چالدران دروغی دیگر
مقدمه،
نبرد چالدران کلید اسرار استعمار است، اگر این نبرد را بشناسیم علت دروغهای دیگر در تاریخ را می یابیم، انوش راوید سعی می کند بگوید بیاندیشید و چشم و گوش بسته هر چیز را قبول نکید، تحلیل و بررسی کنید. این ساده اندیشی است اگر فکر کنیم هر اتفاق تاریخی و یا جنگ ها، بدون پیش زمینه ها در تکامل تاریخ اجتماعی بوده باشد. باید در باره هر موضوعی تحلیل های دقیق داشت و مهمترین موضوعات را در نظر بگیرم، از قبیل تغییر نسل و زاد و ولدها، دخالت های آشکار و پنهان دیگران، صحنه سازی های مختلف سیاسی و اقتصادی، و پتانسیل درک در زمان موضوع. تدبیر و فرصت و حوصله با دانایی قرن 21 لازم است تا پانصد سال چنگال نکبت استعمار را که روز افزون در جهان فرو کرده، از تاریخ ها و سرنوشتها خارج نمود. داستان چالدران نقطه آغاز تاریخ و جغرافیا سازی استعمار است، با این داستان قسمت غربی ایران را جدا شده بحساب آوردند و برای اولین بار در تاریخ ایران بزرگ خط مرزی تعیین کردند، بهمین جهت و برای تأیید این مرز داستان را در کتابهای درسی قرار دادند. در قرن 15 سه تمدن تاریخ اجتماعی با یکدیگر تلاقی پیدا کردند، سازمان قبیله ای و تشکیلات فئودالی و فلسفه بورژوازی هرکدام، دین و فرهنگ و رشد جمعیت و اقتصاد، ویزه به خود را داشته و دارند، که جغرافیای طبیعی محیط بر آن اثر می گذارد. قبیله در فکر گذشتگانش بود، فئودالی در سر بزرگ شدن داشت، بورژوازی در فکر پول بیشتر بود.
پیش زمینه داستان چالدران
بعد از جنگ صلیبی اروپائیان با مشرق آشنا شدند، این جنگ بین فئودالی اروپا و سازمان قبیله ای شرق بود، هر چند در آن جنگ اروپا شکست خورد ولی طی یک قرن، دانش و تجارت شرق را بخوبی تجربه کردند. این تجربه در ادامه تکامل تاریخ اجتماعی، سبب پیدایش بورژوازی نو پدید بود، این بورژوازی که از پایان جنگ صلیبی شروع شده بود، با سقوط مهمترین سنگر دینی فئودالی در قسطنطنیه، نوید پایان قرون وسطی بود. قبل از این تاریخ اروپائیان اسیر بی چون و چرای فئودالی بودند، و دانایی آنها قبل از جنگ صلیبی از دانش و مردم شرق بسیار کم بود، در دوره استعمار این موضوع را همیشه پنهان می کردند. در همان زمان شرق با سازمان قبیله ای اداره می شد که با فئودالی کاملاً متفاوت بود و آن از درک تاریخ نویسان اروپایی خارج بود و بنا بر این با فئودالی اشتباه می گرفتند. سازمان قبیله ای در اروپا قرنها قبل بدست رومیها از بین رفته بود و در ایران بعد از هخامنشیان سازمان قبیله ای شکل تازه ای نسبت به بعد از آخرین تمدن طایفه ای نو سنگی گرفته بود، در اینجا. جنگ صلیبی خاورمیانه را با فئودالی آشنا کرد و در دو، سه قرن به دو بخش اساسی تقسیم کرد سازمان قبیله ای با مذهب و اقتصاد مخصوص به خود و تشکیلات فئودالی با مذهب و اقتصاد مخصوص، که تا به امروز باقی مانده اند که بزودی به آن می پردازم.
در قرن 14 پاپها و اسقفها و کلیسا ها، بظاهر برای دین ولی در واقع برای مال درگیر بودند. از ابتدای قرن 14 کشتی های ونیزی و جنوایی تجارت مدیترانه را در دست داشتند، در طول قرن 15 رشد اقتصادی اروپای غربی با نرخ سریع ادامه یافت. در ورود به جهان اقتصاد نو و زمینه اخذ مالیات و مالی بورژوازی ایتالیا در رأس اروپا بود، پاپها خوشحال که در این مرکز قرار داشتند. در این شرایط پاپها و ایتالیا نمی توانستند رقیبی در بیزانس ببینند که هنوز در عالم قرون وسطی بود و تصمیم نداشت به قرون جدید وارد شود. بعد از سرنگونی بلاد روم، بلافاصله پیمانکارانی از اروپا برای برگردان کردن کلیساها به مسجد سمت قسطنطنیه شتافتند تا واتیکان سریعتر بی رقیب شود.
بورژوازی نو پدید شهرهای شمالی ایتالیا به یمن قدرت مالی خویش قادر بودند بصورت دولتهای متکی به خود باقی بمانند. بودجه را به شیوه ای جدید تنظیم می کردند و مالیاتی که سرانه بالغ بر حدود یک میلیون دوکات در سال می شد وضع کردند. هیچ دولت کشاورزی و فئودالی نمی توانست به این نرخ برسد. در همین زمان بورژوازی نو پدید هلند واسطه فروش محصولات انگستان و غیره بود. بنا بر این شهر های شمالی ایتالیا و هلند روز بروز ثروتمند می شدند، اقتصاد مالی و پولی به اروپا آمده بوده و تاریکی قرون وسطی رفته بود. با یک پیش زمینه دویست ساله در قرن 15 اروپا بیدار شد، البته با شکل بورژوازی که همه چیز را سبک و سنگین می کرد و با ثبات و بی ثبات می سنجید، پیشرفتهای سریع اتفاقات و برنامه های جدید را می طلبید که تعریف آنها مهم ولی از حوصله این بحث خارج است که در آینده می نویسم.
در این دوره می بینیم که سفرنامه های زیادی از مردم اروپا و بویژه شمال ایتالیا به ایران می باشد که نشان دهنده تحرک وسیع بورژوازی نو پدید برای یافتن بازار و تجارت و یا جاسوسی است. سفر نامه هایی که ده تا یکی از آنها را می توان منطقی و عملی و علمی دانست، بسیاری از اینها برای تبلیغات و بازار یابی بود که امروزه هم در دنیای سرمایه داری با امثال آنها سر و کار داریم.
از ابتدای قرن 16 سرزمین ها و کشور های بسیاری در دنیا به اشغال استعمار گران در آمدند، اما در ایران بزرگ که شامل عراق و ایران و افغانستان و قفقاز و تاجیکستان و نیمی از پاکستان و ترکمنستان و ازبکستان، می شود هیچ کدام در اشغال استعمار گران در نیامد. زیرا در ایران بزرگ با سابقه تاریخی درخشان زندگی با شور و هیجان و عشق به میهن و ملت ادامه داشت، دانش و درک و فهم و سلامتی و وفور نعمت در اندازه بسیار خوبی بود.
با برنامه ای که نیاز به تحلیل دارد، عثمانیها طی پنجاه سال ساخته شدند و اینها طی پنجاه سال بسیاری از اروپا را فتح کردند، بدون اینکه در تمام این یکصد سال اثر واقعی بر جای گذاشته باشند. بورژوازی برای خوشگل کردن تاریخ و سوء استفاده، از خان های بی اهمیت و طایفه های کوچک معمولی داستان هایی چون ترکمن ها با گوسفندان سفید و سیاه ساختند، که هیجانی به داستان های تاریخ بدهند، نبرد های بزرگی روی کاغذ برای عثمانیها نوشتند تا در جهان دینی و آخرت برای انهدام کلیسای شرقی خود را بی تقصیر نشان دهند. در فضای خالی از نوشتاری و شهر نشینی روسیه خانات اردو طلائی را قرار دادند، زد و خورد های طایفه ها کوچک و ساده را که در طول تاریخ روسیه جریان داشت، برای نیت هایی که در آینده به آنها می پردازم مهم کردند.
آنها می خواهند در ذهن خواننده بکارند که الکی الکی و بدون سابقه و تحلیل تاریخی و تاریخ اجتماعی جنگ بر پا می شود، و پادشاه ها الکی الکی به اینطرف و آنطرف لشکر می کشند. در این داستان ها اساسی ترین کارشان کوبیدن با سابقه ترین و زنده ترین ملتها می باشد، که ایران در رأس آنها قرار دارد، همیشه می نویسند ایرانیها در جنگ با مهاجم خارجی شکست می خورند و فقط در جنگهای داخلی بر یکدیگر پیروز می شوند، بدینوسیله دشمنان می توانند در داستان های تاریخی سلسله ای را با دیگری عوض نمایند و تاریخ را بضرر ایرانی شکلی دهند. در این داستانها ایرانی ها را چون خودشان کودن فرض می کنند و از ساده ترین تحلیل ها استفاده می کنند، مانند این که می گویند ایرانیها استفاده از سلاح آتشین را دور از جوانمردی می دانستند.
نقد نبرد دروغی چالدران
می گویند سلطان سلیم اول بسیار مقتدر و مهم بود، در واقع از این به اصطلاح سلطان مهم اثری در هیچ کتاب اوایل قرن 16 در آناطولی و یا ایران نیست، انوش راوید تا کنون نتوانسته از این شخص چیزی پیدا کند و باز هم در میان آثار تاریخی می گردد تا شاید نشانی بیابد، اگر شما یافتید خبر کنید. در واقع این سلطان تقلبی می تواند یک شیخ ساده در دست بورژوازی اروپا بوده تا برنامه های خود را پیاده نمایند. دشمنان احمق تاریخ ایران خیلی ساده بودند و می پنداشتند همه ساده هستند، و کسی پیدا نخواهد شد که دروغ ها را افشا کند و آگاهی لازم را برساند. تاریخ لشکر و جنگ را در اینجا بخوانید.
از ارتش بیش از یکصد هزار نفری می گویند، که از جمعیت 6 تا 7 ملیونی خاک عثمانی خارج بود، در صورتیکه نیمی از این جمعیت مسیحی از دو کلیسا و نیمی از دو مذهب اسلامی بودند و هر کدام از آنها در گروهای کاملاً متفاوت اجتماعی و جغرافیایی، که خود مانع بزرگی برای جمع آوری نیرو و جنگ بزرگ است. جمع کردن چنین نیرویی نیازمند اقتصادی شکوفا ست که مبتنی بر مالیاتها و تولیدات باشد و می بایست از خودش کلی دفتر و دستک و آثار بجا گذارده باشد، و چنین اقتصادی لازمه پیش زمینه های محکم تاریخ اجتماعی است که در قرن 14 در عثمانی چنین چیزی نمی بینیم. در قرن 21 با این تکنولوژی، اگر کسی الکی و بدون تحقیق و تحلیل دروغها را باور کند بداند که خیلی ساده در دام دشمن است.
فاصله هزار کیلومتری پایتخت عثمانی تا منطقه جنگ و عبور این نیروی بزرگ را می نویسند، مسیری که تا یکصد سال پیش هم تصور عبور از آن امکان نداشت، سخت ترین و صعب العبور ترین مسیر است. این نیروی عظیم نیازمند تدارکاتی بود که با ساده ترین حساب بالغ بر نیم ملیون نفر می شده که خود آن نیازمند تشکیلات منظم و خاص و اثر گذار، از قبیل جاده و پل و اقامتگاه می باشد که در منطقه و تاریخ چنین چیزی نمی بینیم.
در زمان وقوع جنگ چالدران و در جنگهای دیگر اروپایی ها رقم نیروهای نظامی را در حدود بیست تا سی هزار نفر و در دل خاک اروپا می بینیم و هر گز در نبرد هایی که واقعی است و اثرات آن در تاریخ باقی مانده بیشتر از این نفرات در هیچ جنگی استفاده نشده زیرا امکان آن نبود.
صحنه چنگ را در جایی نوشتند که می توانست مرز جغرافیایی خوبی برای جدا سازی تاریخی باشد، در تمام منطقه چالدران یک گلوله توپ و تفنگ پیدا نشده، از صحنه این نیرد هیچ اثر تاریخی باقی نیست.
در میان داستان و تعریف کردن ماجرای تاریخی دست به سفسطه بازی و گمراه کردن می زنند تا شعده بازی با ذهن های ساده نمایند، نوشتند، ( تزلزلی در دل سربازان ایرانی به وجود نیاورد و آنان تا لحظه مرگ دلیرانه در مقابل سپاه تا دندان مسلح عثمانی ایستادگی کردند. امثال این چیزها زیاد گفتند، دلیل مهم پیروزی ترکها، داشتن جنگافزار آتشین بود که ارتش ایران از آن بیبهره بود. و یا نوشتند، هدفهای سلیم اول سلطان عثمانی از لشکر کشی به ایران عبارت بود از: جلوگیری از گسترش مذهب شیعه اثنی عشری که مذهب رسمی ایرانیان اعلام شده بود و پیوستن شیعیان قلمرو عثمانی به دولت تازه تاسیس صفوی ایران، ضمیمه کردن مناطق کردنشین شمال غربی و محل سکونت ترکمان ها در شرق ترکیه امروز و شمال شرقی عراق که آق قویونلوها و قره قویونلوها و بقایای سلجوقیان بودند، به قلمرو خود، مانع از گسترش و رشد ایرانیسم که با روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی دوباره سربلند کرده بود.) امثال این گفته های کاملاً اشتباه در داستان چالدران زیاد است. آیا می توانید اینهمه دروغ داستان را تفسیر و تحلیل نمایید، این کار می تواند بهترین تست برای یافتن کلید واقعیتها برای شما باشد.
تاریخ توپ و تفنگ را مطالعه کنید و چشم و گوش بسته هر پرت و پلایی را بجای تاریخ قبول نکنید، سلاح های آتشین زمان داستان چالدران را چون دوران ناپلئون که در فیلمهای واترلو و جنگ و صلح دیده اید مپندارید. در ابتدای قرن 16 توپ و تفگ عثمانی فیتله ای بود و برد توپخانه حداکثر 300 متر بود و می بایست فیتله گلوله توپ را روشن می کردند و سپس از جلوی توپ پر می کردند و شلیک می نمودند. همزمان با شلیک دود سیاهی هم جا را می پوشاند، بسیاری از گلوله ها در هوا منفجر می شد، یا در هدف منفجر نمی گردید. آماده سازی و تیراندازی این توپها در هر 4 یا 5 دقیقه یک گلوله بود، براحتی سواره نظام حریف این مسیر را با حساب تاختن اسب حداقل 30 کیلومتر در ساعت، یعنی دقیقه ای 500 متر به جلو می پیمود، بنا بر این سواره نظام می توانست سریع صف آرایی توپهایی که جابجایی آنها غیر ممکن بود همراه نفرات آنها در هم بکوبد. این سلاح آتشین در قرن 16 برای قلعه کوبی استفاده میشد، نه برای نبردهای باز و بیابانی. تفنگهای فیتله ای در هر دو دقیقه آماده شلیک می شد، و با حساب کمتر از یک دقیقه که سواره نظام به دشمن می رسید و آن را در هم می کوبید، حتا اگر صف اول سواره نظام با سری اول شلیک از پا در می آمد بقیه براحتی به حریف می رسیدند.
برای زیبایی داستان از فراوانی نفرات عثمانی و شجاعت ایرانیها گفتند، از سلاح آتشین و برتری عثمانی و مخالفت ایرانیان با این سلاحها نوشتند، با این حرفها یاد تبلیغات منفی سرمایه داری می افتیم که می گفت، لاستیک دنا نخرید.
سخنی با عزیزان واقع گرا
هم میهنان عزیزم، بیایید با من همراه شوید و دروغهای تاریخ را شناسایی کنید و به افشای آنها اقدام کنید، بیایید سرنوشت نو در تاریخ بنویسید. دروغها را با حوصله بررسی کنید تا واقعیتها را بیابید و راهی نو برای آینده ای دگر و شکوفا، دور از دروغها و غرور و نکبت و کاملاً نو نو بسازید. این مقاله و دیگر مقالات را هر روزه تکمیل تر می کنم و به وبلاگها می افزایم.
تکامل اجتماعی و سرنوشتی دگر با جهل و خرافات یا جادو و غیب ایجاد نمی شود، فقط با دانایی در اینجا.
اینک که در ابتدای قرن 21 و پس از 5 صده دروغ و ترفند و نیرگ و جنایت استعمار و فرزند کثیف ترش امپریالیسم در میان حباب حماقتها یشان ترکیدند، وقت آن رسیده تا ایرانی های عزیز از این فرصت تاریخی استفاده نمایند و تاریخ های دروغی و ساختگی ایران عزیز را دور بریزند و با دست توانای خود به برکت خاک پاک ایران سرگذشتی نو و آینده ای دگر بنویسند.
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ
حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ
انوش راوید، Anoush Raavid