زیرا از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند.  چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد،  و از ماجرا خبر یافت،  گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته،  دیوی بیش نیست.  اما خلق او را  انکار کردند،  و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت،  و درعین سلطنت خود را مسکین و فقیر می دانست،  به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.

  حافظ:  * دلی که غیب نمایست و جام جم دارد <><><> ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟ *

      اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست،  و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد،  روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد،  آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود،  و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند.  چون مدتی بدینسان بگذشت،  مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند،  و در دل گفتند:

 * که زنهار از این مکر و دستان و ریو <><><>  به جای سلیمان نشستن چو دیو *

   بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند،  و درکمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند،  و سلیمان حقیقی را به جای اونشانند،  به گفته حافظ:

 * اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش <><><> که به تلبیس و حیل، دیو سلیمان نشود *  و...

 * بجز شکر  دهنی،  مایه هاست  خوبی را  <><><>  به خاتمی نتوان زد  دم از سلیمانی *

   مولانا:  * خلق گفتند این سلیمان بی صفاست <><><> از سلیمان تا سلیمان فرق هاست *

      در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت،  روزی ماهی ای را بشکافت،  و از قضا خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد . سلیمان به شهر نیامد،  اما مردم از این ماجرا با خبر شدند،  و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر است.  پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند،  و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند.  این روز  برخلاف تصور عامه  روزی فرخنده و مبارک است،  و به حقیقت روز سلیمان بهار است،  و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد،  و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید.  شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان ورمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد،  که با نوروز و رستاخیز همراه است،  و از همین روی نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است،  که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد:

 * ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی <><><> از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی *

   کلیک کنید:  جغرافیای تاریخی ایران

   کلیک کنید:  شهرستان های تاریخی ایران

   کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی در ایران

  ارگ ایران         http://arq.ir


نظرات 1 + ارسال نظر

عالیه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد