شکوه تخت جمشید یا تخت گاه هیچکس
امروز همچنان در قرن 21 دروغ ها دست بردار نیستند، تا دشمنان احمق ایران وجود دارند و دروغ ها را باور می کنند دروغگو ها می تازند. در این قرن هر جامعه ای که به واقعیتهای تاریخی دست نیابد نمی تواند بدرستی اندیشه سازی کند و عقلانیت به تمام معنی در رفتارهای پیش نگری خود را برای حرکتهای نوین تشخیص دهد. داشتن دشمنان در طول تاریخ و نیز نگاه به آینده، هر دو متفاوت ولی واقعیت هایی هستند که در همه حال باید در نظر گرفت. با پیش فرضی و آماده سازی ذهنی و برداشت علمی خاص، یکی از موضوعات مهم را کلی بررسی می نمایم، و در صورتیکه نیاز بود توضیحات بیشتر می دهم. از کاخهای شکوهمند تب تا پارسه از پادشاهان خدایی فرعون تا سزار، همه نه از دانایی کامل و یا دانش های اصلی بودند، بلکه حرکت تکامل تاریخ اجتماعی و جامعه بشری بودند که شکل گرفتند. اگر انسان قرن 21 به خود ببالد و آن چیزهای تاریخی را عقیده کند یا دیگری عقده نماید یا وسیله دشمنی بسازد، کاملاً به گمراهی رفته، در واقع اسیر پوچی شده و به دام ترفند های استعمار و دشمنان افتاده است. بارها در جاهای دیگر وبلاگ توضیح داده ام تاریخ یک علم است مانند همه علوم است، عقیده و عقده و برتری و دشمنی و کینه و حقارت و جهل و خرافات نیست.
این روزها در بازار دروغها می آیند در باره تخت جمشید کتابها می نویسند و فیلمها می سازند که قصری با شکوه بوده و کلی برو و بیا داشته، دیگری بر عکس آن یکی می نویسد و می گوید تخت جمشید ساخته نشده بوده و تخت گاه هیچ کس نبوده و کلی پرت و پلاهای از این دست، و هیچ یک تحلیل و بررسی ندارند که چگونه و با کدام دفتر و دستک با کدام پیش زمینه شهر نشینی و تمدن، و بسیار چیزهای و مسائل مهم دیگر تاریخی و باستان شناسی که لازم است، مطرح نمی کنند. این انتقال گسترده داده ها بی پایه و مدرک را دست آویز برای برتری نژادی می کنند، تا چیز های سیاسی را ثابت کند. آنها غافل هستند که انسان قرن 21 تحلیل و بینش دارد و می داند و می تواند تشخیص دهد که آنها کیستند و برای چه و چرا می نویسند و می گویند. بار ها گفته ام در حرکت تکامل باید ببینیم واقعیت ها چه بوده، بدلیل دوری زمان و نبود نوشتاری مناسب و راحت در زمان تخت جمشید، می بایست بر اساس واقعیتهای انسانی نزدیک به آن زمان و جغرافیا و مردم و اقتصاد و پتانسیل درک و فهم ها، و هر چیزی که در این مسیر تکامل اجتماعی بوده بدرستی استخراج کنیم تا بتوانیم نظریه هایی علمی تاریخی بپردازیم و حول و حوش آن کنکاش نماییم.
از نیل تا فرات طی پانصد سال همه اقشار، اسرا و کارگران و مردم، ماهی و سالی کلمه ای و نسلی چند جمله آموختند و ابراهیمی اولیه شدند. آنها دیگر نمی توانستند بپذیرند شاه خداوند جان و مال است قبول نمی کردند معابدی در خدمت خدایان تقلبی باشد. تاریخ نگار باید واقعیتهای ذات بشری را طی تاریخ در نظر بگیرد، در آن زمان خود ملتها بدلایل خوف از خدایان نمی توانستند انقلاب کنند، هنوز همه کاملاً پاک نشده بودند. بنا بر این یکی از مهمترین مراحل گذر تکامل تاریخ اجتماعی جهان به کوروش واگذار شد، در واقع تکامل تاریخ اجتماعی توسط مردم و با یاری خواسته و ناخواسته حکومتها ایجاد می شود، در این باره مثال در تاریخ زیاد است، حکومتهایی که به مردم کشوری دیگر کمک کردند تا مسیری را طی کند و سپس همان چیز گریبان آنها را گرفت. تاریخ این مسئولیت را به کوروش واگذار کرد و بابلیان را رهانید، این آزاد شدگان در ساخت تخت جمشید به کار گرفته شدند و در آزادی روز بروز افکار دینی و اجتماعی آنها تکمیل تر میشد و در معاشرت با یکدیگر بهم چیز های جدید می آموختند و این دیدگاه های جدید در شاهان هم تأثیر می گذاشت، و از این جهت در حجاری های تخت جمشید، اولین گام پیدایش دینهای ابراهیمی دیده میشود، از قبیل نبودن تصویر زن و یا مرد نیمه برهنه، در صورتیکه تا قبل از تخت جمشید تصویر هایی که با مشخصات به دین های ابراهیمی باشد در هیچ جا وجود نداشت.
این تحولی عظیم در پیدایش تفکر جدید و در دوران هخامنشیان و جهان متمدن است، که اصل بینش آن با فشار مردم و با سرداری کوروش بزرگ است، و گذر مهم تاریخی در آزاد سازی فکر با پیامد رهایی یهودیان از اسارت دین بت ها در بابل بود. ساخت تخت جمشید مطابق دین مردم و سلیقه آن زمان پادشاهان بود که بدست پیمان کاران و استادان و کارگران که اکثر یهودی بودند اجرا گردید، اغلب اینان در بابل راه مقابله با دین ها غیر آسمانی را آموخته بودند، دین هایی که پادشاه چون خدا بود و یا دینهای بت پرستی، و در جو مردمی تمرین داشتند، اینها اولین گام دین خدایی را گذاشتند و همچنین در کار و زندگی با مردم از دین خدایی و ابراهیمی و یهودی گفتند و بحث کردند، تبلیغاتی و چیزی که امروزه هم در محیط های کارگری و زندگی می باشد. بنا بر این اگر ما با دیدی نو به تخت جمشید و کورش کبیر نگاه کنیم نتیجه علمی مهم و بهتری خواهیم داشت، انوش راوید از عزیزان تقاضا دارد، با اندیشه ای رها یکبار هم که شده دانش بسته و دروغ های گذشته تاریخ را کنار بگذارید، خواهید دید تاریخ چیز دیگری است. نمی توان پذیرفت که پادشاه بعنوان خراج و یا تحفه یا امثال آن، گوسفندی و کوزه عسلی را بپذیرد، اینها فقط می توانند نذورات باشند، و در جایی هم که این باشد پرستش گاه است. تخت جمشید در حدود یک قرن ساخته شد، که قسمتهایی از آن تکمیل شد و بسیار بیشتر قابل گسترش بود، که با ادامه حرکت فکری مردم در مدت ساخت آن بسوی میترایسم و زرتشت، که در تاریخ نیک و در اینجا نوشته ام، ادامه ساخت و ساز های آن بنای بزرگ با سقوط هخامنشیان متوقف شد، در طول تاریخ بنا های بسیاری دیده ایم که ساخت آن پایانی نداشته و با جریانی متوقف شده اند، امروزه هم در اطراف ما بناهایی مدرن نیمه ساز یا بخشی تکمیل نشده بسیار است. در واقع هخامنشیان بدست قسمتی از سربازان گارد جاویدان یا گردان فراته داران که نیرو های سوار نظام خراسان بودند و به بفرماندهی اسکندر اشکانی و همراهی مردم برای تکمیل آزادی خواهی و دینهای نو سقوط کرد، بعد از آن هرگز ما ساخت بنای آنچنانی را در هیچ جا ندیدیم چون مردم دیگر آدمهای سابق نبودند، که برده وار در خدمت شاه خدا باشند و کاخ ها بسازند و با بدبختی در کوخها زندگی کنند. بیایید ما هم آدمهای سابق نباشیم و با اندیشه ای نو به تاریخ و جهان و قرن 21 بنگریم، در اینجا.
آثاری از قره فمیش ترکیه و مصر و بابل و جاهای دیگر قبل از تاریخ ساخت تخت جمشید زنان سر باز یا نیمه عریان و مردان کم لباس می بینیم ولی در تخت جمشید نمی بینیم. گارگران جدید عقیده خود را در تخت جمشید به یادگار گذاردند و هر آنچه که ممکن بود از ابراهیمی یا بزبان دیگر عبرانیسم که می خواست به نمایش گذاردند، شکلی از پرستشگاه با کاسه و کوزه ای و گاو و گوسفندی برای نذر و نیاز در اندازه فکر شان و بدینسان بیش از یک قرن در تمام تحرکات سیاسی و نظامی ساخت تخت جمشید ادامه داشت و در آن زمان برای پایان آن کار تصوری نبود. بنا بر این نمی توان پذیرفت که تمام قسمتها تخت جمشید تمام شده بود، بنایی عظیم که بیش از یک قرن بدرازا کشید و چندین نسل پادشاه در تمام حوادث روزگار کم و بیش می ساختند و حتا گاه کار متوقف می شد.
بشر نمی توانست اسارت گاه های عقیده خود را بیش از پیش تحمل کند و با کمک شاه های دم دست، در همه جا از مقدونی تا مصر معابد و شاهان خدایی را سرنگون کردند. در ادامه تاریخ اجتماعی و سرعت حرکتهای آن زمان، این کارگران افکار خود را به سربازان اشکانی که مرز داران هخامنشی بودند منتقل کردند و با انقلاب یا شورشی که در تاریخ به دروغ و کلاه برداری آن را حمله الکساندر می دانند به تابوت پادشاهانی که در پناه معابد خداوند بودند میخ زدند. همچنین غارت گران اجساد مومیایی بزرگان هخامنشی را از آرامگاه هایشان خارج نمودند و طلا و جواهرات را غارت کردند، مومیایی ها را سوزاندند که معلوم نیست عقده بود یا فقط غارت.
به این نوشته که واقعیتی است از دلایل بالا، و در اکثر وبلاگهای تاریخی می باشد دقت کنید: در تصاویر حکاکی شده، بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست، هیچکس سوار بر اسب نیست، هیچکس را در حال تعظیم نمیبینید. هیچکس سر افکنده و شکست خورده نیست، هیچ قومی بر قوم دیگر برتر نیست، و هیچ تصویر خشنی در آن وجود ندارد. از افتخارهای ایرانیان این است که هیچگاه برده داری در ایران مرسوم نبوده است. در بین صدها پیکره تراشیده شده بر سنگهای تخت جمشید حتی یک تصویر برهنه و عریان وجود ندارد.،
آتش سوزی در تخت جمشید به دست اسکندر، و یا هر کس دیگر دروغ بسیار بزرگ است. آن نویسنده های بیسواد، که قرنها بعد کتاب پیروزی مقدونیها را نوشته اند شناختی از تخت جمشید نداشتند، و نوشته اند که بیشتر قصر از چوب سدر بوده که درست نیست، تخت جمشید را در سنگ، و روی سنگ و با سنگ ساخته بودند، آتش سوزی دروغ است، و از نظر علمی کاملا رد میشود. سنگ آهک کربنات کلسیوم caco3 است که زیر فشار یک آتمسفر، در گرمای 894 درجه با گرفتن 391 کالری گرما، هر گرم، میپزد و به 44 درصد co2 و 56 درصد cao تجزیه میشود. گاز co2به هوا میرود و آهک زنده cao می ماند. آهک زنده با آب ترکیب شده، آهک شفته ca(oh)2 میشود، و 280 کالری گرما از هر گرم آزاد میگردد. بعضی از البسه و فرش و اشیاع یافته شده درتخت جمشید، متعلق به آن دوره نمی باشد، و از نظر علمی غیر ممکن است، در طول تاریخ و چند صد سال گذشته ، عشایر و چوپانان از آن مکان استفاده میکردند، و برای امورشان آتش اندک هم می افروختند، و تعدادی اشیاء از نظر فنی متعلق به آنهاست. جویندگان گنج در طول زمان از این مکان را تا توانسته برده اند. دانستن تاریخ میتواند برایمان گنج باشد.
در انجیل کلمه ای درباره تخت جمشید نیست، این کتاب اطلاعات زیادی درباره سایر بناها امپراطوری ایران و شهرهای شوش و همدان و غیره نوشته است. در هیچ یک از اسناد بابلیان، آشوریان، فنیقیان، اشاره ای بدان نیست. کته زیاس که بیست و چهار سال در دربار ایران زندگی می کرد نامی از آن به میان نمی آورد. این مقدس ترین مکان در ایران بوده، با وضعی انحصاری برای مذهبی انحصاری و در حالت نامرئی در برابر آلودگی بیگانگان. در گذشته، تمام پایتختها را کنار رودهای بزرگ و پر آب بنا می کردند، ولی تخت جمشید چیزی مانند پرستش گاه بوده است، در آن دوره و زمان از تمدن فکری بشری، مردم ایران در شرایط اجرایی مدنیت شبیه شاه پرست بودند. این بنا نیز به این منظور و تقریبا، مشابه جا های دیگر ولی با عظمت بیشتری ساخت شده بود، و هر گز تکمیل نشد، و هـرگز توسط مهاجمان غـارت نشد و آتش زده نشد. پیشرفت عقلی در ادامه حرکت تکامل باعث پیدایش دین های نو پدید خدایی آسمانی شد، روشنفکران آنها بخاطر نیاز نظامی و اجرایی برای پیش برد دین، پارتیان را که مرز داران غرب بودند به میدان کار زار عقیدتی آوردند. این قبیل تکامل فکری تا امروز با نوسانات مختلف ادامه دارد، و تا آخر حیات بشری ادامه خواهد داشت. امروز مهمترین مسئله رشد فکری این است که، درباره همه چیز فکر کنیم، فکر کنیم این موضوع چه و چگونه است، و آیا اقعیست؟ واقعیت چه و چگونه میتواند باشد؟
هرگز اندیشه ای شکل نمی گیرد و چیزی ساخته نمی شود و کاری صورت نمی پذیرد، و یا تکامل پیدا نمی کند، مگر با داشتن سابقه ای از آن، همراه با توجه به دایره مردمی. امروزه بدلایل ذهن های باز و امکانات تکنولوژیکی نو، ساختار ها در پدیده و کمال سریع انجام می شود، ولی در گذشته و گذشته ترها زمان بیشتری می برد. مثلاً ساختمان های عظیم نیازمند سابقه کامل و تمام، همه چیزها در تکامل مربوطه به زمان خود بودند، که تاریخ و تاریخ اجتماعی نقش اصلی در آن دارند. ایجاد اندیشه ای که بتواند کار بزرگی را سازماندهی نماید و پوشش وسیع نفراتی و کاری ایجاد کند خود مسئله ای است که در ابتدا باید رد پای آنرا در تاریخ و تاریخ اجتماعی پیدا کرد، بنا بر این نباید الک دولکی نوشته هایی را پذیرفت که هیج گشودن تاریخی در آنها نیست. اشخاص خارجی که در تاریخ نویسی برای ما جا خوش کرده اند، و بعضاً نام استاد تاریخ را با کلی مدرک و تألیف و تمجید دارند، و در تحمق می پندارند که ما ساده ایم. توجه کنید هر دروغی راکه عوامل استعمار و جیره خواران و با انواع زرق و برق ها انتشار می دهند و با غرور و افتخارات می گویند دلیل بر این نیست که دروغ نباشد و یا باری از دانش دارد.
در همه تاریخ هیچ دین و ایمان و مسلکی بخودی خود شکل نمی گیرد و از عالم غیب و از آسمان و دریا نمی آمد و به همین ترتیب چیزی ساخته نمی شود، مگر اینکه اندیشه بعد از اندیشه و کم کم و یکی بعد از دیگری تکامل یافته باشد. اگر ما بپنداریم که دین ها و کارهای، در مدت کوتاهی و بدستور شخصی بوده کاملاً به گمراهی رفته و این گمراهی اجازه تحقیق و تحلیل درست و عاقلانه را نخواهد داد. اندیشه و فرهنگ و هنر با نگرشی به جغرافیا، سیار است، هرگز قومی و ملتی نمی تواند اصل و ریشه آنرا از آن خود نماید که از نظر علمی اشتباه بزرگی مرتکب می شود. در واقع باید فهمید و درک کرد تاریخ و تاریخ اجتماعی چیست و سپس به آنها بپردازیم، چه اندیشه ای و چرا در یک جغرافیا شکل می گیرد و پایه های آن کجاست و چگونه پیروز می شود و یا شکست می خورد و چطوری گسترش می باد.
سخن مهم: هم میهنان و عزیزان، بیایید از همه جا و در همه حال از تاریخ و تاریخ اجتماعی و اندیشه و فرهنگ و هنر ایران بزرگ در مقابل تهاجم دروغهای دشمنان بدرستی دفاع کنید، کوتاهی از این مهم در این دوره انفجار اطلاعات و بی معرفتی ها خسارت جبران ناپذیری بدنبال خواهد داشت.
انوش راوید، Anoush Raavid
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ
حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ
و ــ سنت گریزی و دانایی قرن 21 ــ در: