پارتی زان یا چریک
پیش گفتار
در دروغ های تاریخ سعی نموده اند که ایرانی ها را کوچک و بی اهمیت بشمارند و شکست خورده از همه معرفی کنند، و اسکندر مقدونی دروغی و چنگیز الکی را بر ایران به روی کاغذ پیروز نمایند. زمانی که تاریخ، هخامنشیان را به اشکانیان می سپرد قدرتی در جهان آن روز وجود داشت که به آن پارتی زان می گفتند.
طول تاریخ در جریان جنگها پشت صحنه اصلی نبرد، نیرو هایی نقش داشتند که به آنها پارتی زان می گویند، که به واژه دیگر چریک هم گفته می شود، در تمام جهان به نیروهای چریک، میلیشیا militia می گویند. شامل گروههای نظامی کوچک هستند، که بصورت قابل انعطاف، نامنظم و بدون خط نبرد خاصی می جنگند، و اهداف سیاسی خود را دارند. نام پارتی زان از جنگ دوم جهانی بسیار معروف و مشهور شد، این نام بر گرفته از سربازان اشکانی حکومت هخامنشیان است که برای مرز بانی و نبرد های چریکی از آنها استفاده می شد، و به آنها پرت زن به معنی جای دور دست + زدن می گفتند. بعد ها پارت بر وزن پارس تلفظ شد، و به روم باستان رفت و چریک های رومی را پارتی زان Partisanمی گفتند، روم برای جنگ با قبایل به آنها نیاز مبرم داشت، و متقابلاً شورشیان در روم با جنگهای چریکی بارها حکومت روم را به خطر انداختند. در معنی انگلیسی این واژه، به شمشیر بلند و بُرّان و پیرو متعصب نیز اشاره شده است.
چابک سواران ورزیده اشکانی در قالب گروههای کوچک در زمان و مکانی که موجب غافلگیری دشمن می شد، برق آسا بر دشمن تاخته و سپس می گریختند، مزیت این نحوه عملکرد در آن بود که دشمن غافلگیر شده ابتکار عمل را از دست می داد، در نتیجه تلفات افراد خودی نیز به حداقل می رسید. همچنین در مواردی که پارتیزانها را تعقیب می کردند، امکان محاصره و در دام انداختن دشمن توسط نیرو های خودی فراهم میشد، دیگر اینکه به دلیل مشخص نبودن زمان و مکان این یورشها، سپاهیان دشمن دائما در تشویش روانی به سر می بردند. پارتی زان ها از روم باستان تا جنگ دوم جهانی در هر گوشه جهان هیچ کدام جایگاهی و مفهومی مانند چریک های ملی عراق و افغانستان امروزی ندارند، که در چند جبهه با چریکهای مشابه سازی شده دینی و مستقیم با امپریالیست می جنگند و حرکت های ملی را تحلیلی می سازند.
در مقابل نحوه عملکرد ارتش های بزرگ، جنگ های چریکی را جنگ های نامنظم نیز می نامند، واژه نامنظم به معنای بی قاعده و بی قانون نمی باشد، زیرا هر جنگ چریکی مبتنی بر مجموعه از از قوانین و تاکتیک هاست، که می تواند درون شهرها و یا خارج از مرزها باشد. در دوران معاصر افرادی چون، مصطفی چمران، ارنستو چه گوارا، کارلوس ماریگلا، مائو زدونگ، وندل فرتیگ، رژی دبره، و نوین جیاپ و چند تن دیگر را از شاخص ترین نظریه پردازان مبارزات چریکی می دانند. ساختار اصلی این نیروها از مبارزان ملی تشکیل شده که برای دفاع از سرزمین خود اقدامات نظامی می کنند، و جریان های نظامی و سیاسی دشمنان سرزمین ملی خود را از بین می برند. از مهمترین چریک های تاریخ معاصر پارتی زان های یوگسلاوی به رهبری تیتو و سازمان مقاومت ملی فرانسه در زمان جنگ دوم جهانی بودند، که درس های بزرگی برای مبارزه به پارتی زان ها دادند.
همانگونه که از بقیه مطالب وبلاگ انوش راوید متوجه شده اید بیشتر تاریخ نویسان تحت نفوذ استعمار و امپریالیست و همچنین کنیسه و کلیسا قرار داشته و در تاریخ تحریف کرده و یا دروغ نوشته اند، منجمله کار مبارزان پارتی زان در طول تاریخ را کوچک شمرده و یا بی اهمیت دانسته زیرا آنها از چریک های ملی بشدت می ترسیدند و نمی خواهند از چگونگی شکل گیری و فعالیت این مبارزان در تاریخ کسی چیزی بداند. امپریالیست نو می پندارد با ایجاد رضایت سرمایه داری های بورژوازی سنتی سرزمینها می تواند حکومت ها را بوسیله عوامل رنگارنگ به دست گیرد، اما فشار مردم حکومت ها را دائم متلاطم می کند و به راست و چپ می برد نقش پاتیزان های نو پدید سیاسی است، که با اقدامات و تدابیری حکومت های ضد مردمی زیر نفوذ امپریالیست را بیش از پیش درهم بریزند تا امکان سازش های غیر ملی را از آنها سلب کنند.
سردمداران فلسفه پارتی زان ها باید تز نوینی برای قرن نو بنویسند که دانایی قرن 21 کاملاً در نظر گرفته شود، و نیز امپریالیست نو را شناخته و از ماقبل آن تشخیص دهند، و تدابیر سیاسی و نظامی را در رابطه با این موضوع تحلیل نمایند. حرکت های توده ای و نظامی و سیاسی آنگونه سازمان داده شود، که مقابل ترفندهای امپریالیست نو باشد که آنان نیز خود تز دارند و برنامه هایی مشابه، ضمن توانایی مالی و تبلیغاتی خوبی هم که پشتوانه می کند. همچنین پارتی زان ها می توانند در خدمات مختلف اجتماعی شرکت کنند و جامعه ای سالم را پوشش دهند، شکل کار آنها در این موارد بستگی به شرایط جغرافیایی و سیاسی و استعداد های مختلف دیگر دارد. پارتیزانها برای آرمان ویژهای نبرد میکنند، نظم خاص ارتشی ندارند، بیشتر آماج ایشان آزار دشمن و زخم زدن به آنهاست، بیشتر رویه پارتیزانها پدافندی است تا تازشی. البته چرکهای دولتی یا کلاه سبزها هم یکی از تشکیلات پارتی زانی است که توسط دولت ها استفاده می شود، این نفرات چون حقوق بگیر و دولتی هستند کارایی فلسفه پارتی زانی را ندارند.
پارتی زان هایی که خطوط آلمانی ها ی نازی را در جنگ دوم جهانی درهم می کوبیدند، کمترین بودجه و امکانات را داشتند، اما بهترین سازماندهی را برای خود ایجاد کرده نمودند، که از پی نبرد و حرکت های مختلف بدست آورده بودند. آنها بیشترین خسارت را به آلمان زدند و نفرات ارشد آلمانی را ترور کردند، کامیون ها و قطار های حامل مهمات و نفرات آلمانی را منهدم کرده و یا از ریل خارج کردند. آنها با نفوذ به عنوان کارمندان دولتی و سیاسی و نظامی به جابجا کردن اطلاعات آلمان ها و خرابکاری در روند اشغالگران می پرداختند. پاتیزان باید حس ناسیونالیستی و میهن پرستی، شجاعت و استقامت داشته باشد، خود را خوب بشناسد و با مطالعه و پیگیری موضوعات مربوطه قدرت تحلیل و تعلیل خود را نسبت به جغرافی ـ تاریخ بالا ببرد، سازمان های قرن 21 را درک کند، و بستر های مناسبی برای به دست آوردن اهداف ایجاد نماید.
امپریالیست نو هسته ای شدن ایران را بهانه ای برای هژمونی خود قرار داده و می خواهد نفت و گاز منطقه را در اختیار بگیرد، و با این وسیله سرمایه داری بی هویت جهان را در به کامش فرو برد. اما چریک ها بسیج ایران و پاتیزان های عراق و افغانستان و سومالی و غیره نخواهند گذاشت و خواب امپریالیست نو را بر هم می زنند، و می گویند که خیلی احمق تر از این حرف هاست. البته این دشمن بشریت هم بیکار نمی نشیند و با مشابه سازی پارتی زان، سعی در بد نام کردن ملی گرایان و پیشبرد اهداف خود می کند.
تعدادی گروه پارتی زان در تاریخ ایران
از ابتدای هخامنشیان تا زمان صفویه اقدار ملی ایران بر پایه پارتی زان ها بوده است، در دوران استعمار جامعه ایران به دو گروه فئودالی و قبیله ای تجزیه شد و تا انقلاب بورژوازی یعنی مشروطه، اختلاف و جنگ بین دو ساختار اجتماعی ادامه داشت. پارتی زان ها زیر نفوذ فکری آنها متفرق شدند، در ضمن استعمار و امپریالیست هم با نفوذ به حکومتها، مخالفت جدی با قدرت گرفتن چریک های محلی داشتند، چون از آنها می ترسیدند. در تاریخ ایران مانند بقیه جهان گروههای چریکی بسیاری بوجود آمده اند، که برای حفظ این خاک مبارزه کردند، خلاصه سر گذشت چند گروه از باستان تا کنون:
زامیاد <> اولین گروه منسجم واموزش دیده چریکها ۲۵۰۰ سال پیش در زمان کورش بزرگ تشکیل شد، نام این چریکها در متون باستانی زامیاد، فرزند زمین، جان باز، پیش مرگ، و آمده است. این چریکها به سختی آموزش می دیدند، وظیفه آنها دریدن شکم اسبان ارابه های جنگی دشمن بوده، تا ارابه ها بعد از کشته شدن اسبها در سرعت زیاد بشدت سرنگون شوند. کار چریکها به این صورت بوده که از قبل در مسیریهای حرکت ارابه ها گودال هایی حفر می کردند، آنگاه چریکها خود را در این گودالها پنهان یا در عمق کم دفن می نمودند، و ساعتها در همان حال می ماندند، و با سر رسیدن ارابه ها نیزه های خود را در شکم اسبها می کرده و ارابه ها سر نگون میشدند. اما چریکها در زیر ضربات سم اسبها یا ارابه ها جان میباختند. از مهمترین جنگهای این چریکها نابودی امپراطوری آشور یا نینوا در کربلای امروزی است.
سرخ جامگان <> یکی دیگر از نیروهای مطرح چریکی ایران در گذشته جنبش سرخ جامگان بوده است، این چریکها را بخاطر اینکه لباس های یکسان سرخ می پوشیدند سرخ جامگان لقب گرفتند. بعد از حکومت ساسانیان در 650 میلادی، با تغییرات فرهنگی ایران بزرگ و ایجاد مهاجرت های عمده روستاییان به شهر ها و حرکت طوایف به اطراف شهر ها و تغییرات فیزیکی حکومت و عدم امنیت، عده ای از برجسته ترین افسران ساسانی به همراه عده ای زیادی از زنان و مردان وطن پرست ارتش چریکی بر پا کردند. این گروه چریکی با بازسازی قلعه ها ایران و ایجاد استحکامات نظامی در نقاط حساس و بستن گلوگاهها، دره ها، جاده ها، در سراسر ایران با نا امنی ها مبارزه کردند. اینان ضمن فعالیت های نظامی به شیوه ای آنارشیستی وقت که تضادی با ساختار قبایلی زمان نداشته باشد، اداره مناطق تحت پوشش و یا در دست دولت های زمان خود را اداره می کردند، رد پای اینها تا زمان صفویه و استعمار در تاریخ دیده می شود، که در نهایت به قزلباش صفویه ختم شدند.
سیاه جامگان <> این گروه از چریکها از حدود سال 800 میلادی توسط مردم سازمان دهی گردیدند، چون جامه سیاه می پوشیدند به سیاه جامگان معروف شدند. تغییرات جغرافیایی که دوره اسلامی ایجاد کرده بود، اقوام غیر تاریخی ایرانی به این سرزمین آمده و در جاهایی حکومت های محلی را به دست گرفته بودند و به مردم ظلم و ستم می کردند. در این دوره نیز مردم غیور و ملی ایرانی برای حفظ امنیت و حق خواهی و نشان دادن توانایی های ملی اقدام به ایجاد این شیوه چریکی کردند که خدمات فروان فرهنگی و اجتماعی نیز انجام دادند. همزمان با جنبش سیاه جامگان جنبشهای دیگری از جمله خروج به آفریدیان (۱۳۲ هجری)، قیام مهر یان (۱۳۳ هجری) و شورش سنبادیان، به وقوع پیوست که به زودی در تاریخ نیک به آنها می پردازم.
جنبش چریکی اسماعیلیان را حتماً بخوانید.
در باره جنگلیها و کومله ودموکراتها در سردار جنگل نوشته ام.
چگونگی کار پارتی زان ها
برنامه نظامی پارتی زان جنگ نامنظم است که از سه بخش بهم پیوسته یعنی جنگ چریکی، نیرنگ و فرار، و براندازی تشکیل شده است، و گاهی بوسیله یک دولت خارجی پشتیبانی می شود. جنگ نامنظم در خاک دشمن و یا منطقه اشغالی بوسیله نیرو های جنگجو انجام می شود، و توسط ساکنین محلی که به منطقه آشنایی کامل دارند حمایت می شوند. عملیات پارتی زان ها در مناطق تحت کنترل دشمن توسط واحد هایی که بر مبنای تشکیلات فوق نظامی سازمان داده شده اند، بوسیله دسته های کوچک با بکار بردن تاکتیک های رزمی ویژه بمنظور تقلیل قدرت نظامی و ظرفیت صنعتی و تضعیف روحیه دشمن انجام می گیرد. چریک های غیر دولتی بر اساس جنگ های غیر متعارف و ضربتی آموزش دیده اند، و بدون رعایت قوانینن کلاسیک جنگی و بدون خط نبرد مشخص که از قبل در آن مستقر شده باشند، توانایی اجرایی عملیاتی دارند. در واقع نیروهای چریک برای یورش به دشمن احتیاجی به داشتن خط نبرد از پیش تعیین شده ندارد بلکه بصورت غیر محسوس و غافلگیرانه در مدت بسار اندک درگیر شده و بیشترین خسارت را به دشمن وارد می نماید. آنها بدلیل شبه نظامی بودن مجبور به رعایت قوانین کلاسیک نیستند، قوانین کلاسیک جنگی انجام دستوراتی است، که در کنوانسیون ژنو به تصویب رسیده و از طرف های متخاصم و در گیر جنگ می خواهد که این دستورات را به دقت رعایت کنند. از جمله این قوانین: استفاده نکردن از مینهای کاشتنی، ضد نفر، پالمری، اتش زا، استفاده نکردن از مواد اتش زا برای از بین بردن نیروهای دشمن، اعدام نکردن اسرای جنگی و خوش رفتاری با آنها، استفاده نکردن از تله های انفجاری، و موارد دیگر، اما اگر نیروهای چریک رفتار غیر انسانی داشته باشند خطر مجازات از طرف خودی ها را دارند.
جنگهای چریکی با اجرای عملیات آفندی و اتکا به قدرت و تحرک سریع و غافلگیری مشخص می گردد، علاوه بر این دارای صفات مشخص کاملا برجسته دیگری نیز میباشد که مهمترین آنها عبارتند از متکی بودن به پشتیبانی داخلی و غیر نظامیان محلی، اتکا به تئوری های سازنده ملی، داشتن توانایی های سیاسی، رعایت پاره ای از جنبه های قانونی و بکار بردن تاکتیک های ویژه و جنبه های تکاملی میباشد. موقعیت واحد های چریک تا حد زیادی بستگی به پشتیبانی مادی و معنوی سکنه و غیر نظامیان محلی دارد، ولی ساکنین این مناطق تحت فشار شدید دستجات ضد چریک دولتی بوده و این دستجات با توسل به اقدامات کیفری از قبیل ترور، تبعید، محدود کردن عبور و مرور، ضبط اموال و مال التجاره ها، عمل پشتیبانی را برای ساکنین غیر نظامی مشکل میسازند. عملیات چریکی زمانی بیشتر موثر خواهد بود که از سوی یک دولت نیرومند خارجی پشتیبانی گردد، و این حمایت ها ممکن است بصورت های مختلف بویژه پشتیبانی سیاسی، لجستیکی و تدارکات، مالی باشد. یک نیروی حمایت کننده خارجی زمانی تصمیم به پشتیبانی نیرو های چریک مینماید که احساس نماید این نیروها موفقیت های چشمگیر و مهمی بدست می آورند، البته این نباید به قیمت از دست رفتن ناسیونالیست باشد.
چریکها بعلت اینکه سرباز رسمی نبوده و بنا بعلل ناشی از مسائل لجستیکی و نیازمندی به قدرت جسمانی زیاد، نمی توانند مانند واحد های نظامی دست به عملیاتی که احتمالا باعث قطعی آنان بشود، بزنند و مجبور از انجام عملیات تاکتیکی ویژه ای هستند. توانیهای نیروهای چریک، انهدام و قطع خطوط ارتباطی و خنثی نمودن فعالیت موسسات صنعتی دشمن، جنگ و گریز، بر پایی عملیات روانی و تبلیغاتی، جمع آوری اخبار، تعیین و پیدا نمودن هدفهای مناسب برای نیروهای منظم خودی، اجرای عملیات ایذائی بمنظور به تاخیر انداختن عملیات رزمی دشمن، تصرف نقاط حساس بمنظور جلوگیری از انهدام بوسیله دشمن، تصرف مناطق سعود و فرود و اسکله ها بمنظور پشتیبانی.
چریک های نیرو های مسلح دولتی که کاری شبیه پارتی زان دارند در واقع رنجر و یا کماندو می باشند، پارتی زان و چریک مردمی بودجه رسمی دولتی نداشته، در رژه های رسمی شرکت نمی کند و مقامات رسمی دولتی از آنان سان نمی بینند. در قوانین جاری بین المللی برای ارتش های شبه نظامی که بطور کامل از دولتها تغذیه می شوند، جایگاهی مانند پارتی زان یا چریک های مردمی قرار داده اند تا بتوانند مانند عراق و افغانستان و تمام افریقا و نقاد دیگر جهان مقاصد شوم خود را پیش ببرند و به قتل و غارت بپردازند و بگویند اینها نیرو های غیر رسمی هستند. ادامه دارد.
استراتژی قرن 21
اندیش مندان و استراتژیست های قرن 20 پیرامون جغرافی ـ جنگ یا امنیت، نظریه های ژئوپلتیک و ژئواستراتژی ارایه داده اند، ولی آنها هرگز نقش جغرافی ـ تاریخ را نتوانستند بیابند و از آن علم بهره برند. پیوستگیها و فرا نوشته های فیزیکی و فرهنگی جغرافیا را بدون درک زیر ساخت های جغرافی ـ تاریخ بکار بردند، فقط پژوهش آنها به آثار کلاسیک موجود و تبیین و طراحی دانش نظم جغرافیا بوده است. پرسش بنیادی این است که برای آینده بینی، علم جغرافی ـ تاریخ چه نقشی خواهد داشت، استدلال ها و شواهد این پژوهش چه و چگونه می تواند باشد، حرکت و شیوه مادی و معنوی ارتقائی آن چطور باید ساختار کلاسیک را تحت شعاع قرار دهد. برای پاسخ می باید الگوها و متولیان پیش علوم تاریخ و تاریخ اجتماعی را در فرایند جدیدی قرار داد، که خواستگاه آن ضمن در کانون بودن دانایی قرن 21 هویت خواهی نوین این دانش است. برای این منظور و شناخت اصول آن همراه با زیر و روی آن مطالعه و پیگیری وبلاگ های انوش راوید پیشنهاد می شود، که سعی می کند دید گاهی متفاوت برای ورود به قرن نو ارایه دهد.
طول تاریخ قدرت های موجود که در هر یک از ساختار های تاریخ اجتماعی بودند همیشه می گفتند، که دیگر وقت اسلحه و جنگ نیست باید در کمال آرامش حرف بزنید، برای این موضوع چند چیز دینی هم چاشنی می کردند، مثلاً عیسی مسیح می گفت، اگر کسی سیلی بر گوشتان نواخت، سمت دیگر را هم بیاورید بگوید به این هم بزن، و یا خون بر شمشیر پیروز است. در نهایت این ترفند ها، قدرت های تاریخ و نیز استعمار و امپریالیست که انبوه ترین سیستم جنگی را داشته و برای خود محفوظ می داشتند، به راحتی بر مردم پیروز می شدند و مردم بعد از قبایل اولیه بشری همیشه ته خط بودند. برای بهتر دانستن اینکه قدرت و جنگ می تواند تاریخ را شکل دیگری دهد و اینکه جغرافی ـ تاریخ نقش مهمی دارد، چندین جنگ مهم تاریخ را می نویسم.
جنگ های مهم تاریخ
پیش گفتار: در جنگ دوم جهانی چندین نبرد اصلی سرنوشت جنگ را تعیین کرد، در این مقاله به دو نبرد معروف آن، نبرد مسکو و نبرد استالینگراد می پردازم، اما نبرد های کوچکی هم توسط مبارزان کشورها در جریان بود که به آنها پاتیزان Partisan می گویند. البته این مبارزان نقش مهمی در جریان جنگ داشتند، چون کمتر به نقش آنها در پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی اشاره شده و در دروغ های تاریخ سعی نموده اند نقش مهم و توانایی آنها را نادیده بگیرند.
نبرد مسکو
تا پایان ماه سپتامبر سال 1941 فشار بر همه قسمت های جبهه شوروی به نحو محسوسی کاهش یافت و خطوط دفاعی تمرکز گرفتند. نیروی های آلمانی در دو ماه و نیم اول جنگ با موفقیت های چشمگیری روبرو شدند، آنها روسیه سفید، مولداوی، قسمت عظیمی از اوکرایین، لیتوانی، لاتاویا، استونی را اشغال کردند، و لنین گراد را محاصره نمودند و تا پایان سپتامبر نیروهای زیادی را تا حوالی مسکو رسانیده بودند و قصد دستیابی بر پایتخت شوروی را داشتند. آلمان این موفقیتها را به قیمت بسیار گزاف یعنی از دست دادن بهترین واحد های نیروی زمینی و نیروی هوایی خود کسب کرد. به همان نسبت که نیرو های نازی در خاک شوروی پیشروی میکردند بر پایداری و مقاومت سپاهیان شوروی افزوده میشد، و واحد های پاتیزان Partisan تشکیل می شد.
فرماندهان آلمان برای اشغال کریمه و حوزه رود دوشز حق تقدم قایل بودند، بنا بر این با پیش بینی از حمله نیروهای شوروی در جبهه جنوب غربی به جناح سپاه گروه مرکزی خود، موقتا پیشروی بسوی مسکو را متوقف کرده و نیروهای قابل ملاحظه ای از جمله تانک های زیر فرمان مارشال گودریان را برای حمله به جناح و پشت سر جبهه جنوب غربی شوروی اختصاص داده بودند. در سپتامبر پیش از آغاز نبرد در نواحی نزدیک مسکو آلمان ها نیرو های شوروی را در جنوب غربی بشدت شکست داده کیف را اشغال کرده و مدافعان اکراینی را بسختی کوبیدند. هیتلر فرمانده عالی آلمان، سرمست از پیروزی ها در اکراین به قدرت و توانایی سپاهیانش غره شد و از این رو در طرح های عملیاتی و استراتژیکی برای آغاز تعرض خود علیه مسکو اشتباهات بزرگی مرتکب شد، آنها پنداشتند دشمن شان یعنی نیرو های شوروی تضعیف شده و روحیه خود را باخته و توانایی دفاع از پایتخت را ندارد.
در شوروی تدابیر خوبی برای مقابله با دشمن و دفاع از مسکو چیدند، آلمان ها در اکتبر تعرض خود را آغاز کردند تا مسکو را اشغال و جنگ را تمام کنند. شوروی ها در نواحی دور دست مسکو سه جبهه تشکیل دادند، جبهه غربی که از شش سپاه تقویت یافته تشکیل می شد، جبهه ذخیره از دریاچه سلیگر تا شهر یلنیا متشکل از شش سپاه که وظیفه جلو گیری از رخنه آلمانی ها و ممانعت از پیشروی آنها را بر عهده داشتند، جبهه بریانسک شامل سه سپاه و یک تیپ عملیاتی که از کرانه شرقی رود دسنا در امتداد فرولفکا تا پوتیول وظیفه دفاع از بریانک و اورال را انجام می دادند. مجموع نیروهای این سه جبهه شوروی 800 هزار نفر و 770 تانک و 9150 توپ که بیشتر در جبهه غربی تمرکز داشتند بعلاوه نیرو های امدادی و تدارکات پشت جبهه. گروه مرکزی آلمان ها برای حمله به مسکو، متجاوز از یک ملیون سرباز و 1700 تانک و 19 هزار توپ و خمپاره انداز تشکیل می شد.
هیتلر رهبر آلمان طی فرمان 16 سپتامبر دستور داد، که گروه دوم نیرو هوایی آلمان خطوط دفاعی شوروی را در هم بکوبد و از شمال و جنوب حمله نماید و مسکو را اشغال کنند. تدابیر دفاعی از جانب شوروی چیده شده بود، سنگر های مستحکم برپا گردید و دوازده لشکر از نیروهای داوطلب برای کمک های مختلف گرد آوری شده بودند و دستور اصلی ایجاد تلفات بیشتر و سنگین از آلمان ها بود. سی سپتامبر آلمانها تعرض زمینی خود را آغاز کردند و به سرعت پیشروی نموده و در جبهه های شوروی رخنه کردند، و بخشهایی از نیرو های شوروی را در ویاز ما از شمال و جنوب محاصره کردند. در جبهه بریانسک هم وضع شوروی ها وخیم گردید و بخشهایی در خطر محاصره قرار گرفتند، اورل سه اکتبر سقوط کرد و جبهه بریانسک در هم شکست. مدافعان آن با تحمل تلفات سنگین بسوی شرق و جنوب شرقی عقب نشینی کردند و تولا در وضع خطر ناک قرار گرفت. تا غروب ششم اکتبر قسمت قابل ملاحظه ای از نیروهای جبهه غربی و نیروهای جبهه ذخیره به محاصره آلمانها در آمدند، احتمال شکافته شدن جبهه دفاعی شوروی و پیشروی آلمانها شهر مسکو را تهدید می کرد. روز هفتم اکتبر شوروی ها برای تقویت خط دفاعی مسکو 14 لشکر سبک اسحله، 16 تیپ تانک، بیش از 40 هنگ توپخانه و تعدادی واحدهای دیگر از جبهه های نزدیک دیگر منتقل کردند.
ده اکتبر جنگ شدید بین واحدهای مختلف شوروی و آلمانی در جبهه های اطراف مسکو ادامه داشت و همه جا صدای توپخانه ها شنیده می شد. خط دفاعی مسکو که موژیسک نامیده می شد، 220 کیلوتر طول داشت و از موقعیت استراتژیکی بسیار خوبی بر خوردار بود، وجود رودخانه های متعدد در این ناحیه سدهای طبیعی ضد تانک بشمار می آمدند. در پشت خط دفاعی مزبور یک شبکه راه های خوب و راه آهن، نقل و انتقال نیروهای شوروی را آسان می ساخت. اما کمبود نیرو های دفاعی چشمگیر بود و از هر 5 کیلومتر فقط یک گردان محافظت می کرد، بنا بر این شوروی ها دستور بسیج عمومی دادند و نیرو های جدیدی تشکیل دادند. نیرو های شوروی روحیه ای بالا داشته و به پیروزی خود و شکست آلمان در حمله به مسکو ایمان داشتند.
دوازده اکتبر دو لشکر تانک و دو لشکر پیاده آلمان سایچوکا وزوبتسف را اشغال کرده و بسوی کالی نین در حال پیشروی بود، و یک لشکر تانک آلمان به فاصله 24 کیلومتری جنوب شرقی استاریتا رسید. سیزده اکتبر شوروی ها تدابیری اندیشیده و با جابجا کردن نیرو هایشان و پخش اعلامیه هایی برای دفاع شرافتمندانه از وطن به بالا بردن بیشتر نیروها اقدام کرد. نبرد بشدت ادامه داشت و فشار نیرو های آلمان برای پیشروی زیاد بود، نیرو های محاصره شده شوروی همراه نیرو های دفاعی بدون وقفه و استراحت به جنگ ادامه می دادند. نبرد سخت ادامه داشت و هر روز از قدرت تعرضی آلمان کاسته می شد و به قدرت پاتک های نیرو های شوروی افزوده می شد. طی یک ماه نبرد خونین نیرو های آلمانی حدود 250 کیلومتر پیشروی کرده بودند و حدود 1500 کیلو متر از مرز های آلمان دور شده بودند، توانایی تدارکات در این فاصله برای آنها بسیار ضعیف بود، بویژه که پارتیزان های روسی به سرعت افزایش نیرو و قدرت یافته و توانایی پشت جبهه آلمانی ها را از بین می بردند.
سربازان شوروی برای دفاع از میهن خود فداکاری های زیادی کردند، اما آنها بدون دلاوری پارتیزان های ملی روس پشت جبهه امکان پیروزی شان سخت تر می شد. کمیته های ملی دفاعی شوروی به بسیج مردم ادامه می داد و مردم با جان و دل از شهر های خود دفاع می کردند، و ستاد فرماندهی کل شوروی به سازماندهی و طرح نقشه های عملیاتی فوق العاده جنگ را ادامه می دادند. سی اکتبر حمله تانک های آلمانی به تولا بشدت شکست خورد، سربازان آلمانی روحیه خود را باخته بودند و فرماندهان آلمانی صف آرایی های جدیدی در ماه نوامبر کردند و با سستی به جنگ ادامه دادند. نزدیک یک میلیون از مردم مسکو و اطراف ان مستقیم در راه دفاع از مملکت خود مشغول حفر سنگر های نفرات و توپخانه و یا تدارکات و خدمات درمانی و یا نبرد بودند، در ماه نوامبر سرما به روسیه آمده و جنگ را برای مهاجمان سخت کرده بود.
از نیمه نوامبر آلمان ها دست به تعرض های گسترده با تانکها زدند با وجود سر سختی تلفات سنگین داده مقابل سنگر های مستحکم شوروی کاری از پیش نمی بردند، اما توانستند در روز 19 نوامبر شکافی در منطقه کالی نین ایجاد کنند. در ناحیه تولا به مسکو هم شکاف دیگری ایجاد شد، شوروی ها با ارسال نیروهای ذخیره به مناطق رفع مشکل نمودند، جنگ و گریز های در خط دفاعی مسکو که جبهه ای بطول 600 کیلومتر رسیده بود در پایان نوامبر با خلاص شدن قدرت تعرضی آلمان ها به پایان رسید. 29 نوامبر 1941 با آغاز پاتک شوروی ها برای دور کردن آلمان ها از اطراف مسکو نبرد مسکو با شکست و تلفات سنگین آلمان ها به پایان رسید.
نبرد استالینگراد
نبرد استالینگراد یا ولگا گراد امروزی یکی از سرنوشت ساز ترین نبرد های تاریخ است، اگر آلمان های نازی به نفت قفقاز دست می یافتند و می توانستند شوروی را به دو نیم کنند، به راحتی وارد ایران می شدند و راه آهن سراسری ایران را که قبلاً مهندسین آلمانی در زمان رضا شاه برای نفوذ خود کشیده بودند اشغال می کردند. از این راه آهن تدارکات آمریکایی به روسیه قطع می شد، و شوروی ها نمی توانستند لشکر های خود را تجهیز کنند، و در ادامه آلمان می توانست به خلیج فارس برسد، با آمادگی رهبران ترکیه و ایران برای پیوستن به آلمان جهان شکل سیاسی دیگری می گرفت. در مطلب پایین بخش کوچکی از این نبرد را بطور خلاصه نوشته ام، علاقمندان به تاریخ در این موضوع می توانند در نظر ها بنویسند، تا مسیر تحقیقات و کتابهای مربوطه را برای آنها بنویسم.
تا اواخر ژوئیه 1942 شوروی ها سی و هشت لشکر که مجموع نفرات آن با 16 لشکر مساوی بودند در جبهه استالینگراد متمرکز نموده، که می بایست از خط دفاعی بطول 500 کیلومتر دفاع می کردند. وظیفه ای که بر عهده 187 هزار سرباز و 360 تانک، 337 هواپیما و 7900 توپ و خمپاره انداز قرار گرفت. آلمان ها در برابر این خط دفاعی با 250 هزار سرباز 740 تانک و 1200 هواپیما و 7500 توپ و خمپاره انداز صف آرایی کردند. فرمانده عالی آلمان طی فرمان شماره 35 به تاریخ 23 ژوئیه دستور داد، گروه سپاه ب در جناح شمالی واقع در میانه مسیر رودخانه دان که سپاهیان مجاری، ایتالیایی و رومانی در آنجا موضع گرفته بودند به جنگ بپردازد، استالینگراد و استراخان را اشغال کند و در کرانه رودخانه ولگا موضع بگیرد، تا به این ترتیب ارتباط قفقاز با دیگر نواحی شوروی بکلی قطع گردد، گروه مزبور برای به دست آوردن این هدف در حمایت 1200 هواپیما قرار می گرفت.
روز 26 ژوئیه نیرو های موتوری و مکانیزه آلمان در خط دفاعی سپاه شصت و دوم شوروی در کرانه رودخانه دان رخنه کرد، و خود را به منطقه کامنسکی در شمال کالاچ رسانید. ستاد عالی فرماندهی شوروی با انتقال سپاه های اول و چهارم تانک که جمع تانک های آنها از 240 فروند تجاوز نمی کرد، این منطقه را تقویت کرد، و دو لشکر سبک اسلحه هم بدانجا منتقل ساخت، این نیرو های امدادی هم نتوانستند پیشروی آلمان ها را سد کنند، هر چند که تا حدی از سرعت آن کاستند. گرچه صلاح نیست در جنگ به واحد هایی که در حال تشکیل هستند متکی بود، لیکن راه بسوی استالینگراد سخت در خطر قرار داشت و ستاد عالی فرماندهی شوروی چاره دیگری نمی دید. جنگی سخت هم در جنوب کلاچ در قسمتی که سپاه شصت و چهارم متمرکز بود در گرفت و در اینجا تا حدودی از پیشروی آلمانها بسوی استالینگراد ممانعت شد.
چهار اوت ستاد عالی فرماندهی شوروی جبهه استالینگراد را در سراسر طول 710 کیلومتری تقویت کرده و این جبهه را به دو قسمت جبهه استالینگراد و جبهه جنوب شرقی تقسیم کرد. روز 23 اوت سپاه 14 تانک آلمان پس از جنگی سخت در خط دفاعی شوروی در ورتیاچی رخنه کرد و با دو قسمت کردن بخش استالینگراد در منطقه لاتشینکا و رینوک در شمال استالینگراد خود را به رودخانه ولگا رسانید. بمب افکن های آلمانی حملات سختی به شهر کرده و استالینگراد را به صورت ویرانه ای در آوردند، در این حملات ساکنین کشته و تأسیسات صنعتی و فرهنگی بکلی ویران گردیدند. پیش از ظهر 24 اوت واحد های سپاه چهاردهم تانک آلمانی حمله خود را قسمت شمالی و بخش صنعتی شهر آغاز کردند و کارگران با کمک ارتش شوروی آلمان ها را متوقف کردند. 25 اوت سپاهیان جبهه استالینگراد شوروی که به سمت شمال شرقی عقب نشینی کرده بودند از سوی شمال در قسمت رود ولگا به آلمان ها حمله و آنها را از هدفشان منحرف کردند.
روز 26 اوت آلمان ها پس از عبور از رودخانه دن با نیرو های اصلی خود بیک تعرض شدید تری در حمایت نیروی هوایی علیه استالینگراد پرداختند. تا 31 اوت سپاهیان جبهه جنوب شرقی شوروی زیر فشار آلمان ها ناگزیر به عقب نشینی گشتند، سپاه های 62 و 64 شوروی در حومه غربی شهر به دفاع پرداخته بودند. در این روزها شوروی ها برای به انحراف کشاندن آلمان ها و نیز عدم کمک رسانی از جبهه های دیگر به جبهه استالینگراد توسط آلمان ها دست به تعرض های گسترده در جبهه مسکو زدند. آغاز حمله شوروی ها در جبهه استالینگراد روز های 5 و 6 سپتامبر بوسیله سپاه های 24 و 63 تعیین شد، بامداد روز سوم سپتامبر پس از گلوله باران مواضع آلمانی ها افراد سپاه یکم گارد حمله کردند لیکن تنها توانستند یکی دو کیلومتر بسوی استالینگراد پیشروی کنند و مختصر ضربه ای بر آلمان ها وارد گردانند ادامه ضربات هوایی آلمان ها و حملات متقابل آنها بوسیله تانک و سرباز پیاده در حمایت توپخانه از پیشروی شوروی ها جلو گیری می کرد.
بامداد 5 سپتامبر توسط شوروی ها، حملات موشکی و توپخانه، خمپاره انداز و عملیات هوایی در سراسر مواضع سپاه های 24 و یکم گارد، 66 عملیات خود را آغاز کردند، اما قدرت ضربات توپخانه آنها کافی نبود و به نتیجه مطلوب شان نرسید. بمب افکن های آلمانی ضمن داشتن برتری هوایی متقابلاً مواضع شوروی ها را بمباران کردند، قوای امدادی آلمانی بعد از ظهر همان روز وارد صحنه شد و در بسیاری از قسمتهای شوروی ها به مواضع پیشین خود عقب نشینی کردند. با فرا رسیدن شب جنگ زمینی فرو نشست، اما بمباران های هوایی توسط دو نیرو ادامه داشت، قسمتی از نیرو های شوروی یکی دو کیلو متر پیشروی کرده بودند، واحد های سپاه 24 در مواضع اصلی خود باقی بودند. روز های سوم و چهارم حمله، دو طرف نیرو ها و تجهیزات جدید دریافت می کردند، و مواضع استراتژیک برای آشیانه تانکها و توپخانه می گرفتند و می ساختند، و صرفاً به تبادل شلیک توپخانه ها و نبرد های هوایی محدود گشت.
در ستاد های کل دو نیرو، برلین و مسکو، جلسات مهمی تشکیل می شد، آلمان ها به هر قیمتی که شده بود استالینگراد را می خواستند تا به نفت قفقاز دست یابند و این بخش را از خاک روسیه جدا نمایند، و شوروی ها آینده کشورشان در شکست دادن آلمان ها در استالینگراد بود، سرنوشت جهان داشت تعیین می شد. شوروی ها تصمیم گرفتند با جنگ های کوچک و فرسایشی آلمان ها را به تحلیل ببرند و هم چنین پارتی زان ها هم آلمان ها را تحت فشار شدید قرار داده بودند، آلمان ها هم می خواستند با عملیات گاز انبری و برتری هوایی قطعاتی از واحدهای شوروی را نابود کنند. از دوازده سپتامبر روز های سختی بر استالینگراد گذشت، آلمان ها با وجود تلفات سنگین با سماجت و سر سختی قدم به قدم از درون ویرانی های شهر به سوی ولگا پیش می رفتند، و سپاه های 62 و 64 شوروی ایستادگی می کردند و ساختمان های ویران شده را به صورت دژ در آورده بودند.
روز 15 سپتامبر لشکر 13 گارد شوروی از رودخانه ولگا گذشت، و به آلمان ها حمله کرد، و ضربه ای غیر منتظره وارد ساخت، و روز 16 سپتامبر ارتفاعات مامایف کورگان را از آلمان ها پس گرفت، سپاه 8 آلمانی زیر بمباران هوایی سپاه 16 هوایی شوروی قرار داشت، و تعداد افراد گردان های آن به 30 تا 40 نفر کاهش یافته بود. دو طرف در گیر به تعویض بعضی از فرماندهان می پرداختند، شوروی ها روز 28 سپتامبر نام جبهه استالینگراد را به جبهه دون و جبهه جنوب شرقی را به جبهه استالینگراد تغییر دادند. در ماه اکتبر شوروی ها شش لشکر جدید تازه نفس تجهیز شده به استالینگراد فرستادند و جبهه دون هم از نظر نیروی انسانی و ساز و برگ نظامی تقویت کردند. جنگ سختی در سراسر ماه اکتبر در داخل شهر استالینگراد و حومه آن ادامه یافت، هیتلر به فرماندهان آلمان دستور اکید داده بود استالینگراد را اشغال کنند. فرماندهی آلمان برای اثر بیشتر به ضربه خود، نیرو های رومانی را در دو جناح جایگزین سپاهیان آلمان ساخت، و به این ترتیب مواضع دفاعی خود را در حوالی سرافیموویچ و جنوب استالینگراد تضعیف کرد.
در اواسط اکتبر آلمان ها به امید اینکه به کار استالینگراد برای همیشه فیصله بخشند به تعرض تازه دست زده لیکن باز هم نیرو های شوروی ایستادگی کردند. جنگ چندین شبانه روز بطور متوالی ادامه داشت، در خیابان ها، ساختمان ها، کارخانه ها، در کرانه ولگا و همه جا، تلفات و زخمی ها فراوان بودند. تاکتیک های مختلف جنگی توسط دو نیروی در گیر انجام می پذیرفت و جا به جایی واحد ها و عقب و جلو رفتن ها با تلفات سنگین ادامه داشت. در اوایل نوامبر آلمان ها با جمع کردن واحد های خسته و ضعیف شده و بی روحیه خود دست به یک تعرض بی نتیجه زدند. در ماه های ژوئن تا نوامبر، آلمان ها 600 هزار سرباز، 1000 تانک، 2000 توپ و خمپاره انداز و 1400 هواپیما در منطقه دون، ولگا و استالینگراد از دست داده، وضع عملیاتی آنها در ناحیه ولگا سخت آشفته گشته بود. ذخایر آلمان ها ته کشیده بود و از جناح های آنها سپاهیان غیر قابل اعتماد رومانی، ایتالیایی، و مجارستانی دفاع می شد که اینها رفته رفته بر وضع یأس آور خویش واقف می گشتند.
نیرو های شوروی در منطقه رودخانه دون برای دست زدن به تعرض متقابل توسط جبهه های جنوب غربی و دون در وضع مطلوبی قرار داشتند. سپاه 51 در جنوب استالینگراد با یک تعرض محلی آلمان ها را به عقب نشینی وادار کرد، یک خط دفاعی در امتداد دریاچه سارپا، تساتسا و بارمانتساک برای خود بوجود آوردند. جنگ شدید استالینگراد برای چهارمین ماه بود که ادامه داشت، همه جهانیان با حساسیت مسیر تحولات را تعقیب می کردند. تا این زمان بیش از یک سوم شوروی در اشغال آلمان بود و همه مردم روسیه و اکراین و اروپای شرقی مستقیم در گیر این جنگ بودند، پارتی زان های بسیاری در این نبرد فدا کاری کردند. جمع تلفات آلمان از ابتدای حمله به شوروی تا این تاریخ دو ملیون نفر بود که البته در مقابل تلفات بیشتر شوروی ها خیلی کمتر بود، ولی منابع انسانی بسیار محدود برای جایگزینی داشتند. منابع جاسوسی آلمانی چشمگیر بود، آلمان ها نتوانستند به تدارک شوروی ها برای دست زدن به تعرض متقابل در استالینگراد پی ببرند. تجمع 11 سپاه زمینی، چندین سپاه موتوری، سوار و تانک، واحد های نظامی دیگر، 13500 توپ و خمپاره انداز، 1100 توپ ضد هوایی، 900 تانک و 1120 هواپیمای شوروی از دید آلمان ها مخفی ماند.
تجمع آلمان ها شامل، قسمت اعظم گروه سپاه های ب که در دون علیا، استالینگراد، امتداد دریاچه های سارپا، به عملیات پرداخته و شامل سپاه هشتم ایتالیایی، سپاه سوم و چهارم رومانی و سپاه 46 تانک آلمانی از حمایت نیروی هوایی چهارم و سپاه هشتم هوایی بر خور دار بودند. از اول نوامبر شوروی ها با تاکتیک ها و شیوهای جنگی که در این مدت آموخته بودند به جابجایی نیرو پرداختند، و صف آرایی های خوبی برای شکست قطعی آلمانها ترتیب دادند. با دشواری 160 هزار سرباز و 450 تانک و 600 توپ و 14000 کامیون و هزاران تن مهمات را از ولگا عبور دادند. شوروی ها در تدارک بینی خود توجه خاصی به تشخیص وضع دشمنان شان معطوف می داشتند، درباره ترکیب خطوط دفاعی، صف آرایی نیروها، سیستم آتش توپخانه، مواضع و لانه های دفاعی و استقرار تانکها و توپها اطلاعات کسب می کردند. همچنین در ترکیب بخشی خطوط آتش خود، و حدت مورد لزوم امکان نابود کردن هدف های دشمن و هماهنگی بخشی عملیات توپخانه و نیرو های زمینی پس از آغاز تعرض مطالعه کافی می کردند. این مطالعات در مورد هماهنگی نمودن عملیات حفاظت هوایی، توپخانه و تعیین هدف های آنها و عملیات سپاه های هم جوار را در نظر گرفتند. توجه شوروی ها به لزوم وارد کردن ضربه غافل گیرانه بر آلمان ها و سپس ادامه تعرض با شدت هر چه تمام تر پیش از اینکه آنها به خود آید می بود.
ساعت 7 و 30 دقیقه بامداد روز 19 نوامبر 1942 سپاهیان جبهه جنوب غربی شوروی بر دو قسمت از صفوف دفاعی سپاهیان رومانی حمله بردند، سپاه 5 تانک و سپاه 21 شوروی این حملات را آغاز کردند. نیرو های رومانیایی منهزم گردیدند، نیرو های آلمانی که در پشت صفوف رومانیها بودند کوشیدند با انجام پاتک از پیشروی شوروی ها جلو گیری کنند، اما توسط سپاه های 21 و 6 تانک در هم کوبیده شدند. بدین ترتیب در جبهه جنوب غرب آلمان ها شکافی غیر قابل جبران ایجاد شد، آلمان ها نیروی ذخیره خود را که شامل لشکر یکم تانک رومانی و لشکر های 14 و 22 تانک آلمانی و نیز لشکر هفتم سوار خود را در قسمت رو بروی سپاه 21 شوروی متمرکز کردند، و سپس لشکر 22 تانک آلمان و لشکر یکم تانک رومانی را مقابل سپاه یکم تانک شوروی منتقل کردند. سپاه 26 تانک شوروی، لشکر یکم تانک رومانی را بشدت شکست داد و رومانی ها تسلیم شدند، به محض اینکه نیرو های شوروی پیشروی خود را آغاز کردند، قسمت اعظم نفرات سپاه سوم رومانی و ذخایر آلمانی که برای کمک به آنها آمده بودند بکلی نابود شدند. سپاه 26 تانک شوروی در جهت کلاچ پیشروی کرده تا به سپاه موتوری جبهه استالینگراد ملحق شود، شب 22 نوامبر یک واحد مقدم سپاه 26 تانک یکی از پل های رود خانه دون را اشغال کرد و عبور سریع همه واحد های سپاه شوروی را میسر ساخت.
روز 24 نوامبر سپاه 21 و سپاه 5 تانک شوروی بیش از سی هزار اسیر گرفته بودند، در جناح چپ سپاه 65 جبهه دون تعرض خود را به آلمان ها آغاز کرد. سپاه 24 شوروی در کرانه شرقی رودخانه دون پیشروی را آغاز کرد، سپاه 51 در جهت شهر آبگانروا و سپاه 57 در جهت کالاچ و سپاه 64 بسوی گاوریلنکاو موازی با مسیر پیشروی سپاه 57 پیشروی کردند. روز 23 نوامبر سپاه 4 سوار به فرماندهی ژنرال شایکین ایستگاه راه آهن شهر آبگانرو را اشغال کرد، نیرو های تانک شوروی به منطقه سوتسکی رسیدند. سپاه 4 تانک جبهه غربی شوروی از رودخانه دون گذشت و با واحد های سپاه 4 موتوری جبهه استالینگراد حلقه محاصره آلمان ها را در اطراف نیرو های دشمن بین ولگا و دون را کامل کردند. از این تاریخ آلمان ها در وضعیت خراب و شکست خورده قرار گرفتند، نیرو های ذخیره و کمکی آنها هم کاری از پیش نمی بردند. تا آخر دسامبر در نتیجه تعرض شوروی ها، آلمان ها 60 هزار اسیر داده و در همین حدود هم کشته داشتند، تمام تجهیزات و تدارکات شان از بین رفته و نیرویی برای ادامه نبرد و پاتک نداشتند. در ژانویه سپاهیان جبهه جنوب غربی و جبهه استالینگراد 240 کیلومتر پیشروی کرده بودند، و جمعاً 150 هزار اسیر گرفتند.
نبرد استالینگراد فوق العاده شدید بود از 19 نوامبر تا 2 فوریه 32 لشکر آلمانی نابود شدند، و از 16 لشکر باقی مانده 60 درصد قدرت خود را از دست داده بودند. مجموع تلفات جانی و خسارت مالی دشمن در منطقه به یک و نیم میلیون نفر، 3500 تانک، 12000 توپ و خمپاره انداز، 3000 هواپیما و مقادیر زیادی تجهیزات دیگر بالغ می شد، و تلفات شوروی ها با حساب غیر نظامیان بسیار بیشتر از این بود.
کلیک کنید: لشکر و جنگ در دوره های تاریخی
کلیک کنید: ساختار های تاریخی اجتماع